naghdkoreh



  • نام: تو فوق العاده ای
  • امتیاز: 9.2 از 10
  • زبان: کره ای
  • سال انتشار:2019
  • رزولوشن تصویر:1080p|480p|540p|720p
  • زمان: 45 دقیقه
  • فرمت:MKV
  • حجم: 200-2000 مگابایت
  • محصول: کره جنوبی
  • کارگردان:Kim Sang Hyub

دانلود سریال کره ای Extraordinary You

Extraordinary You.jpg

دانلود سریال کره ای Extraordinary You ، در سریال تو فوق العاده ای یون دان اوه دانش آموزی است که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و زندگی می کند. یون از کودکی به بیماری لاعلاج قلبی مبتلا شده است که تا کنون نتوانسته آن را درمان کند و به گفته پزشکان قرار است به زودی بیماریش او را به کام مرگ بکشاند. با دانلود سریال کره ای تو فوق العاده ای خواهیم دید، دان اوه که در روابطش به مشکل برخورد کرده است سعی دارد تا افراد جدیدی را کشف کند و رابطه ای جدید را بسازد کیم هیه یون بازیگر نقش یون دان اوه با شخصی آشنا شده که اسم ندارد و یون نام او را هارو می گذارد. هارو یکی بازماندگان مانهوا ها است که به همراه اطرافیانش زندگی می کند.

دانلود سریال کره ای Extraordinary Youسریال Extraordinary You یکی از سریال های کمدی و فانتزی است که به تازگی منتشر شده است. این سریال حاصل کارگردانی کیم سانگ هیوب اس که در کارنامه خود آثار موفقی همچون The King in Love، 7th Grade Civil Servant و Dong Yi را تا پیش از این داشته است. سریال کره ای تو فوق العاده ای همانند بسیاری از سریال های کره ای امروزی با هدف افراد جوان در ژانر کمدی، فانتزی، مدرسه ای ساخته شده است و این موضوع می تواند به جذب مخاطب آن کمک کند. با بررسی پیش نمایش هایی که از سریال کره ای تو فوق العاده ای منتشر شده به این نتیجه رسیدیم این سریال هم همچون بسیاری از سریال های فانتزی میتواند سریالی چشمگیر باشد و این پتانسیل را دارد تا بیننده را یک هفته به انتظار بکشاند.

در سریال کره ای Extraordinary You ستارگانی همچون کیم هیه یون در نقش یون دان اوه، رو وون در نقش هارو، لی جائه ووک در نقش بائک کیونگ به عنوان نقش اصلی بازی می کنند که همگی تا پیش از این سریال تجربه های موفقی را پشت سر گذاشته اند.

سایر اطلاعاتسریال کره ای تو فوق العاده ایرا در زیر می توانید مشاهده نمایید:

بازیگران

  • Kim Hye Yoon در نقش Eun Dan Oh
  • Kim Ro woon در نقش Ha Roo
  • Lee Jae Wook در نقش Baek Kyung
  • Lee Na Eun در نقش Yeo Joo Da
  • شبکه پخش کننده: MBC
  • ژانر: رمانتیک، کمدی، مدرسه ای، فانتزی
  • تعداد قسمت ها: 32
  • مدت زمان هر قسمت: 35 دقیقه
  • روزهای پخش:چهارشنبه و پنج شنبه

سریال کره ای Extraordinary You

Extraordinary You.jpg

دانلود سریال کره ای Extraordinary You ، در سریال تو فوق العاده ای یون دان اوه دانش آموزی است که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و زندگی می کند. یون از کودکی به بیماری لاعلاج قلبی مبتلا شده است که تا کنون نتوانسته آن را درمان کند و به گفته پزشکان قرار است به زودی بیماریش او را به کام مرگ بکشاند. با دانلود سریال کره ای تو فوق العاده ای خواهیم دید، دان اوه که در روابطش به مشکل برخورد کرده است سعی دارد تا افراد جدیدی را کشف کند و رابطه ای جدید را بسازد کیم هیه یون بازیگر نقش یون دان اوه با شخصی آشنا شده که اسم ندارد و یون نام او را هارو می گذارد. هارو یکی بازماندگان مانهوا ها است که به همراه اطرافیانش زندگی می کند.

دانلود سریال کره ای Extraordinary Youسریال Extraordinary You یکی از سریال های کمدی و فانتزی است که به تازگی منتشر شده است. این سریال حاصل کارگردانی کیم سانگ هیوب اس که در کارنامه خود آثار موفقی همچون The King in Love، 7th Grade Civil Servant و Dong Yi را تا پیش از این داشته است. سریال کره ای تو فوق العاده ای همانند بسیاری از سریال های کره ای امروزی با هدف افراد جوان در ژانر کمدی، فانتزی، مدرسه ای ساخته شده است و این موضوع می تواند به جذب مخاطب آن کمک کند. با بررسی پیش نمایش هایی که از سریال کره ای تو فوق العاده ای منتشر شده به این نتیجه رسیدیم این سریال هم همچون بسیاری از سریال های فانتزی میتواند سریالی چشمگیر باشد و این پتانسیل را دارد تا بیننده را یک هفته به انتظار بکشاند.

در سریال کره ای Extraordinary You ستارگانی همچون کیم هیه یون در نقش یون دان اوه، رو وون در نقش هارو، لی جائه ووک در نقش بائک کیونگ به عنوان نقش اصلی بازی می کنند که همگی تا پیش از این سریال تجربه های موفقی را پشت سر گذاشته اند.

سایر اطلاعاتسریال کره ای تو فوق العاده ایرا در زیر می توانید مشاهده نمایید:

بازیگران

  • Kim Hye Yoon در نقش Eun Dan Oh
  • Kim Ro woon در نقش Ha Roo
  • Lee Jae Wook در نقش Baek Kyung
  • Lee Na Eun در نقش Yeo Joo Da
  • شبکه پخش کننده: MBC
  • ژانر: رمانتیک، کمدی، مدرسه ای، فانتزی
  • تعداد قسمت ها: 32
  • مدت زمان هر قسمت: 35 دقیقه
  • روزهای پخش:چهارشنبه و پنج شنبه
نقد تو فوق العاده ای
شخصیت ها:
اوه دان اوه: یه دختر شاد و پر امید. از بچگی بیماری قلبی داره ولی این باعث نشده که ناامید بشه و همیشه چشمش به اینده است.بانمکه و با همه دخترهای ثروتمند افاده ای فرق می کنه.
Kim hye yoon 2019 10 02.jpg
هارو: یه پسر ساکت و مهربون که همیشه و همه جا مراقب دان اوه هست. با اون که پیشینه ی مشخصی نداره ولی برای همه مدرسه قابل تحسینه. یکی که با لبخند گرمش باعث امیده.
بک کیونگ: یه پسر ثروتمند و قلدر که برخلاف میلش نامزد دان اوه هست. تو رفتارهاش گند اخلاق و بی ملاحظه است ولی ته قلبش بچه خوبیه.
اوه نامجو: پسر ثروتمند و به شدت محبوب در بین دخترها. یه جورایی خودش رو رئیس همه چیز میدونه و به همه امرو نهی می کنه ولی در واقع پسر مهربونیه.
لی دو هوا: یه پسر مهربون و با ملاحظه که حواسش به همه چیز و همه کس هست. یه ادم که به اجبار داستان همیشه باید از همه چیزهایی که دلش میخواد بگذره.
یو جودا: دختر فقیری که با بورسیه تحصیلی به مدرسه کله گنده ها وارد شده ولی نمی تونه در برابر تحقیرهای بچه های پولدار تاب بیاره. یه ادم ضعیف که همیشه از این و اون حرف میشنوه و گریه می کنه.
داستان با دان اوه دختر مریض ولی شاد و پرانرژی دبیرستان سولی شروع میشه. دختری که مثل همه یه زندگی روزمره رو تجربه می کنه ولی ناگهان از یک روز همه اطرافش شروع به تغییر می کنه. هر بار که می خواد کاری بکنه انگار یه نیرویی اون رو به یه کار دیگه وادار می کنه و هر بار که چشم هاش رو می بنده تو یه جای جدید باز می کنه. اون که گیج و متحیره برای سوال هاش هیچ جوابی پیدا نمی کنه تا این که به طور اتفاقی کتاب داستانی رو میبینه که خودش و همه ی ادم های اطرافش در اون نقاشی شدن. اون در کمال تعجب متوجه میشه که اون ها شخصیت های یک کتاب کمیک هستن و اون با خیال این که نقش اصلی هست خوشحال به کشف دنیای اطرافش می پردازه ولی همه چیز وقتی رنگ دیگه ای به خود میگیره که اون متوجه میشه صرفا یه نقش فرعی اضافه جهت پیش بردن جریان عاشقانه نقش های اصلی کتابه. اون این مسئله رو قبول نمی کنه و سعی می کنه با کمک یه شخصیت بی نام و نشون که خودش بهش هویت هارو رو داده خط سیر داستان رو تغییر بده. اما این میشه سراغاز به هم ریختگی زندگی همه کارکترها.
نقد:
تو فوق العاده ای یه سریال مدرسه ای قشنگه که از نظر من میشه بهش لقب مدرسه 2019 رو هم داد ولی از جهتی منو برد به حال و هوای وارثان. یه سریال که بر پایه مناسبات بین دانش اموزان یه مدرسه ی مرفهه و در این بین ادم هایی رو روایت می کنه که با کارها و رفتارهاشون می تونن چه تاثیراتی روی ادم ها و محیط اطرافشون داشته باشن.
قسمت اولش خیلی جلب توجه نمی کنه و همه چیز یه جورایی گنگ و مسخره به نظر میاد. حس می کنی یه عده ادم لوکس رو دور هم چیدن و هیچی قرار نیست از توش دربیاد ولی از قسمت دوم تازه همه چیز رو دور می افته و شما هم مثل کارکتر اصلی از تحیر در میاید و می چسبید به داستان گرچه قشنگی اصلیش از قسمت سه شروع میشه.
تو فوق العاده ای مثل اکثر سریال های کی دراما یه جاهایی کلیشه هایی داره ولی همین کلیشه های همیشگی رو به نحوی استفاده کردن که دل مخاطب غنج میره در عین حال اصل داستان پر از نواوری و اتفاقات بکره که هر بار یه جوری باعث غافل گیری میشه.داستانی که هر قسمت که جلو میره نه تنها از علاقه بیننده کم نمیشه بلکه عطشش برای دیدن قسمت بعد و دیدن چگونه تغییر کردن داستان بیشتر میشه.
این سریال برخلاف وضع روتین سریال ها که سعی می کنن از حداقل یکی دو تا ستاره تو انتخاب بازیگرهاشون استفاده کنن رسما ستاره خاصی نداره. همشون بازیگرهای جوونی هستن که اکثرا این اولین پروژه جدی کاریشونه و قبلا فقط تو نقش های جزئی دیده بودیمشون ولی این درام خودش ستاره ساز شده.این روزها به حدی از این بازیگرهای جوون و بعضا بی نام نشون همه جا صحبته که میشه این رو به وضوح فهمید. بازیگرها همشون از نظر من مطابق با نقشی که داشتن خوب عمل کردن و تونستن اون حس کارکتر رو منتقل کنن . در کنار این استعداد با ظاهر خوبشون تونستن تحسین مخاطبین رو هم به دست بیارن.
سناریو در عین کلیشه ای بودن کاملا نو و مبتکرانه است. از این نظرمیگم کلیشه ای که یه سری ماجراها همون داستان های مدرسه های دیگه است. عشق های مدرسه ای و قلدری بچه های رده بالا و تو سری خور بودن بچه های بورسیه ای و . ولی چیزی که از این سریال یه اثر بکر میسازه اینه که با همون استخوان بندی گذشته تونسته یه اثر جدید خلق کنه. عاشقی هست ولی پارتنرها روی صحنه و توی سایه با هم فرق می کنن. قلدری هست ولی این قلدرها رو نمیشه به راحتی قضاوت کرد. بی ملاحظه و خشن هستن در حالی که خودشون قلب تنها و غمگینی دارن. یا پرش های زمانی هست ولی نه از یه زمان به یه زمان دیگه بلکه از یه کتاب به یه کتاب دیگه. خلاصه ملقمه ای شده که فقط باید دید و لذت برد. چیز زیادی نمیشه در موردش گفت.
سریال در عین فیلم بودن و جنبه های تلویزیونی به مخاطب حس این رو میده که داره کتاب می خونه و این از نظر من خیلی خیلی لذت بخش و جذابه. صفحه ها ورق می خورن و حتی صدای ورق زدن کاغذ هم شنیده میشه. صفحه ها دیده میشه و داستان ذره ذره جلو میره. از طرفی نوع رنگ و نور صحنه های کتاب با وقتی که درسایه هستن با هم متفاوته و این به راحتی می تونه همه چیز رو از هم متمایز کنه.
لباس ها اکثر اوقات فرم مدرسه هستن(البته این قدر فرم هاشون خوشگل هست که ببیننده کمبودی حس نکنه) ولی لوکیشن همیشه مدرسه نیست. تو خونه ، بیمارستان و حتی دشت و کاخ های سنتی هم دیده میشه.
بازیگرها همگی جوون ولی جویای نام هستن. همشون قبلا یا به عنوان نوجوانی نقش های اصلی یا به عنوان یه نقش فرعی تو بازی بودن ولی اینجا با کنار هم قرار گرفتنشون تونستن سریالی خلق کنن که از سریال های ستاره دار این روزها هم جلو بیفته و نظرها رو به خودش جلب کنه.
کمدی کار قشنگه و یه وقتایی حسابی می خندونتت ولی امان از وقتی که بخواد غمگین بشه، یه کاری میکنه که غم عالم تو دل ادم بشینه. اما وقتی که با چشم ها و قلب پر از درد لبخند میزنن دیگه رسما اشک ادم رو در میارن.
این سریال برخلاف حالت تینیجری و جوانانه اش یه مسئله ی جالب رو نشون داد که باعث شد به فکر فرو برم. همه ی ما انگار یه جورایی شخصیت های یه کمیک بزرگ هستیم. کمیکی که در عین خنده یه وقتایی گریه داره. در عین عاشقی یه وقتایی جدایی داره و ادم ها خود واقعیشون با چیزی که به همه نشون میدن متفاوته. ادمی که تو مناسباتش با ادم های اطرافش نشون داده میشه وما شخصیت خود اون فرد نیست. ادم ها در تقابل با بقیه مثل روی صحنه رفتار می کنن. گاهی دلشون می خواد برن ولی مجبورن که بمونن. گاهی دلشون می خواد پیش کسی بمونن ولی باید ترکش کنن. گاهی عاشق کسی هستن ولی باید به زندگی با یه ادم دیگه تن بدن. گاهی از خودخواهی های بعضی ادم ها و حرف هاشون دلشون می خواد با مشت بکوبن تو صورت طرف ولی باید با لبخند برخورد کنن. گاهی دلشون نمی خواد بد باشن ولی این شرایطه که اون ها رو به بدی وادار می کنه. این یه جورایی واقعا زندگی ادم هاست. کارکترهای کمیک بزرگ زندگی که فقط وقتی با خودشون خلوت می کنن انگار تو سایه هستن.
نکات منفی: (اسپویل)
یکی این که چرا این دخترا این قدر واضح سر پسرا دعوا می کردن و خودشون رو براشون می کشتن؟ اصلا خوشم نیومد. از دخترایی که گدایی عشق می کنن اونم تو این سن و سال کم خوشم نمیاد. دوم چرا همه به خود اگاهی رسیدن جز نامجو؟ دقیقا چرا اون باید نرسه؟ سوم چرا جودا وقتی از دوهوا خوشش می اومد باز به تقدیر نویسنده تن داد و رفت طرف نامجو؟ چهارم چرا تو دنیای جدید بک کیونگ نبود؟ اون بچه فقط زیادی بود؟
پایان بندی: (اسپویل)
از سریال راضی بودم و همین طور پایانش. کمیک گل شیپوری با مرگ دان اوه تموم شد. هارو برای جلوگیری از اون اتفاق تصمیم گرفت داستان رو تغییر بده و بدیهیه که باید هزینه اش رو هم پرداخت می کرد. هممون تا لحظه ی اخر می خواستیم که اونی که فکر می کردیم اتفاق نیفته ولی هر انتخابی یه سرانجامی داره و هارو به دلیل انتخابش باید ناپدید میشد. گرچه ما هم با اشک های دان اوه اشک ریختیم ولی این منطقی ترین چیزی بود که باید اتفاق می افتاد و به این دلیل از نویسنده ممنونم. با همه رنجی که تو قسمت اخر تحمل کردیم یه هپی اندینگ ابکی به پایان داستانش نبست. ولی مخاطب رو هم تو تلخی و اشک رها نکرد. سومین کمیکش رو شروع کرد و شخصیت ها دوباره این بار در قالب دانشجوهایی جون گرفتن که دیدنشون قلبمون رو شاد کرد. و حالا تو یه دنیای جدید هارو می تونه کنار دان اوه شاد باشه.
این سریال از اونایی بود که من با دیدن قسمت اول دراپ کردم ولی باز شروع کردم و خوشحالم که این کار رو کردم چون یکی از بهترین های در حال پخش رو از دست ندادم. یه سریال قشنگ با کلی حس و حال خوب. یکی که هم منو به خنده انداخت و هم اشکمو در اورد. من به تو فوق العاده ای ، فوق العاده ی این روزهای من ، 9.5 از ده میدم و به هر کسی که دوست داره در عین دیدن یه سریال قشنگ کلی حس و حال خوب رو تجربه کنه توصیه می کنم.

Her Private Life.jpeg

نام فارسی : زندگی خصوصی او

نام انگلیسی : Her Private Life

هانگول : 그녀의 사생활

ژانر : عاشقانه | درام | کمدی

روز های پخش : چهارشنبه ها و پنجشنبه ها

شبکه پخش : tvN

زمان هر قسمت ۷۵ دقیقه

تعداد قسمت ها : ۱۶ قسمت

کشور سازنده : کره جنوبی

نویسنده : Kim Hye Young

کارگردان : Hong Jong Chan

خلاصه داستان

سریال زندگی خصوصی او درباره سونگ دوک می (پارک مین یانگ) هست که مسئول یه گالری هنریه. اون طرفدار پر و پا قرص یک عضو گروه آیدل به نام شیانه و یه وبسایت طرفداری مخفی براش داره و به خاطر علاقش به شیان بارها شکست خورده و حالا فقط روی کارش تمرکز می کنه و در زندگی خصوصیش به سایتش میرسه. یک روز، رایان (کیم جه ووک) رئیس جدید گالریی میشه که دوک می توش کار میکنه. رایان قبلا نقاش معروفی بوده اما نقاشی رو کنار گذاشته و علاقه ای به روابط اجتماعی نداره اون متوجه راز دوک می و سایتش میشه و به دوک می علاقه مند میشه و .

Her Private Life.jpeg

نام فارسی : زندگی خصوصی او

نام انگلیسی : Her Private Life

هانگول : 그녀의 사생활

ژانر : عاشقانه | درام | کمدی

روز های پخش : چهارشنبه ها و پنجشنبه ها

شبکه پخش : tvN

زمان هر قسمت ۷۵ دقیقه

تعداد قسمت ها : ۱۶ قسمت

کشور سازنده : کره جنوبی

نویسنده : Kim Hye Young

کارگردان : Hong Jong Chan

خلاصه داستان

سریال زندگی خصوصی او درباره سونگ دوک می (پارک مین یانگ) هست که مسئول یه گالری هنریه. اون طرفدار پر و پا قرص یک عضو گروه آیدل به نام شیانه و یه وبسایت طرفداری مخفی براش داره و به خاطر علاقش به شیان بارها شکست خورده و حالا فقط روی کارش تمرکز می کنه و در زندگی خصوصیش به سایتش میرسه. یک روز، رایان (کیم جه ووک) رئیس جدید گالریی میشه که دوک می توش کار میکنه. رایان قبلا نقاش معروفی بوده اما نقاشی رو کنار گذاشته و علاقه ای به روابط اجتماعی نداره اون متوجه راز دوک می و سایتش میشه و به دوک می علاقه مند میشه و .

سلام به همگی .قبل از هرچیز باید اعتراف کنم این اولین نقد من بعد از یک سال و نیم کی درامی شدن من . و این سریال جز اولین سریال هایی بود که پارسال دیدم و دوست داشتم نقدش بنویسم . حقیقتا من دوست دارم نقد هر سریالی که میبنم بنویسم چه از اون سریال خوشم اومد و چه نیومد ! چرا که تنها راه نجات ذهن پریشان من همین نقد نویسی .از اونجایی که تازه وارد حوزه نقد شدم سعی کردم خیلی از پست های شما عزیزان بخونم و شاید سبک نوشتنم و گاهی بعضی از جمله بندی ها به تقلید از شما نیز باشد .
زندگی خصوصی او یک سریال عاشقانه _ کمدی ۱۶قسمتی ۲۰۱۹ است که اخیر از شبکه tvn پخش شده و یکی از پر مخاطب ترین سریال های کره جنوبی بوده است که در آن حضور بازیگران جوان و توانمندی از جمله پارک مین یانگ و کیم جائه ووک حضور دارن !
معرفی شخصیت های اصلی
سونگ دوک می ( پارک مین یانگ )
یه دختر مهربون ، خوش خنده ، عاشق هنر و همچنین عاشق کارش توی گالری ، بخاطر مشکلات مالی پدرش نتونست بره کالج ، طرفدار دو آتیشه یه ایدل معروف از گروه اقیانوس سفید به نام چا شی آن و پیچ شخصی اون درست کرده و اسم مستعارش = شی آن زندگیمه
رایان گلد ( کیم جائه ووک)
هنرمند بی نظیر آمریکایی، بشدت جدی ، سختگیر و دقیق ، خوش قلب و گاهی احساسی وخجالتی ! با وجودی که والدین خوبی تو آمریکا داشته ولی ظاهرا گذشته دردناکی و مبهمی هم داشته . و به دنبال آثار هنری لی سون برای کشف حقیقت های گذشته !
اسم های مستعارش = لاین = شیر ، لاته
چا شی آن _ گروه موسیقی اقیانوس سفید ( one)
یه ایدل معروف گروه اقیانوس سفید . آدمی مهربون و خوش چهره و جذاب . سعی میکنه هوای طرف داره و فن هاش هم داشته باشه. کلا شخصیت دوست داشتنی داره ( با وجودی که جز بازیگران اصلی ولی نقش تو سریال خیلی کمرنگ بود )
اونگی : ( آن بو هیون)
برادر خوانده دوقلو دوک می ، قهرمان مدال نقره جدو ، خوش اخلاق ،و مهربون ، سختکوش و همه جوره عاشق خانواده اش الخصوص دوک می که خیلی هوا شو داره و یه جورایی میشه گفت عاشقش شده ( مثلا یکی از راس های مثلث عاشقانه سریال ) !
+خلاصه و نقد سریال:
ماجرا داستان دختر ۳۳ ساله را حکایت میکند به نام دوک می که در گالری اوم نقش متصدی آنجا را دارد . یه آدم جدی و سختکوش که با جون دل عاشق شغلشه و سعی میکنه همیشه بهترین باشد . دوک می یه زندگی خصوصی و مخفیانه هم داره ، که جز برادر و دوست صمیمیش کسی ازش خبر نداره .
همچنین دوست نداره کسی تو محیط کار از زندگی مخفیانه بوی ببرد. در واقع دوک می فن و طرفدار پر و پا قرصه یه آیدوله خوشگل و جذاب به نام چا شی آن (از گروه اقیانوس سفید ) و حتی پیچ اینستا طرفداری هم برای این گروه درست کرده و اسم پیچش هم گذاشته شی آن زندگیمه .
از اون طرف داستان هم، یک هنرمند بی نظیر خارجی و خوش تیپ به نام رایان گلد وجود داره که یک نقاش بینظیر تو دوران خودش هست . قرار به زودی ریس گالری اوم بشه !
با اومدن مدیر گلد به گالری زندگی خصوصی و مورد علاقه ( زندگی مخفیانه )دوک می هم به خطر می افتد و مدیر گلد سعی در کمک کردن به دوک می دارد.
نقات قوت سریال
+ خب حقیقتش بخواهید یکی از دلایلی که باعث شد من عاشق این سریال بشم موضوع فن گرل و ایدل ها و زندگی سلبریتی ها بود . چرا که خودم کم تر از ۲ سال وارد دنیای جذاب کی درام و کی پاپ شدم و یه جورایی احساس میکردم این سریال داره با ما تازه فن ها همزاد پنداری میکند . بنظرم ایده فن ها و زندگی خصوصی سلبریتی و طرفداران شون و مشکلات ما طرفداران با خانواده و اجتماع و دوستان، ایده بسی جالب بود الخصوص که این فن گرل ها و فن بوی ها روز به روز تعدادشون رو به افزایش و تو خود همین ایران خودمون میلیون ها نوجوان و جوان کی پاپر داریم .
+ تم آرام و رمانتیک و خانوادگی سریال با وجود تمام کلیشه ها مطابق اصول پیش رفته بود دوست داشتم . طبق معمول زوجین سریال قبل از آشنایی چندین بار به طور اتفاقی بهم برمی خورند و تو محل کار عاشق هم میشند و جالب تر از اون اینکه در دوران کودکی با هم هم بازی بودند .
+ زوج سریال هم بنظرم واقعا فوق العاده بودند و همه جوره من عاشق بازی شون و عاشقانه ها شون بودم . در کل بنظرم پارک مین یانگ شیمی بسیار قوی داره که خیلی خوب می تونه خودشو با پارتنرش مچ کنه و بازی عالی به نمایش بگذارد.
عاشقانه ها بین دوک می و رایان با تمام کلیشه بودنش دوست داشتم .
+ کمدی نسبتا لطفی هم داشت که باعث میشد هر از گاهی لبخند بر چهره مخاطب بنشیند . الخصوص پارت هایی که مادر و پدر دوک می حضور داشتن خیلی دوست داشتم.
+ شخصیت پذیر بازیگران اصلی واقعا عالی بود الخصوص دوک می که نماد از یک طرفدار دو آتیشه ایدل محبوبشو به خوبی اجرا کرده بود و من دقیقا همه احساساتی که دوک می به شی آن داشت نسبت به ایدل و بازیگر محبوبم داشتم و با تمام وجود اون درک میکردم . جدا از اون دوک می نمادی از یک انسان شاد و سر زنده بود که با وجود تمام محدودیت ها زندگی نتوانسته بود در رشته تحصیلی موفق بشه. ولی توانست بود در حیطه کاری یک آدم موفقی بشه
+ وجود فضای شاد در کنار دنیای صتعت هنر و آشنایی با دنیایی نقاشی و عکاسی هم می توان نقطه قوت دیگری محسوب کرد. جدا از اون کشف ماجرای پشت پازل نقاشی ها هم برای من جذابیت خاصی ایجاد کرده بود
+ بنظرم دیالوگ های خوب و ماندگار قشنگی وخاطر انگیزی هم داشتند الخصوص دیالوگ هایی در رابطه با دیدگاه افراد در مورد عکس ها بود.
+ بنظرم یکی از مهم ترین و جذاب ترین پارت های هر فیلم و سریال بخش موسیقی های متن یا همون o.s.t ها هستند چرا که این آهنگ ها در واقع بطور غیر مستقیم احساسات مخاطب رو درگیر فیلم و سریال میکنند . بنابراین سهم زیادی در جذاب مخاطب دارند . خوشبختانه موسیقی های متن این سریال واقعا فوق العاده بود و دقیقا با سکانس ها طراحی شده بود . از اون دسته آهنگ های متنی بود که بعد از تموم شدن سریال دوست داشتم اون ها رو گوش بدم ودر کل من واقعا احساس رضایت میکردم .
نقات ضعف :
❌ با وجودی نقات قوتی که در بالا ذکر کردم متاسفانه این سریال اینجوری که باید و شاید بود منو به خودش جذب نکرد .در ادامه این نقد می خوام بطور مختصر به این دلایل شرح دهم :
+ حقیقت شو من خودم خیلی دوست داشتم روی موضوع فن ها و طرفدار ها و مشکلات شون در جامعه و خانواده بیشتر مانور بده ولی متاسفانه سریال خیلی زود تر آنچه که فکر میکردم این موضوع ختم بخیر کرد و و روند عاشقانه مانور داد.
+ معتقدم این سریال یه جورایی مثل سریال چرا منشی کیم کلیشه ای بود ولی متاسفانه بر خلاف اون سریال اصلا کشش مخاطب نداشت و بنظرم بهتر بود به جای ۱۶ قسمت ۱۲ قسمتی میکردن !
سکانس هایی که مربوط به دوران کودکی شون بی نهایت حوصله سر بر بود و بنده اصلا از بازیگران دوران کودکی شون راضی نبودم .
در کل نمی دونم چرا این کره ای ها اصرار دارن تو سریال هاشون پای بچه های بیگناه وسط ماجرا های عاشقانه بکشند و بگن از همون دوران کودکی سرنوشت شون بهم گره خورده ؟! با این وجود اصلا نمی دونم چرا بازیگر مشهور و درخشانی چون پارک مین یانگ برای چی باید دوباره تو همچین سریال کلیشه و عاشقانه رمانتیک بازی کنه اونم در ارز کم تر از یک سال ؟!
+ یکی دیگه از مواردی که اصلا دوست نداشتم تو سریال های عاشقانه و رمانتیک ببینم اینکه دختر زود تر از پسر به عشقش اعتراف کنه ! که متاسفانه دوباره این موضوع در این سریال هم تکرار شد
+ یکی دیگر از نقاط ضعف این سریال بر میگرده به مثلث عاشقانه که اصلا حس نمی شد.حقیقتش ظاهرا قرار بود بین دوک می و رایان و اونگی یک رابطه مثلث عاشقانه صورت بگیر ولی من اصلا این شخصا نتوستم مثلث عاشقانه این سریال درک کنم ! و حقیقتا از بازی اونگی هم اصلا راضی نبودم
+ معمولا تو سریال های مدرن نظری در مورد طراحی لباس بازیگرا ندارم ولی حقیقتا از اونجایی که ۸۰٪ طراحی لباس این سریال جنبه تبلیغاتی داشته می خوام دراین مورد اظهار نظر کنم حقیقتشو بخواهید از طراحی لباس و گریم بازیگران این سریال الخصوص دوک می اصلا راضی نبودم و بنظرم سنش واقعا بیشتر از حقیقتش نشون داده بود .
تیم بازیگری سریال :
تیم بازیگری نسبتا خوبی داشتند و تقریبا بازیگر خوب و پر سابقه هم کم نداشتند ولی از انتخاب بعضی از بازیگرا واقعا راضی نبودم علی الخصوص بازیگر نقش اونگی که بینهایت بازی ضعیف و مصنوعی ارائه داد. و اصلا نتوستم در طول سریال باهاش کنار بیام اما برعکس عاشق بازی پدر و مادر دوک می بودم
یک جفت زوج جذاب و کیوت که سر هیچ و پوچی باهم دعوا میکردن و کلا فضای شادی برامون رقم زدن . در مورد ایدل سریال ترجیح میدادم از بازیگر و ایدل جذاب تری و معروف تر استفاده می کرند. و اما میریم سراغ زوج جذاب مون !
پارک مین یانگ: باید اعتراف کنم من فن دو آتیشه این بشر م و همه جوره عاشق بازی این بشر هستم. از بازی بینظیر در شاهکار هایی مثل ملکه هفت روزه و هیلر و شکارچی شهر بگیر تا همین دو سریال نسبتا کلیشه همه و همه برای من یک جذابیت خاص و منحصر به فردی داشته است . جدا از اون پارک مین یانگ نمادی از یک انسان شاد و سر زنده که در برابر سختی های روزگار مقاومت کرد و به سختی های مسیر زندگی لبخند میزند . جدا از اینکه پشت اون لبخند جذابش کوهی از مشکلات را در بر دارد . این حس مثبت و سرشار از انرژی من با تمام وجودم از همه سریالی که ازش دیدم حس میکنم و همه جوره مورد تحسین قرار میدم . جدا از لبخند همیشگی که به دل مخاطب مینشینه بنظرم مین یانگ شیمی فوق العاده هم داره که کنار هر پارتنر قرار میگره بهترین بازی اون پارتنر به نمایش میگذارد . اما بنظر میرسد انتخاب نقش دوک می که بی شباهت به کیم می سو نیز نبوده هوشمندانه نبوده اما در حقیقت او این سریال صرفا بخاطر موضوع فن گرل انتخاب کرده و دوست داشته برای یک بار هم که شده طرفدارانش درک کند .
کیم جائه ووک : گفته میشه این بازیگر در مجموعه سر زمین باد نیز حضور داشته اما شخصا یادم نمیاد در نقش کی بود . جدا از اون سریال این سریال اولین سریالی بود که ازش دیدم و همه جوره عاشق بازیش و استیل جذابش طی سریال شدم .و بنظرم جز یکی از بهترین پارتنر های مین یانگ بوده ولی طبیعتا به پای ووکی نخواهد رسید
سکانس و دیالوگ :
راستش سکانس های زیادی بودند که من اونا رو خیلی دوست داشتم ولی بنظرم جذاب ترین سکانس برای من زمانی بود که دوک می و رایان وانمود میکرد دوست دختر و دوست پسرند علتش هم این بود که تازه اونجا بود که فهمیدم کار گردان عجب زوج دلچسبی برای این سریال انتخاب کرده !
وقتی که رایان و دوک می بخاطر بارندگی به خانه عکاس میرن و تو اتاق در مورد آخرین عکس که اون عکاس معروف از خودش گرفته بود اظهار نظر میکردند این سکانس واقعا دوست داشتم چون هیچ وقت تا این حد به هیچ عکسی تا این حد دقت نکرده بود که چه مفهوم پیچیده در دل خودش دارد.
+ عکس به یاد ماندی بود ، اون تمام زندگیش داشت از منظره عکس برداری میکرده اما به عنوان عکس آخر از خودش عکس گرفت
* چون دلیل مرگش بیماریش بود شاید این عکس آخرین خدا حافظی اش بود .حتی عنوان عکس هم خدا حافظی .
+ اون یه خدا حافظی تو عکس بکار برده ، اما اون عنوان عکساشو انگلیسی نمی ذاشت. گمونم اشتباه ترجمه شده . نه مطمئنم
* چرا همچین چیزی میگی ؟
+ ببین اگر واقعا می خواست برای آخرین بار خدا حافظی کنه و اگر این خدا حافظ در مورد خودش بود .مطمئنم به دوربین نگاه می کرد . چون برای یه عکاس دوربینش نیمه دیگشه .
اگر این خدا حافظی از دنیای بود که توش زندگی میکرده عکس باید دور تر گرفته میشد و به زمین نگاه میکرد .یا یه عکس نیم رخ می گرفت.
* اگر منظورش خدا حافظی نباشه و یه سلامی باشه به دنیایی که می خواد برای اولین بار ببینتش چی ؟
+ در باره این احتمال فکر کردم . اینجوری باید به سمت آسمان نگاه میکرد
* پس نظر تو چیه؟
+ یه نفر جلو دوربینه این چشم ها .چشم های کسی که می خواهد خدا حافظی کنه یا ناراحته نیست .اون داره به کسی که عاشقشه نگاه میکنه می خواست اون عکس برای اون شخص بگذارد. اون داشته به اون شخص نگاه میکرده.و چشم هاش داشته بهش سلام میکرده "سلام من اینجا هستم من همیشه اینجوری بهت نگاه میکنم خدا حافظ " این فقط نظریه من .
و اما دیالوگ های ماندگار این سریال
یکی اونجایی که دوک می و رایان برای اولین بار همدیگر توی مزایده ملاقات میکنند . ( این دیالوگ واقعا دوست داشتم )
دون می : میشه اون نقاشی که الان خرید بدید به من ؟! آثار لی سون هنوز خیلی مورد تایید نیست
رایان :صحبت کردن در مورد قیمت و شهرت کار اسونیه ولی فهمیدن ارزش واقعی یه اثر هنری کار هرکسی نیست !
* این دیالوگ یکی از تکان دهنده ترین و قشنگ ترین دیالوگ هایی کیلدرام بود الخصوص که حالا خودم وارد زمینه هنر شدم .هنر نقد فیلم و سریال!از خودم میپرسم آیا من واقعا ارزش واقعی یک سریال بیان میکنم ؟!
اسپویل نهایی :
حقیقتا از پایان های قابل پیش بینی خیلی نمی پسندم ولی بازم یک پایان شاد و قابل پیش بینی به پایان های باز ترجیح میدم . پایان این سریال میشه گفت از اول مشخص بود . همون جوری که همه مون انتظار داشتیم رایان گلد برادر اصلی شی آن بوده و در نهایت قرار با دوک ازدواج کنه و از اون طرف دوک می میشه زن داداش شی آن ! ( یه جورایی دوک می یکی از خوش شانس ترین طرفدار فن بود )
+ کلام آخر
این سریال مثل سایر سریال های پارک مین یانگ برای من جذابیت خاصی خودشو داره ولی اگر بخوام واقع گرا باشم باید بگم این سریال بیشتر تینجر پسند ! الخصوص کسانی که مثل من تازه وارد دنیای کی پاپ و کی درام شدن . در نهایت می خوام به این سریال امتیاز ۸ از ۱۰ بدم . و به همسن و سال های خودم که تازه می خوان وارد دنیای کی درام و کی پاپ بشن پیشنهاد میکنم این سریال ببیند .
و اما کلید طلایی این سریال در این بود که : هر شخص درکنار کار و تحصیل یه زندگی خصوصی داره و می تونه تو اون زندگی به کاری که واقعا ازش لذت میبرد بپردازد حال می تون اون کار فن گری باشه یا نقاشی وحالا اون شخص می تونه یه فرد ۱۶ ساله باشه یا یه فرد ۶۰ ساله باشه .و ما موظفیم به زندگی خصوصی او احترام بگذاریم .

Arthdalchronicles.jpg

نام ها: تاریخ آرتدال

محصول:2019کره جنوبی از شبکه tvN

ژانر: عاشقانه | فانتزی| تاریخی| درام| ی

تاریخ پخش: 11 خرداد 1398 - 01Jun2019

قسمت ها:

روزهای پخش:شنبه و یکشنبه ها

مدت زمان: 80 دقیقه

خلاصه داستان: داستان این سریال در ارتباط با یک سرزمین افسانه ای به نام Arth و ساکنان شهر باستانی آرتدال ​​و مناطق اطراف آن میباشد.

یون سام (سونگ جونگ کی) با سرنوشت نابودی آرتادل به دنیا می آید. مادرش او را نجات میدهد. او بعد از گذراندن سختی های زیاد، سال ها بعد برای تحقق سرنوشت خود به آرتدال بازمیگردد.

ldquo;تا گونrdquo; قهرمان جنگی و قدرتمندترین شخص در آرتدال میباشد. رویای او رسیدن به امپراطوری است.

تان یا (کیم جی ون) با سرنوشت مشابه یون سام متولد شده است. او که جانشین یک قبیله است توانسته با غلبه بر سختی ها به یک تمدار تبدیل شود.

Arthdalchronicles.jpg

نام ها: تاریخ آرتدال

محصول:2019کره جنوبی از شبکه tvN

ژانر: عاشقانه | فانتزی| تاریخی| درام| ی

تاریخ پخش: 11 خرداد 1398 - 01Jun2019

قسمت ها:

روزهای پخش:شنبه و یکشنبه ها

مدت زمان: 80 دقیقه

خلاصه داستان: داستان این سریال در ارتباط با یک سرزمین افسانه ای به نام Arth و ساکنان شهر باستانی آرتدال ​​و مناطق اطراف آن میباشد.

یون سام (سونگ جونگ کی) با سرنوشت نابودی آرتادل به دنیا می آید. مادرش او را نجات میدهد. او بعد از گذراندن سختی های زیاد، سال ها بعد برای تحقق سرنوشت خود به آرتدال بازمیگردد.

ldquo;تا گونrdquo; قهرمان جنگی و قدرتمندترین شخص در آرتدال میباشد. رویای او رسیدن به امپراطوری است.

تان یا (کیم جی ون) با سرنوشت مشابه یون سام متولد شده است. او که جانشین یک قبیله است توانسته با غلبه بر سختی ها به یک تمدار تبدیل شود.

نقد سریال تاریخی کره ای تاریخ آسادال_آرتادال

داستان به زمان پیدایش انسان برمیگرده . زمانی که تازه انسان تونسته پیشرفت کنه و جوامع رو بسازه. اما حرص و آز همین انسان پیشرفته، باعث سرنگونی انسان های اولیه می شه ودست به قتل وعام تمام مردمان اولیه می زنن. در این بین نسل دو رگه ای از انسان های اولیه و انسان های پیش رفته به اسم ایگوتو ها زنده می مونن که مثل انسان های اولیه قدرت زیادی دارن.

داستان در اصل از تولد سه فرزند متفاوت نشات می گیره و تقابل زندگی هر کدوم از اینها رو نشون می ده که چگونه در طی سالیان سال هر کدوم به قطبی از قدرت بدل می شه.

اونسوم که یه ایگوتوئه وارد قبیله ای ابتدایی به نام واهان می شه و در اونجا همراه با تانیا دختر رئیس قبیله بزرگ میشه با حمله ی لشگر آسادال که انسان های متمدن عصر حاضر هستن تانیا و اهل قبیله به بردگی گرفته می شن. بیینده بعد از چند قسمت با تانیا و گروه بردگان همراه می شه از طرف دیگه تلاش های اونسوم رو برای نجات عشقش تانیا می بینه. اما مگه یه ایگوتوی دست بسته چه کاری از دستش برمیاد؟ داستان از اینجا به بعد تازه به ماجرای اونسوم و تانیا می پردازه

روند داستان

سریال با مقدمه چینی تقریبا طولانی ای شروع می شه. شاید دو قسمت طول بکشه تا داستان وارد اصل موضوع بشه و به روند بزرگسالی شخصیت های اصلی بپردازه.

البته این مقدمه چینی طولانی با وجود شخصیت های متعدد و جو ناشناخته ی سریال شاید در وهله ی اول خسته کننده و گیج کننده به چشم بیاد اما در انتها بعد از دو سه قسمت بیننده کاملا با روند و شخصیت ها اشنا می شه و هیچ مشکلی پیش نمیاد. قطعا برای سریال عظیمی مثل این سریال با این هجم وسیع از داستان و روند و شخصیت باید همچین مقدمه ای به کار می رفت پس حتما مقدمه رو ببینید که بعد از دو سه قسمت دیگه مشکلی باقی نمونده

با پلی کردن سریال یاد فیلمی به اسم هزاران سال قبل از میلاد افتادم. شاید فضا و ادم های اولیه و نوع پرداخت سریال منو به اون حال و هوا برد و برام جالب بود. گونه های متفاوت انسان، فضای کاملا ناشناخته و زبان جدید باعث میشه با پدیده ی جدیدی از سبک و سریال سازی در کره مواجه شید.

روند سریال فراز و نشیب بسیار خوب و عالی ای داره. گاهی سریال ساکن می شه و گاهی به اوج می رسه و ببیننده در وهله ی اول به هیچ عنوان نمی تونه روند سریال رو پیش بینی کنه.

تا به اینجا داستان از سه فصل شش قسمتی پیش ساخته تشکیل شده وقراره فصل های چهارم و پنجم به زودی ساخته بشه. هر فصل از داستان به نحوی با یه نقطه ی عطف تموم می شه و همین بیننده رو ترغیب به ادامه می کنه

190528 장동건.jpg

شخصیت سازی

سریالهای تاریخی معمولا تیپ سازی زیادی دارن. این سریال هم مستثنا نیست. مخصوصا که داستان از گذشته به زمان حال سریال برمیگرده و در نتیجه وسعت شخصیت ها بیش از حده اما نگران نباشید. هر چی جلوتر برید بهتر با جو داستان کنار میاید و نویسنده کارش رو به خوبی انجام می ده.

داستان از چند شخصیت اصلی و بی نهایت شخصیت فرعی تاثیر گذار تشکیل می شه که در هرفصل متفاوته. به واقع نویسنده و کارگردان در کنار هم خیلی خوب این مسیر رو هدایت کرده بودن.

فیلمنامه

هدف اصلی داستان، قدرت آز و حرص بشر از ابتدای خلقت رو مورد چالش قرار می ده. زمانی که مردم به اتحاد رسیدن و از نظر علمی قدم های اولیه ی پیشرفت رو طی کردن اما همین سرمنشاء درد های جامعه ی بشری نسل جدید می شه

انسان پیشرفته یا مردم شهر آسادال، انسان های بقیه قبایل رو به برده گی می گیرن تا بیشتر از قبل پیشرفت کنن. و در این راه کم کم مردانی که حریص تر و آزمندتر هستن برای دست یابی به قدرت مطلق در طلب پادشاهی برمیان. این روند ابتدا تا انتهای سریال و پیداش امپراطوری آسادال هست

190528 송중기.jpg

اما در کنارش واقعا مفاهیم زیبایی رو خلق می کنه. اینکه انسان نخستین یا همون اونسوم در ابتدا هیچ فکری راجع به خیانت دروغ بردگی نداره و کم کم متوجه می شه پیشرفت انسان، انسانیت رو هم از بین برده.

پی می بره خاصیت قدرت، دروغ و قتل و فجایع بیشتری می سازه و هرچه بیشتر درش غرق می شه رهایی از اون سختتر می شه

در کنار این پیشرفت، خرافات هنوز هم در بین مردم جاریه و همین چالش های بسیار متعددی به وجود میاره. فیلنامه کم کم سه عنصر: خرافات . پیشرفت و امپراطوری رو در کنار هم قرار می ده و شاخه های مختلف هر کدوم رو به رخ می کشه.

من سریال تاج و تخت رو ندیدم و ایده ای راجع بهش ندارم اما به نظرم این سریال درنوع خودش خیلی خوب تونسته بود این مسائل رو نشون بده.

داستان پر از امید و عشق و خیانت و دروغ بود. قدرت طلبی و خرافات .

خرافاتی که می تونه کسی رو به عرش برسونه یا از عرش به فرش بکشونه. (چقدر این قسمت داستان برام اشنا و درد اور بود )

اونسوم در پی نجات خودش و تانیا و اهالی قبیله اش کم کم وارد بازی ای می شه که می بینه حالا برای نجات تانیا باید کل دنیا رو از دست مردم آسادال نجات بده. و همین روند تبدیل شدن اونسوم از یک ایگوتوی پست به خدای مظلومان رو به خوبی روایت می کنه.

با این تفاسیر به جرات یکی از بهترین و مرتب ترین فیلمنامه هایی بود که تا به حال دیده بودم. روندی غیر قابل پیش بینی، تعدد شخصیت های بسیار و پرداخت به موقع و کامل شخصیت ها ، اهنگسازی و مقدمه چینی بسیار عالی، گریم عالی که در پایین توضیح کامل می دم، نقطه های عطف و فراز و نشیب های معقول، استفاده از جلوه های بصری و ویژه، مخصوصا در زمان خلق تصاویر حمله ی خرس و گاو وحشی، تدوین کاملا خوب از نکات فوق العاده مثبت سریال بود.

190928 김지원 (1).jpg

گریم سریال

از گریم سریال ایراد های زیادی گرفته شده بود اما به نظرم واقعا خوب بود اواتار با اون هیبت از جزئیات شروع کرد. برای ایگوتوها و انسان های اولیه هم این جزئیات لازم بود پس فقط به صرف اینکه خون بدن اونسوم بنفشه یا چشم های رنگی داره نمی شه به گریم سریال خرده گرفت. چون خیلی از موارد پیش اومده نویسنده با تکیه بر همین جزئیات، راز ها و خرافات رو بال و پر داده.

جدای اینکه گریمور باید گریم قبایل و شخصیت های مختلف رو متفاوت از همدیگه خلق می کرد و یکی از پروژه های عظیم در این حیطه بود. تا اونجا که یادمه نزدیک به هفت هشت مدل مختلف گریم و لباس داشتیم که به عینه متوجه پرداخت خوب گروه گریمور بودم. مثل پرداخت انسان های اولیه، مردم آسادال، قبیله ی کوه سفید، قبیله ی مومو، قبیله ی واهان، زبان سیاه ها ، گریم سربازان و راهبه ها و. واقعا عالی بود پس کم لطفیه اگه فقط بخوایم برحسب رنگ خون بدن ایگوتوها در مورد گریم سریال نظر بدیم. (تو پرانتز بگم کلی فکر کردم اگه قرار بود نویسنده خون بدن اونسوم رو با یه رنگ دیگه نمایش بده چه رنگی می تونست باشه. زرد؟ نارنجی؟ سبز؟ به نظرم بهترین رنگ رو استفاده کرده بود. هر چند به نظرم از رنگ سیاه هم می تونست استفاده کنه.

خب بریم سراغ نکات منفی سریال

وقتی سریال تا این حد تعدد شخصیت داره قطعا باید تعدد عاشقانه هم داشته باشه. به جز دو زوج اصلی سریال، تقریبا هیچ عاشقانه ی درست و درمونی تو دل سریال نبود ویه جورایی سریال خیلی پاستوریزه بود. دلیلش رو نمی دونم اما واقعا می شد عاشقانه ی سریال رو بیشتر کرد. مخصوصا عاشقانه ی سایا و تانیا. البته بگم عاشقانه ی بادیگارد تانیا رو خیلی دوست دارم. خدا کنه تو فصل بعدی به این فانتزیم بها بدن. این بادیگارد بی زبون خوراک اینجور عاشقانه هاست.

نکته ی دوم. بعضی قسمت های سریال واقعا بی حال و بی انگیزه می شد اما اونقدر زیاد نبود که شما رو کلا از سریال زده کنه. چون دقیقا در همین لحظه یه نقطه عطف خوب اتفاق می افتاد.

مشکل سوم شخصیت سایا بود. با اینکه نویسنده سعی کرده بود یه نقش منزوی اما باهوش به تصویر بکشه اما من همچنان باهاش مشکل داشتم نه خنده اش رو درک می کردم و نه هوش بی نظیرش رو. هیچ جای داستان برام این شخصیت باز نشد. دلیلش از به قدرت رسانی پدری که عمری اونو زندانی کرده بود چی بود؟ ایا عاشق تاگون بود یا ازش متنفر بود؟ نظرش نسبت به تانیا چی بود؟ عاشقش بود یا فقط چون تو رویاهاش اونو می دید دوستش داشت. چرا قدمی برای بهبود رابطه اش با تانیا برنمی داشت. مخصوصا وقتی که تانیا به قدرت رسید توقع داشتم رابطه اش با سایا خیلی بیشتر از قبل بشه.

خلاصه که توضیح کافی داده نشد شاید هم در فصل های بعدی باز می شه و سایا به یه شخصیت واحد می رسه.

در مورد بعدی. نمی دونم واقعا جزو نکات مثبته یا منفی. من تا لحظه ی اخر هم با این موضوع درگیر بودم. تاگون مرد خوبی بود که بد شد یا از اول هم بد بود؟ با اینکه در جوانی مجبور به کشتن هم قبیله های خودش شده بود چرا نویسنده سعی می کرد این مرد رو اینقدر خوب نشون بده یا با نشون دادن عشقش به ته الا چرا سعی می کرد تاگون رو با بیننده اشتی بده؟ این شخصیت تناقض زیادی داشت از این طرف ادم ها رو می کشت و از طرف دیگه به سربازهاش می گفت از کشتار متنفره. این مرد حتی به پدر خودش هم رحم نداشت پس چرا نویسنده تا این حد می خواست این شخصیت رو خاکستری نشون بده؟

یه جاهایی نجات اونسوم هم عجیب و غریب می شد. انگار وحی منزل اومده بود این ادم زنده بمونه. شده از اسمون سنگ می بارید و زنده می موند. یا دینی که شابارا به اونسوم داشت؟ عجیب نبود؟ حالا درسته بچه اتو نجات داد نه اینکه دنبالش بگردی که دینت رو بهش بدی

در اخر باز هم تاکید می کنم مقدمه چینی طولانی ای داشت به نظرم نویسنده می تونست این مقدمه رو به حالت فلش بک نشون بده نه این طور خطی و پشت سرهم. چون همین باعث می شه قسمت های اولیه زیاد جذاب نباشه و بیینده رو از دیدن منصرف کنه.

170530 영화 '악녀' 언론시사회 김옥빈.jpg

در کنار این نکات منفی باز هم می گم سریال زیبایی بود که واقعا بعد از دیدنش احساس می کردم یه چیزی کم دارم. به شدت احتیاج به فصل های بعدی داره و قطعا فصل های بعدی فصل های خوبی خواهند بود.

سکانس های برتر

سریال ترکیبی از امید و غم و درد بود همین باعث تحریک عواطف می شه. از قسمت های حساس سریال

نفرین های تانیا و صحنه ی رقصش برای پیدا کردن زنگ در معبد.

صحنه ی زیبایی که تانیا به پای بچه های برده کفش می پوشونه

یا مرگ ساتینگ، چقدر این پسر دردناک مرد. اصلا سر صحنه ی مرگش نمی تونستم جلوی اشکام رو بگیرم.

در نهایت بی اندازه از دیدن سریال راضیم و سبک سریال رو یه سرو گردن از سریالهای معمولی بالاتر می دونم. با اغماض بهش نمره ی نه رو می دم و حتما توصیه می کنم با وجود پایان ناکامل و شروع نشدن فصل های بعدی این سریال زیبا رو از دست ندید.


نام سریال :پرنده سحرخیز- Erkenci kus
ژانر :درام، اجتماعی و کمدی
محصول سال :20
تعداد قسمت ها :25
شبکه پخش :Star TV
روز های پخش :سه شنبه ها ساعت 20:00
کارگردان :Ccedil;ağrı Bayrak
نویسنده :Ayşe Kutlu Uuml;ner
بازیگران :Can Yaman, Demet Ouml;zdemir, Birand Tunca, Sevcan Yaşar, Zeynep Kızıltan, Ouml;zlem Tokaslan, Ouml;znur Serccedil;eler
خلاصه داستان :صنم هر صبح بعد چند ساعت کار در مغازه پدرش کل روز رو با کتاب خواندن و خیالبافی سپری میکنه و از زندگیش بیش از اندازه راضی هست.ولی تا زمانی که پدر مادرش گفتند اگه شوهر مناسب برای خودش پیدا نکنه به زور شوهرش میدن.صنم هم میره محل کار خواهرش و شروع به کار میکنه.هنوز خبر نداره عشقی که آرزویش رو داشت اونجا منتظرشه.میشه روی دروغ ها عشق ساخت؟ صنم چی؟ میتونه عاشق جان که ازش متنفره بشه؟

نام سریال :پرنده سحرخیز- Erkenci kus
ژانر :درام، اجتماعی و کمدی
محصول سال :20
تعداد قسمت ها :25
شبکه پخش :Star TV
روز های پخش :سه شنبه ها ساعت 20:00
کارگردان :Ccedil;ağrı Bayrak
نویسنده :Ayşe Kutlu Uuml;ner
بازیگران :Can Yaman, Demet Ouml;zdemir, Birand Tunca, Sevcan Yaşar, Zeynep Kızıltan, Ouml;zlem Tokaslan, Ouml;znur Serccedil;eler
خلاصه داستان :صنم هر صبح بعد چند ساعت کار در مغازه پدرش کل روز رو با کتاب خواندن و خیالبافی سپری میکنه و از زندگیش بیش از اندازه راضی هست.ولی تا زمانی که پدر مادرش گفتند اگه شوهر مناسب برای خودش پیدا نکنه به زور شوهرش میدن.صنم هم میره محل کار خواهرش و شروع به کار میکنه.هنوز خبر نداره عشقی که آرزویش رو داشت اونجا منتظرشه.میشه روی دروغ ها عشق ساخت؟ صنم چی؟ میتونه عاشق جان که ازش متنفره بشه؟
(برای آلباتروس
رویاهای نابود شده همراه صفحات سوزانده برایم به جا گذاشت)
خلاصه:
پادشاه بد قصه ها بعد سالها برمیگرده و سکاندار تخت پادشاهی پدرش میشه و در این میون دلبرک زیبای قصه سروکلش پیدا شده عقل پادشاهمونو هوپ میه
جان،عکاس جهانگرد معروفیه که به هیچ چیز و هیچ کس یا حتی هیچ جایی متعهد نیست اما همین آدم یه روز به خاطر عزیزترین کسش توی کشورش موندگار میشه و مدیریت شرکت پدرش رو به عهده میگیره.
.در همین اثنا صنم،دختری بااستعداد و باهوش(حیف که خنگ و دست پاچلفتیه:) اما فراری از رسمیت و خفگی پشت میز نشینی که تو بقالی پدرش کارمیکرده برای فرار از ازدواج اجباری با زبرجد توی شرکتی که خواهرش کارمیکنه و جان مدیرش شروع به کار می کنه.
صنم به خاطر حسودی های برادر جان توی دام تردید میافته و جان رو پادشاه بد قصه می دونه پس مقابل اون قرار گرفته و درصدد خراب کردن کارهاش برمیاد.
اما اون نمیدونه
جان همون آلباتروسشه.همون پرنده ای که آزادو تنها میگرده و توکل عمرش فقط یه جفت برا خودش انتخاب می کنه.
معرفی بازیگران.
۱جان یامان .معرکه تر از این بازیگر ندیدم تو ترکیه من.حتی الآنم گاهی اینکه همه ی شخصیتایی که بازی کرده خودشن شک دارم.شاید بگید اغراقه اما حتی یه قسمت از دوتا فیلماشو دیده باشید میفهمین.
بین همه اما شخصیت جان دیویت برترینشون بود.مخصوصا اینکه غرور الکی نداشت و الکی مثل داستانا شورش نکرده بودن.برعکس صمیمی وغیر رسمی بودنش و اینکه ازش یه فرشته ی خوبی نساخته بودن حس خوبی به آدم میدادو واقعی تر میکرد داستانو(بایا بایا ای گفتناش.)
۲دمت اوزدمیر.
خب اگه نگم یکی از بهترین بازیگرای کمدی و حتی رمانتیک یا درام که نه با چهره بلکه با کارش معروف شده ناحقی کردم.
خل و چل بازیاش و حرف زدن با خودش همون صدای سر که می گفت و متضاد بودن همه ی اینها با حافظه ی عکاسی و هوشش و اینکه نویسنده ی خیلی خوبی بود در عین حال در آوردن این نقش رو سخت و سخت تر میکرد.(جان جان جان و سرسری گفتناش)
۳آنیل چلیک.یه جایی گفته بودن اگه کورای عشق اجاره ای و جی جی تو پرنده ی سحرخیز نبودن اصلا سریالا مزه نداشتن.به نظرم واقعا حق دارن.
بیشترین بار کمدی سریال و کسی که لحظه ای از خندوندن ما دست برنداشت.
با اون پانیک اخراج شدن عجیب غریبش و مملکت نامرئیش و ترسیدن از رازها تا آخرش ماروخندوند و جایی که بعد یه چایی خوردن با جان اونو صمیمی ترین رفیقش دونس و پرش تاریخیش تو بغل جان ماروبه اوج خنده رسوند(منو اخراج کن وگرنه نمیتونم برم.هممون آخرش اخراج میشیم.تو اخراجی.من اینجا سهم دارم چرا اخراج بشم؟.اخراجت میکنم.خخخخخ)
۴اوزنور سرچلر.
لیلای زیبای قصه.شاید باید بگم خواهر صنم آسمون و صنم زمین.والا پرنسس لیلا بود که آخرشم پرنس سوار بر اسب قرمز برش زد.فقط جاهایی که نگاهای مامانشو ترجمه میکرد و یا سریع تصمیم می گرفت سریعم عمل میکرد.
اصلا من از این سریال حرف میزنم آخرش خودم تبدیل به والت دیزنی دو میشم
بیراند تونجا.داداش حسوده که من هنوزم با اون تغییر سیصدوهشتاد درجش کنار نیومدم والا.اما میتونم بگم واقعا پرنس با پرستیژی بود.(خوشتیپ و رسمی و روراست با احساسش)
بازیگرای زیادی برای معرفی هستن مثلا نقشای پدرو مادر صنم یا درن خانم یا آیهان و عثمان ولی مجال بحث زیاد نیس و برای همین میگم هرکدوم این شخصیت ها هم دنیایی داشتن برا خودشون.
قصه.مثبت های داستان:اسپویل!اسپویل!اسپویل!
شما یه کمدی رمانتیک ساده جلوی چشماتون می بینید اما اصلیتش این سریال پر از داستان های پریان و دیوودلبر و زئوس و آلباتروس و آرتمیس و مولان و آکوامن و پزشک دهکده و مدرسه ی موش ها و حتی شعر های زیبای مولوی و عطار بود برای من .
و یک دلیل ساده وادی های عشق و عرفان منطق الطیر بودن که تو این سریال یک به یک طی شدن تا به عشق واقعی رسید حتی اون کلیشه ی فراموشی
اولی وادی طلب بود.خواستن.پرنده ها برای پیدا کردن پادشاه حقیقی که سیمرغ یا ققنوس همون پادشاه ابدی پرنده های به راه میافتن.ما توی این سریال جان رو میبینیم که گیج صاحب عطر میشه و صنمی که برای پیدا کردن آلباتروس به هر مسخره ای رو میارهاونا توی این راه برای پیدا کردن عشق واقعی از هر چیزی می گذرن حتی بهترین و زیباترین اتفاق های زندگیشون.
وادی بعد عشق بود.عشقی که با یه کنجکاوی شروع و بعد به یه خواسته ی بزرگ متصل شد و دروغ هایی رو به همراه داشت برای همینم به سهمناک ترین وادی تعبیر میشه.صنمی که دنبال آلباتروس میگرده و نمیدونه جان همون خواستشه همزمان عاشق جان میشه.وبین پادشاه بد و آلباتروس گیر می کنه.بیچاره بچمون از دست رفته بود اینجا.به قول مولای روم:
عقل در شرحش چو خر درگل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
و اینجا نوبت به وادی معرفت میرسه.و قسمتی میاد که جان که خیلی وقته فهمیده صنم دنبال چیه درست تو مکانی که اولین بار توی تاریکی به اشتباه همو بوسیدن با همون لباسا به صنم میگه که کیه و به عشقش اعتراف می کنه.اینجاس که از جنون عاشقی صنم توی کتابش می نویسه که ارگان های بدنم جا عوض کردن.
وادی توحید.من فک میکنم باید برای اینجا یکم قبل تر از اعتراف به عشقو بگمجایی که جان سریعا بعد اینکه میفهمه عاشق صنم شده به پولن زنگ میزنه و کل رابطه ی یه پادرهواشونو به هم میزنه.اینجا آلباتروس قصمون حتی یه لحظه تردید نمیکنه برای گذشتن از کسی با اون همه کمالات.
وحالا نوبت میرسه به وادی حیرت میرسیم.جایی که صنم سرگردان عشقش میشه و بعد اون همه دروغ و باتلاق و دیدن اینکه جان با اون همه صمیمیت چطور از دروغ بدش میاد توی تردید رابطشون میافته و از جان دورو دورتر میشه.
آخرین وادی ها فقرو فناس.و من به خودتون میسپارم که چطور میشه از بین اون همه صحنه ی زیبا انتخاب کرد.جایی که جان از دوست بودن با عشقش خسته میشه و یا جایی که جان تصمیم به فرار میگیره؟جایی که صنم به خاطر عشقش از عزیزترین پیوند بینشون یعنی عطرش میگذره یا جایی که به خاطر عشق دیوونه میشه و توی تیمارستان کتاب عشقشو می نویسه
وخداپرنده های تازه به هم رسیده ی قصمونو چطور دلش میاد با امتحان فراموشی روبرو کنه؟چطور دلش میاد صنمی که بار ها توی امتحان فرارو رهایی جان بود رو با پاک شدن کاملش امتحان کنه؟
اینبار پرنده ها زخمی و خسته به پایان راه اومدن.آیا ققنوس قصمون از خاکسترش دوباره خوشحال پرواز می کنه یا هنوزم خاموش نشده؟
البته شاید از خودتون بپرسین وادی های کتاب صنم فرق داشتنمیتونم بگم اصلا فرقی نداشتن توی راهی که پرنده ها طی میکنن سختی های زیادی وجود داره.امتحانای زیادی سرراهشون هست.و این تازه اول راهه
خب ختم کلام نمیگم چون نکات مثبت دیگه ای هم هست:ترکا تو سال های اخیر ثابت کردن که از کلیشه ای ترین داستانا میتونن پیچیده و مبهم ترینا رو بسازن.و صد البته موضوعی که هزاران بار تکرار کردن رو هر بار جذاب تر کنند و توی غالب جذاب تری نشون بدن.من به شخصه میتونم بگم با اینکه چند ساله همش دارن سریالای رمانتیک کمدیشونو با یه دروغ بزرگ شروع میکنن هنوزم طرفدار رمانتیک کمدیاشونم.البته این ضعف نویسنده هارو هم میرسونه که بعد بهش میپردازیم.این داستان پر از کلیشه هاست اما تا کلیشه چی باشه؟به نظر من همین شخصیت های جان و صنم و جی جی و حتی درن که هیچ تکراری نداشتن بزرگترین نوآوری بود
طراحی صحنه و فضا های رنگی رنگی و شاد باعث میشد از نظر بصری چیزی کم نداشته باشه.لباس ها و استایل بازیگرارهم همینطور.
بار کمدی قشنگ داستان که حتی بین صحنه های عاشقانه گنجونده شده و زوج داستانو بیشتر جذاب میکرد برای من که طرفدار فیلم های کمدی هستم لذت بخش بود.چه معنی میده اصلا همش عشقی مشقی باشه؟خل و چل بازیهای صنم به دنیا می ارزید.
فضای محله و غیبت های بامزه و شخصیتهای راحت و صمیمی و بازی کردن سکانسایی که حتی نوشته نشده بود و از دل بازیگر میومد اونقد سریالو نزدیک میکرد به زندگی واقعی و این واقعیات روزیبا جلوه میداد.
بازی بازیگرا عالی بود.
منفی های داستان:
✓تکرار بیخود بعضی صحنه ها و کلیشه هایی که ومی نداشت.
✓ناپدید شدن بعضی بازیگران با طولانی شدن قسمت ها و همچنین دنباله ی داستانشونو نشون نمیداد.
✓عوض کردن نویسنده بعد سی قسمت باعث فراموش شدن یه سری موضوعات جدی تو سریال شد رسما بااینکه ایده های جدیدی وارد سریال شد اماحافظه ی عکاسی صنم و لیسانس عکاسی جان فراموش شد و بااینکه تو فصل دوم با بازگشت نویسنده یه جورایی درست شد اما باعث افت جذابیت و ریزش بیننده شد.
✓اینکه بعد جان بدون هیچ سوالی بودن عثمان و لیلا باهم و اینکه عثمان یه قصابه رو پذیرفتم واسه خودش ایجاد ابهام میکرد.
✓بدون هیچ ایده ی جدیدی کش دار کردن داستان کار بیشتر سریالای ترکه که متاسفانه به خاطر ریت بالا اتفاق می افته و باعث ناامیدی تماشاگر میشه
بدون وم بودن ساخت بعضی قسمتها که صرفا هیچ اتفاق خاصی داخلشون نبود.
✓قرار گرفتن شخصیت های زن و مرد زیادی روبروی شخصیتای اصلی برای اینکه اونا رو عاشق خودشون کنن تبدیل شده بود به یه عادت تو سریال که باعث میشد بیشتر حس کنی داستانه تا واقعیت.
سکانس ها و دیالوگ های ناب:
✓قبل از همه سکانس پرش جی جی تو بغل جان که واقعا به همه توصیه میشه.
✓سکانس گیر کردن جان و صنم داخل آسانسور که به شخصه خنده دار ترین سکانس آسانسور بود با حرف صنم که گفت الان باید بترسم؟و گانگستر بازی اش
✓ و باز هم سکانس گیر کردن صنم داخل سرویس بهداشتی و وقتی جان از روزنه ی پشت سرویس کشیدش بیرون و خاتمه دادنش به قهر طولانی.
✓سکانسی که مربی ای که برا رابطه ی زوجی رفته بودن تو کلاسش به خانوما گفت که خودشونو تو بغل پارتنرشون رها کنند و صنم بدون درنگ و هیچ فکری خودشو پرت کرد.
✓سکانس اول فصل دوم و زجری که صنم کشیده بود و سکانسی که داخل سینما همو دیدن همون طور که برای فابری تعریف کرده بودن
✓و کلی سکانس خوشمزه ی دیگه✓
#اگه بگی بیا میام،،،اگه بگی برو دیگه هیچ وقت منو نمی بینی
جان:می دونی تو داستانای قدیمی آدما باور داشتن که از انگشت حلقه ی دست چپ اینجوری یه رگ به قلب میرسه!
صنم:واقعا؟
جان:گرچه پزشکی مدرن اینو رد کرده اما آدمای عاشق روز ازدواجشون حلقه رو تو انگشت چهارم دست چپشون میکردن تا قلب عشقشونو تو قلب خودشون حس کنن
جان:بعضی چیزا فراموش کردنی نیست.
به بعضی چیزا ارزش میدی، خیلی ارزش میدی و اگه از دستش بدی دیوونه میشی تا زمانیکه پیداش کنی.
صنم:به آینده امیدی ندارم، برای همین با خاطرات گذشته سر میکنم
میگم یه زمانی عاشق بودم
بزرگترین داستان عاشقانه ی دنیا رو تجربه کردم
تجربه کردم و تموم شد
و اون هم وقتی دنیا رو میگشت منو فراموش نکرد
یه جایی تو ذهنش گیر کردم
اگه آینده ای باهم نداشته باشیم حداقل یه گذشته ای داریم،،،این تنها تسلی منه
جان:نرو، نرو، منو از خوش شانس ترین مرد دنیا بودن محروم نکن.
صنم:خوش شانس ترین مرد دنیا؟
جان:مگه چند تا مرد توی دنیا این شانسو دارن که دوباره عاشق زن مورد علاقشون بشن؟
جان:ماهی
صنم:تو هم ماهی
جان:میگم ماهی بخوریم!گرسنه ایم
صنم:حواسم نبود مردا فقط وقتی که گرسنه نباشن رمانتیک میشن
ملاحت:ما غیبت نمی کنیم که!!!اطلاعات به اشتراک میزاریم
نیهات:دادم رفت
مهربان:من که هنوز خواستگاری نکردم
نیهات:بازمدادم رفت
لیلا:صنم بابا تو رو داد رفت
صنم:من که هنوز چای نیاوردم:|
صنم:مگه میشه تو یه زایمان سه تا بچه بیاد بیرون
جان:باید از من تشکر کنی.چه ومی داره قسطی قسطی، همه یه دفعه باهم میان دیگه
صنم: وقتی تو نبودی خیلی چیزا شد
جان: ولی وقتی تو نبودی هیچی نشد صنم یه هیچ بزرگ
جان:اگه باورم داشتی میموندم
صنم:اگه دوستم داشتی نمیرفتی
جان:میدونی کجای از دست دادن حافظه خوب شد؟!
صنم: از دست دادن حافظه اصن خوب نیس ک
جان:هس هس
صنم:چی؟!
جان:اینکه دوباره بشناسمت، من دیروز کتابتو خوندم و بعد فکر کردم و ب گمونم دارم میفهمم چرا عاشقت شدم تو خیلی خاصیشبیه هیچکس نیستی
جان: دیگه چیز دیگه ای هس ک من ندونم و شوکم کنه؟! اگ هس بگین لطفاا مثلا اینکه جی جی و درن رل زدن الان؟!

نام ها: وقتی شیطان نامت را فرا میخواند When The Devil Calls Your Name 2019 - - The Devilrsquo;s Call
محصول: 2019 کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: درام | فانتزی
تاریخ پخش: 09 مرداد 1398 - Jul 31, 2019
قسمت ها: 16 قسمت
روزهای پخش: چهارشنبه و پنج شنبه ها
مدت زمان: 60 دقیقه
جایگزینجستجو www

خلاصه داستان:
ها ریپ (Jung Kyoung-Ho) آهنگساز محبوب و بسیار معروفیست که آهنگ های خاصی توسط او نوشته میشود. وی دارای ثروت و اعتبار فروانیست که علت پیدایش آن ها، بخاطر فروختن روح خود به شیطان در ده سال پیش است. اکنون زمان اتمام قراردادش فرا رسیده و او باید برای دریافت قراردادی که با شیطان امضا نموده معامله جدیدی انجام بدهد.

نام ها: وقتی شیطان نامت را فرا میخواند When The Devil Calls Your Name 2019 - - The Devilrsquo;s Call
محصول: 2019 کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: درام | فانتزی
تاریخ پخش: 09 مرداد 1398 - Jul 31, 2019
قسمت ها: 16 قسمت
روزهای پخش: چهارشنبه و پنج شنبه ها
مدت زمان: 60 دقیقه
جایگزینجستجو www

خلاصه داستان:
ها ریپ (Jung Kyoung-Ho) آهنگساز محبوب و بسیار معروفیست که آهنگ های خاصی توسط او نوشته میشود. وی دارای ثروت و اعتبار فروانیست که علت پیدایش آن ها، بخاطر فروختن روح خود به شیطان در ده سال پیش است. اکنون زمان اتمام قراردادش فرا رسیده و او باید برای دریافت قراردادی که با شیطان امضا نموده معامله جدیدی انجام بدهد.

نقد وقتی شیطان تو را فرا می خواند

شخصیت ها:

هاریپ: یه موسیقی دان معروف که سرمست از پول و شهرت و انرژی جوانیه. یه ادم که در بیرون پر از غروره ولی خودش میدونه که این ها رو چه طوری به دست اورده.

ای کیونگ: یه دختر ساده و بی الایش که زندگی هیچ رقمه باهاش خوب تا نمی کنه. استعداد خوبی در زمینه موسیقی داره ولی هیچ وقت به خاطر فقر و زندگی پر از رنجش نتونسته به رویاهاش برسه.

مو ته کانگ: شیطان. کسی که به خاطر سرکشی از عالم بالا رانده شد و حالا داره با خریدن روح ادم ها روزگار می گذرانه. یه وجود پر از خشم و نفرت که حس انتقام کورش کرده.

داستان از کنار یه پیرمرد بینوا شروع میشه. یه ادم با حدود 50 سال سن که رسما هیچی تو زندگیش نداره. تو یه الونک درب و داغون زندگی می کنه ، خانواده ای نداره و هیچ کس برای همه ی عشقش یعنی موسیقی پشیزی ارزش قائل نیست . هم رده های خودش که خیلی بی استعدادتر از اون بودن با هزار زد و بند به همه چیز رسیدن ولی اون با چهره ای پیر و شکسته و لباس های نخ نما در حالی که با یه گیتار تو عروسی ها اواز می خونه زندگی می کنه.

در این بین نامزد سابقش هم پیدا میشه و میگه که پسری داره که مریضه. از اون می خواد پول عمل اون بچه رو جور کنه ولی این پیرمرد هیچی نداره. اون روی همه ی اصولش پا میزاره . برای پسری که تا به حال ازش خبر نداشته ی می کنه و بعد در حالی که فقط یه نظر اون بچه رو دیده برای همیشه اون رو از خودش می رونه.

وقتی همه چیز به نهایت بدبختی می رسه اون با ناامیدی نجوا می کنه که ای کاش یه کسی از یه جایی پیدا میشد و نجاتش میداد. اون به جای خدا از وجود دیگه ای تقاضای کمک کرد و این جا بود که شیطان ظاهر شد. اون با یه قرارداد که می تونست 4 تا از خواسته های سو دونگ چون بینوا رو براورده کنه یه پیشنهاد وسوسه کننده برای اون بود.

سو دونگ چون با خواستن نجات زندگی برای پسرش و در کنارش جوانی ، پول و شهرت برای خودش با شیطان معامله کرد. اون قبول کرد که ده سال دیگه شیطان می تونه روح اون رو ببره و به جاش خواسته های اون رو براورده کنه.

پسرش به زندگی برگشت و همراه مادرش از کشور رفت و اون به اسم هاریپ یه زندگی جدید رو شروع کرد. جوان و ثروتمند و مشهور. اما موعد ده ساله زودتر از اونی که فکرش رو می کرد به پایان رسید و اخطاریه ای به دستش رسید که تا چند روز دیگه شیطان برای گرفتن روحش میاد.

وقتی شیطان تو را فرا می خواند یه سریال متفاوت بین در حال پخش های اخیر بود. یه داستان با مفهمومی مهم که هیچ وقت تا به حال این طور صریح در موردش صحبت نشده بود.

این فیلم با یه سناریوی خوب و به هم پیوسته و در عین حال پر از غافل گیری ها و تغییر مسیرها تونست به خوبی از پس ادای حرفی که داشت بربیاد، حرفی که لابه لای سریال ها و حتی صحبت های روزانه ی مردم گم شده بود، شیطان و وسوسه هاش.

این سریال با اون که از روی دین ما ساخته نشده بود و به هر حال کاستی هایی در زمینه ی اعتقادی داشت ولی به شدت مفهومی که بیان می کرد مطابق چیزهایی بود که ما هم بهش باور داریم. این قدر این مفاهیم جالب بود که بتونه منو دو ماه هفته به هفته دنبال خودش بکشونه و شوق دیدنش رو کم نکنه. این که شیطان این وسط فقط پیشنهاد میده.اونی که دنبالش میره و به حرف هاش گوش میده خود ماهاییم.

نویسنده به خوبی متوسل شدن به غیر از خدای بزرگ رو نشون داده بود و به مخاطب اروم اروم نشون میداد که این کار می تونه چقدر عواقب سنگینی برای یه ادم داشته باشه حتی اگه اولش خوب و پیروزمندانه به نظر برسه. این چیزی بود که همه ی ما از بچگی شنیده بودیم. این که اگه خواسته ای داری از خدا بخواه و گول وسوسه های شیطان رو نخور. این که ممکنه پیشنهادهای شیطان دقیقا مطابق خواسته های دل تو باشه ولی تهش مطمئن باش چیزی برات نمی مونه . ولی اعتراف می کنم به عنوان یه کسی که سال هاست با این مفاهیم سر و کار داشته به این حد عمیق در موردش فکر نکرده بودم و بهش این قدر ملموس باور نداشتم .این سریال باورهای منو تقویت کرد.

این سریال با دیالوگ هایی پر معنا و صریح تونست خیلی چیزهای مهمی رو بی پرده و به دور از لفافه گویی خیلی از داستان های دیگه بیان کنه و گاهی چنان حقیقت رو تو صورت مخاطب می کوبید که جای هیچ فراری رو باقی نمیگذاشت. تو میدونستی که داره حقیقت رو میگه و بارها دیالوگ هاش رو با گوشت و خونت لمس کرده بودی.این در عین لذت بخش بودن به طر بی رحمانه ای واقع گرایانه بود.

این که داشتن روح الهی رو این قدر مهم نشون دادن و تفاوت ادم هایی که روحشون رو گرفته بودن با ادم هایی که هنوز روح داشتن این قدر قشنگ و جالب و ملموس بود واقعا قشنگ بود. این پیام که انسانیت و مهربانی و ملاحظه کاری هایی یه ادم به خاطر نور وجودی روح الهییه که تو وجودش قرار داره و بدون اون روح چقدر یه ادم بی ملاحظه و سرد و خودخواه میشه یکی از مهم ترین پیام های سریاله.

سو دونگ چون نماد ادمی بود که فکر می کرد هیچی نداره. تو دنیایی که پول و پارتی حرف اول رو میزد اون و عقایدش ارزشی نداشتن. اون استعدادش رو نمیدید و روح لطیف و قلب مهربونش رو از یاد برده بود. وقتی شیطان با اون پیشنهادهای اغواکننده اش سر رسید اون ناامید بود که تن داد. بعدا تو یه سکانسی شیطان بهش گفت: تو ناامید بودی و شیطان از ناامیدی تغذیه می کنه. اون سراغ کسی میره که امیدش رو از دست داده. اگه اون هنوز به تغییر اینده به دست خودش امید داشت تن به معامله با شیطان نمیداد. همون طور که پدر فرشته ها گفت: نه تقدیر خداوند و نه تغییر های شیطانی هیچ کدوم به شکل مطلق اتفاق نمی افتن. اگه این طور بود اون چیزی که به اسم اراده و قدرت انتخاب به انسان ها داده شده بی معنی میشد.

سناریو جز قسمتی از پایان بندی اش که به نظرم منطقی نبود در کل قابل قبول بود. جلوه های ویژه اش تو اکثر موارد خوب بود ولی من با اون قسمت جنگ شیطان و فرشته ها هنوزم مشکل دارم یه جوری بود. از نظر تم موزیکالش دلنشین بود و اهنگ هایی که ای کیونگ یا هاریپ می خوندن قشنگ بود. بازی بازیگرها هم واقعا جای تقدیر داشت.

جانگ کیونگ هو با اون هوش و استعدادی که ازش سراغ داشتم مثل همیشه عالی ظاهر شد. با یه استایل جدید و یه تیپ شخصیتی متفاوت. اون تونست به خوبی هم یه موزیسین جوان نابغه رو به تصویر بکشه و در عین حال با یه گریم نسبتا سنگین از پس نقش سو دونگ چون پیرمرد هم براومد. لحن حرف زدن، راه رفتن و حتی نگاه های این دو کارکتر با هم متفاوت بود.

پارک سانگ وونگ هم که این جا عهده دار نقش شیطان بود به حق تونست عالی باشه. گرچه اجوشی خوش خنده و دوست داشتنی مون این قدر خوب بود که با خاطره کارهای طنز و قشنگش نمی گذاشت ما خباثت کارکترش رو باور کنیم ولی جاهایی که جدی میشد و با حس انتقام جویی همه چیز رو به هم می ریخت واقعا می تونست باورپذیر و جذاب باشه. برومنس دوباره اون با کیونگ هو برای کسایی که مثل من دلشون برای زندگی در مریخ تنگ شده یه اتفاق قشنگ بود. دیدن این دو کنار هم منو یاد خنده های گرم و قشنگ این دو تا پلیس بانمک می انداخت گرچه این جا هیچ وقت نتونستن به خاطر موجودیت کارکترهاشون با هم خیلی صمیمی بشن.

لی سول هم با اون که بازیگر تازه کاری بود ولی واقعا خوب و قابل قبول بود و با صدای قشنگش خودش بار موزیکال سریال رو به دوش می کشید. تفاوت در نوع رفتار و حتی نگاه همیشگی اش با موقعی که روحش رو از دست داده بود واقعا قابل تقدیر بود.

تم کار در کنار جدی بودن یه ته مایه طنزی هم داشت که یه وقتایی خیلی خنده دار میشد. اون اوایل صحنه های ماورایی و مثلا ترسناک بیشتر نشون میدادن ولی از نظر من ترسناک نبود. تا اخر هم خبر انچنانی ای از رومنس نشد. ای کیونگ یه کراش های ریزی رو هاریپ داشت ولی بی خیال شد مخصوصا وقتی فهمید اون همون پیرمردیه که از قدیم میشناخته. لوکا هم که بنده خدا راه به جایی نبرد. عاشقانه شیطان و سویونگ هم که اصلا از نظر من قابل قبول نبود پس میشه گفت روی هم رفته رومنس جدی ای نداشت.

در کنار خوبی های سریال همیشه باید ضعف هاش رو هم بیان کرد که از جاده ی انصاف خارج نشد. بعضی بحث های عقیدتی سریال یه مقدار خوب نبود مثل بعضی سکانس ها که گستاخانه در مورد پرورگار و حکمتش حرف زده میشد. درسته اکثر این دیالوگ ها از زبان شیطان بود و خب نمیشه از شیطان انتظار داشت خوب باشه ولی بازم میشد بهتر نوشت.روی مردم رو به گستاخی دارن باز می کنن. یکی هم کیوت شدن های اخر کاری شیطان بود. چرا باید یه موجود خبیث مهربون بشه؟ بدتر ازاون عاشق شدنش بود. یعنی اون عاشق سویونگ شده بود یا به خاطر این که بدن مو ته کانگ رو تسخیر کرده بود عشق اون رو حس می کرد؟ حالا این به کنار چرا سویونگ وقتی فهمید که اون دوست پسر سابقش مو ته کانگ نیست و شیطانه هنوز باهاش خوب بود؟ بدتر این که عاشق شیطان درون اون شده بود .مگه میشه ادمی با علم به این که اون شخص شیطانه عاشقش بشه؟ اینو هیچ جوره نمی تونم درک کنم و بپذیرم.

مسئله ی بعدی این که اون اجوشی ای که شیطان پدر صداش می کرد و فرشته ها بهش می گفتن رئیس در واقع کی بود؟ مگه فرشته ها هم پدر دارن ؟ موجودیت این کارکتر تا تهش برام مبهم موند.

پایان بندی:(اسپویل)

این که همه چیز خوب تموم شد می تونه حسن ختام این سریال باشه ولی من با نیمی از این خوبی موافقم ولی با بقیه اش نه. این که هاریپ به جریان کپی اهنگ ها اعتراف کرد و همه چیز رو به صاحب حقش برگردوند خوب بود. این که از ترس صدمه زدن به دیگران بعد از دست دادن روحش راهی سفر شد نشون میداد که چقدر دوست داره هنوز خوب بمونه و خوبی کنه. ولی این که چرا شیطان در لحظه ی اخر مهربون شد و روحش رو پس داد برام سواله. چرا باید شیطان دلش به حال یه ادم بسوزه؟ اصلا مگه شیطان رحم سرش میشه؟ دوم این که شیطان با میل خودش به سمت مجازات رفت. چرا؟ اون قاعدتا باید می موند و به کارهاش ادامه میداد یا نهایتا به زور برده میشد. هیچ کس با میل خودش به سمت عذاب پیش نمیره . مثلا چون عاشق شده بود این طوری بود؟ یا این که میدید کسی عاشقش شده؟ نمی تونم اینو درک کنم. در اخر هم وقتی هاریپ به جای اون خواسته های سابقش سودونگ چون بودن رو انتخاب کرد و هاریپ ساخته ی شیطان رو رها کرد واقعا لذت بردم. فقط چرا دوباره از لوکا نخواست برگرده؟ اون بچه بیچاره همیشه حسرت داشتن پدرش رو می خورد و این که ای کیونگ هم به خود واقعی اش برگشت خیلی خوب بود. این که خواست برگرده مهم بود اگرنه اون رئیس لی هم فرصت برگشت داشت ولی روحشو پس زد چون اون از درون میل به کارهای شیطانی داشت.

دیالوگ برتر: این سریال این قدر دیالوگ خوب داشت که واقعا نتونستم انتخاب کنم. باید حداقل صد تا می نوشتم.

سکانس های برتر: (اسپویل )

_ جایی که اون پسر جوون اومد پیش شیطان و ازش خواست تا همه ی خانواده اش رو نابود کنه و شیطان وقتی روحش رو می گرفت گفت : روحت هیچ ارزشی نداره تو از خود شیطان بدتری . واقعا گاهی بعضی ادم ها پتانسیل شیطان بودنشون تو وجودشونه.

_ جایی که هاریپ رفت و یقه شیطان رو گرفت و داد و بیداد راه انداخت که روحم رو نمیدم. بعد شیطان گردنش رو گرفت و برای یه لحظه به خود قبلیش برش گردوند و گفت: اگه روحت رو ندی برمی گردی به یه پیرمرد بدبخت .می تونی همه چیزهایی که داری رو رها کنی ؟

_ سکانسی که هاریپ ای کیونگ رو متقاعد کرد که روحش رو بفروشه تا لوکا رو نجات بدن و بعد به شیطان گفت: من چون روحم رو نداشتم این قدر خودخواه شدم که این کارو کردم و شیطان گفت: من قبل این کار روحت رو بهت برگردونده بودم. تو با همه خودخواهی ات این کارو کردی و هاریپ بود که با بهت فقط نگاه می کرد.

_سکانسی که مثلا برای گیر انداختن شیطان وقتی برای اولین بار سراغش اومده بود اونو تو زیرزمین انداخت و انواع چیزهای مقدس رو روش امتحان کرد بلکه از بین بره . وقتی یکی یکی پنجره ها رو می کشید تا باز بشن تو لحظه اخر اون پنجره صلیب شکل رو باز کرد و نور از درون صلیب تابید. در اون لحظه صحنه یه جوری بود که اولین چیزی که به ذهن خطور می کرد تقابل شیطان با خدا بود.

وقتی شیطان تو را فرا می خواند ، درام خوش ساخت و متفاوت این روزها، برای من فیلم باارزشی بود. با همه ی کم و کاستی های طبیعی یه فیلم تونست خیلی چیزهای مهمی رو بیان کنه. با طنز جالبش گاهی بخندونه و با غافل گیری های گاه و بیگاهش بهت زده کنه. من این سریال قشنگ رو دوست داشتم و به هر کسی که فکر می کنه دوست داره یه چیز قشنگ ببینه و زیاد رومنس براش مهم نیست توصیه می کنم.


سریالکرهایThe Guest 20

بابازیکیمجهووک

اثریازکاردگردانسریالبلک

نامها:مهمانHand: The Guest -

محصول20 :کرهجنوبیازشبکهOCN

ژانر:معمایی|هیجانانگیز|فانتزی

تاریخپخش: 21شهریور1397 - Sep20 12

قسمتها16:قسمت

روزهایپخش:چهارشنبهوپنجشنبهها

مدتزمان: 60دقیقه

وضعیت:پایانیافتهاست

بازیگران:

Kim Dong wook - Kim Jae-wook - Jung Eun Chae

نقدسریالمهمان

سریالکرهایThe Guest 20

بابازیکیمجهووک

اثریازکاردگردانسریالبلک

نامها:مهمانHand: The Guest -

محصول20 :کرهجنوبیازشبکهOCN

ژانر:معمایی|هیجانانگیز|فانتزی

تاریخپخش: 21شهریور1397 - Sep20 12

قسمتها16:قسمت

روزهایپخش:چهارشنبهوپنجشنبهها

مدتزمان: 60دقیقه

وضعیت:پایانیافتهاست

بازیگران:

Kim Dong wook - Kim Jae-wook - Jung Eun Chae

نقدسریالمهمان

همه یه تاریکی درونشون دارن ، وقتی تو اون تاریکی قدم می زنی
تبدیل به شیطان می شی
خلاصه داستان :
داستان این سریال درباره ی دوتا پسربچه و یه دختر بچه است که در یه بازه ی زمانی و در یک مکان و موقعیت خاص، زندگی هاشون با هم طلاقی پیدا می کنه . طلاقی و برخوردی که مثل برخورد بیگ بنگ که دنیا رو زیر رو کرد دنیایاین سه بچه رو هم زیر و رو کرد . اما چیزی که اون ها فکرش رو هم نمی کردند این بود که این ارتباط همیشگی وادامه دار بشه .
شخصیت ها :

نام ها: عشق انقلابی - Byun Hyukrsquo;s Love -عشق بیون هیوک
محصول: 2017 کره جنوبی از شبکهtvN
ژانر: کمدی | عاشقانه
تاریخ پخش: 22 مهر 1396 - 14Oct2017
قسمت ها:16قسمت شنبه و یکشنبه ها
مدت زمان: 60 دقیقه
وضعیت:پایان یافته استجایگزین سریال سزاوار یک اسم دکتر هو
بازیگران:
Choi Si Won - Kang So Ra- Gong Myung

خلاصه داستان:
ldquo;بیون هیوکrdquo; فرزند دوم یه خانواده ثروتمنده که زندگی شاد و بدون هدفی رو دنبال میکنه اما به یکباره ناچار به کار کردن و زندگی در محله ای متفاوت میشه. اون محله جاییست که ldquo;باک جونrdquo; حضور داره کسی که از یه دانشگاه معتبر فارغ التحصیل شده اما برای گذران زندگیش مجبور به انجام کارهای پاره وقته.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

عشق انقلابی

شما هم بعد از معجزه ی سریال او زیبا بود منتظر برگشت شیون ودوباره دیدن خل وچل بازی هاش بودید والا من که به محض شروع سریال منتظر بودم شیون با همون ابروهای یه وری داد بزنه جکسووووووووون

خلاصه جونم براتون بگه شیون یه پسر سرخوش احوال ونسل سوم چبول هاست که تو هواپیما یه رسوایی به بار میاره وفراری میشه وتو یه اتفاق با جون .دختر سرزنده وپرتلاش وکوزت داستان اشنا میشه جون رو حساب سادگی فکر میکنه هیوک یه پسر بدبخت مثل خودشه که به خاطر هواداری ازش از هتل اخراج شده پس بهش غذا وجای خواب میده ودلش به حال هیوک میسوزه از طرف دیگه هیوک که تو اوضاع وانفسای زندگیشه یه دل نه صد دل عاشق وشیفته ی جون میشه

تا دو قسمت همین جریان برقراره که بالاخره جون واقعیت رو میفهمه وبا هیوک نگون بخت که مثل گربه ی شرک مدام عذرخواهی میکنه ومیخواد دل جون رو بدست بیاره یه معامله میکنه که در قبال یه مبلغ هنگفت منشی بیست وچهار ساعته ی هیوک بشه کور از خدا چی میخواد دو چشم بینا هیوک رو هوا معامله رو میزنه که درمعیت یار شیرین روزگار رو بگذرونه

که شنیدن صدای یار خوش است

دیگه زیادی خلاصه ام رمانتیسیم شد

درکنار شیون بازیگر زن رو خیلی دوست داشتم وداداش بزرگه ی هیوک رو خدا کنه فقط یه عاشقانه ی درست ودرمون براش بنویسن من خیلی بازی این اقا رو دوست دارم

اما نظرکلیم سریالی به شدت ساده بسیار کلیشه ای اما واقعا شیرین مخصوصا با حرکات شیوون که اصلا راه رفتن وحرف زدن وادا اطوارش بامزه است به هرحال این یه دونه حتما توصیه میشه


عنوان : save me ، نجاتم بده
ژانر : اکشن ، جنایی ، ترسناک
شبکه پخش : OCN
تاریخ پخش : 2017-Aug-05 (شنبه 14 مرداد 1396 )
تعداد قسمت ها : 16
روزهای پخش :شنبه و یکشنبه
کارگردان : Kim Sung-Su

نویسنده : Jung Shin-kyoo

جایگزین سریال : Duel

خلاصه داستان :
یه دختر که توسط مردمین مشکوکی احاطه شده بی سرو صدا داد میزنه:(نجاتم بده). تو کوچه و خیابان محله تاریک، یه زن و وهر جوان بیکار داشت رد میشدن که صدای کمک خواستم رو شنیدن. میفهمن که اون یه نوع فرقه مذهبی به دام افتاده و سعی میکنن بهش کمک کنن، اما چیزی که دنباله این حوادثه پر از تنش و هولناکه فراتز از علم انسانه.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

تجسم کنید دختر تنهایی هستید که پدرتون درگیر یه فرقه ی مذهبی خداپرستی شده جوری که همه ی زندگیش رووقف امرزش گناهان ورستگاری کرده وتو این بین ابایی از اینکه شما رو هم قربانی این به اصطلاح نجات الهی کنه نداره از طرف دیگه مادرتون یه زن نیمه دیوانه ی روان پریشه که با دیدن روح برادر دو قلوی فوت شده اتون سر گرمه وفکر میکنه اگر دست به دامان این فرقه بشه میتونه سوار قایق رستگاری بشه

شما دارید ذره به ذره مرگ رابطه ی خونوادگی وبه دام افتادن خونواده اتون رو میبینید وبدتر از اون اینکه راه نجاتی نیست تمام مردم اطرافتون به شما به چشم یک دختر گول خورده به دست شیطان نگاه میکنن وبدتر از همه اینکه پدر مقدس فرقه نقشه های بزرگی براتون داره

هیچ کس دست کمک شما رو نمیگیره وصداتون رو نمیشنوه تا اینکه یه روز یه دوست قدیمی نامرد وخیانت کار صداتون رو میشنوه وبهتون میگه

نجاتت میدم

Wooowww خلاصه ی خوبی شد بعضی از خلاصه ها رو دوست دارم چون یه روایت دیگه از داستان رو میگم مثل عروس زیبای من یا اوه روح من

بریم سر سیر خطی سریال

داستان اول از همه به سه سال پیش میره وقتی که سانگ می وبه همراه برادر دوقلوی معلولش وارد یه شهرستان به اسم مجی میشن سانگ جین بدبخت درگیرخشونت مدرسه ای میشه وسانگ می دست به دامن هان سانگ هوان (تکیون )که پسر فرمانده است ودوستش دونگ چول میشه اما سانگ هوان دست کمک سانگ می رو رد میکنه ودونگ چون بنده خدا یک تنه به جنگ میره

سانگ جین بالاخره این همه درد وحقارت رو تاب نمیاره وخودکشی میکنه وازهمینجاست که زندگی همه ی این افراد بهم میریزه

دونگ چول وفادار وبامرام به زندان میوفته سانگ هوان با عذاب به زندگی ودرسش ادامه میده وسانگ می وارد این فرقه ی مذهبی میشه

وحالا بعد از سه سال همه چیز تغیر کرده واینبار این سانگ میه که سانگ هوان ودونگ چول باید نجاتش بدن

*****

خلاصه وایده ای که تو ذهنم بود با سریالی که دیدم متفاوت بود فکر میکردم خیلی زودتر از اینها وارد اصل داستان بشن اما تقریبا یک سوم داستان به گذشته واتفاقات قبل میگذره هرچند که این ترفند باعث شد خیلی خوب با شخصیت ها اشنا بشم تکیون مثل همیشه خوب وعالی بازی میکنه چقدر هم که لهجه اش بامزه است گفته بودم عاشق لهجه ی بوسانیم حرف که میزنن احساس همزاد پنداری زیادی میکنم

اما بهترین نقش سریال دونگ چول وای که این پسر بچه چقدر خوب بازی کرده با اون چشمهاش یکی از بامعرفت های بی ریای روزگار که به خاطر همین معرفتِ بیش ازحد .سه سال از زندگیش رو تو زندان میگذرونه واب خنک میخوره

فقط امیدوارم ودست به دعام که اخر سریال نویسنده نیاد این بیچاره رو به کشتن بده والا بعید نیست بوی الرحمانش بدجوری بلند شده

از اول داستان برام سوال بود که چرا پدر باید به سانگ می بند کنه ومدام از بنده ی خاص بودن سانگ می حرف بزنه که تازه فهمیدم چی به چیه هرچند اگر ظاهر قضیه نباشه ودرباطن قرار نباشه اتفاق دیگه ای بیفته .

یه تفکر دیگه هم راجع به سریال داشتم اینکه پشت سر این کلیسا اتفاق های دیگه ای میوفته که به جز دله ی وکثافت کاری های ساده چیز دیگه ای ندیدم اما به اون اب مقدسی که تو غذاهاشون میریزن خیلی مشکوکم مخصوصا که چند فقره سرطان تو افرادشون بود

درسته که ابتدای سریال غم انگیزه و ناراحت کننده وتا حدی خسته اتون کنه اما به مرور بهتر میشه اهنگسازی پس زمینه ی خوبی داره ادیت وفیلمبرداری هم تو جای خودش قابل قبوله تا اینجا که دیدم به سریال هشت ونیم میدم وراضی بودم وبیش از حد کنجکاوم که سانگ هوان ودونگ چول چه جوری میخوان سانگ می رو نجات بدن مخصوصا که این فرقه بدجوری تو این چند سال پیشرفت کرده واز جهل مردم نهایت استفاده رو کرده


فیلم سینمایی زمانی برای خوشبختی

هرکدوم از ما معمولا بعد از یه نوع خاص از سریال ،اونقدر دلباخته وشیفته اش میشیم که بعد از اون تا یه مدتی هیچ فیلم وسریال دیگه ای بهمون نمیچسبه وعملا افسردگی پسا سریال میگیریم .معمولا تو این جور مواقع وقتی میبینیم که حتی بهترین سریالهای پیشنهادی هم نمیتونه ما رو راضی کنه دل به دریا میزنیم وسراغ کلیپ ها وام وی ها میریم .به نوعی وصف العیش نصف العیش .اونقدر این ویدئوها رو بالا وپایین میکنیم واهنگهای متن رو گوش میدیم که اشباع میشیم وبعد از مدتی هم دوباره روند سریال دیدنمون رو از سر میگیریم .

من این اخری ها بعد از سریال عشق اجاره ای به همچین حال وروزی افتاده بودم .یادتونه تا دوماه خبری ازم نبود ؟و از اونجایی که شیفته ی بازیگرهاشده بودم برای اروم کردن خودم سراغ فیلم سینمایی این زوج رفتم .جالبه که این فیلم برخلاف تم سریاله .تو سریال دفنه به عمر دروغ میگه اما تو این فیلم کاملا برعکسه

مرت که ادم موفق اما دختر بازیه با ادا اشنا میشه وازشش خوشش میاد اما ادا که ادم شناس خوبیه خودشو درگیر رابطه با این ادم خوش گذرون نمیکنه .ولی مرت که همیشه همه چی رو به دست اورده دست بردار نیست تا اینکه میفهمه ادا به خاطر برادرش که یه ادم بدشانسه زندگیشو فدا کرده وتاوقتی که خیالش از بابت برادرش راحت نشه به فکر زندگی خودش نیست از قضای روزگار این برادر ادا کارمند شرکت مرت هم هست ومرت سعی میکنه از برادر ادا یه ادم موفق بسازه

همه چیز خوب پیش میره وتو این مدت مرت و ادا به هم نزدیک میشن که داستان لو میره ومرت میفهمه برخلاف تمام زنهای قبلی ،ادا زنیه که به خلوت دلش راه پیدا کرده ونمیخواد ازدستش بده

سرجمع بخوام بگم چیزی برای گفتن نداشت انگار نویسنده وکارگردان فقط خواستن یه فیلم لوکس وپر زرق وبرق بسازن که عشاق عشق اجاره ای رو سرحال بیارن .الحق هم که سرحالمون اورد .در کل برای یک بار دیدن بد نیست اما مثل فیلم سینمایی ترکی (فقط تو) به کسی پیشنهادش نمیکنم مگر اینکه فن بازیگرها باشید .

فیلم سینمایی مای سان شاین چینی(You Are My Sunshine)

خب قبلا مفصل راجع به سریال مای سان شاین چینی نقدها نوشتیم ودوستان نظر دادن اما برای اونهایی که حس وحال دیدن سریال چینی رو ندارن فیلم مای سان شاین رو توصیه میکنم مخصوصا که زوچن عزیز سریال چینی عاشقانه ی بی رحم بازی مرد این سریال رو عهده داره

داستان دقیقا کپی برابر اصل نسخه ی سریاله فیلمه

یی چن مرد سخت کوشیه که تو جوونی عاشق دختر شاد وسرزنده ای به اسم موشن میشه اما مو شن به خاطر مشکلات بینشون سالها ترک یار ودیار میکنه حالا بعد از چند سال مو شن که یه عکاس حرفه ای شده به چین برمیگرده این درحالیه که یی چن وکیل نخبه ای شده وسعی کرده تو تمام این سالها مو شن رو فراموش کنه

اشنایی دوباره این دونفر وحسی که همچنان نسبت به هم دارن داستان رو قشنگ ودیدنی میکنه

****

من چند سال پیش اول سریال رو دیده بودم راضی هم بودم باید بگم یکی از زیباترین سریالها تو عرصه فیلم وتصویر بود جلوه های خیلی قشنگی داشت که کاملا محسورم کرده بود از شخصیت دوم مرد بی نهایت راضی بودم و اگه کشدار بودن قسمت های پایانی رو بی خیال بشم نمره ی خوبی به سریال میدم

اما دیدن فیلمش یکم برام عجیب بود شاید به خاطر اینکه حوادث خیلی تند اتفاق افتاده بود انگار که ایده های خوب سریال رو جمع کنی بریزی تو مخلوط کن اما دیدنش خالی از لطف هم نبود مخصوصا با بازی زیبای زوچن که سر عاشقانه ی بی رحم دل ما رو بدجوری با قیصر بازی هاش برده بود

به هرحال به عنوان یه فیلم کوتاه به اونهایی که نمیخوان وقت زیادی برای سریالش بذارن توصیه میکنم


عنوان : درباره زمان - About Time 20 - A Moment I Want to Stop: About Time
ژانر : درام - فانتزی - رمانتیک
کارگردان : Kim Hyung Shik
نویسنده : Choo Hye Mi
شبکه : tvN
تعداد قسمت ها : 16
تاریخ پخش : May 21, 20
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه
زبان : کره ای
محصول : کره جنوبی
زیرنویس : فارسی
جایگزین : A Poem a Day

خلاصه داستان :

چوی میچلا یه نوازنده است که توانایی خاصی برای دیدن طول عمر اشخاص داره و یه روزی با مردی برخورد میکنه که میتونه زمان رو متوقف کنه . حالا این دو کفتر عاشق همدیگه میشن.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

درباره ی زمان

می کا دختریه که میتونه باقی مانده ی عمر انسان ها رو متوجه بشه روی بدن هرکسی زمانی حک شده که رو به افوله وزمان مرگشون رو نشون میده ومی کا میتونه این زمان رو ببینه می کا حتی میتونه زمان مرگ خودش رو هم ببینه اون تنها چند ماه فرجه داره تا به خواسته اش که بازیگر شدنه برسه اما دست بر قضا با مردی به اسم دوها اشنا میشه که در کنارش بودن زمان باقی مونده اش رو متوقف میکنه می کا متحیر از این اتفاق سعی میکنه به دوها که وارث ثروتمند وبنیانگذار بنیاد فرهنگیه نزدیک بشه اما دوها که اختلال اضطراب داره وشکست عشقی بدی تو جوونی خورده اصلا به این اسونی ها خام می کا نمیشه اما جالب تر اینه که وقتی دوها دست می کا رو میگیره یا بهش حرفهای قشنگ میزنه زمان نه تنها می ایسته بلکه به عمر باقی مونده ی می کا اضافه هم میشه پس می کا سعی میکنه با تمام قوا کنار این مرد بمونه واون رو عاشق خودش کنه اما با رفتار گند اقا ونامزد مایه داری که دوها داره یکم کار سخت میشه

*****

من اصولا از این خانم خوشم نمیاد .یه اغراقی تو حرکاتش داره که دوست ندارم رنگ چشمهاش قشنگه اما کلا فیسش مورد علاقه ی من نیست اما سریالهای خوبی بازی کرده پری وزنه بردار مشکلی نیست این عشقه پزشکان سریالهایی بودن که نشون از بازی خوبش داره

به هرحال داستان خیلی عالی شروع میشه اصلا طوفانی با یه تصادف مهیب روی پل وجلوه های ویژه ی تقریبا مناسب نویسنده ما رو با می کا اشنا میکنه رابطه رو کم کم میکشونه به دوها وزندگی ماشین وارش وبالاخره اشنایی این دو نفر زمان می کا روبه اتمامه که میفهمه درکنار دوها بودن باعث توقف زمان میشه .

سریال استعاره های قشنگی داره مثلا می کا بدون اینکه حتی حس کنه دوها در کنارشه با توقف زمان متوجه میشه دوها کنارشه خیلی دوست داشتم نویسنده این ایده رو بیشتر پرورش میداد جوری که خود دوها هم بپرسه از کجافهمیدی من اومدم

یا این نکته ی کلی که عشق وحضور عشاق در کنار هم میتونه طول عمرشون رو زیاد کنه

اما در کنار اینها یه سری فانتزی دارم اول اینکه زمان مرگ دوها معلوم نیست توقع زیادی دارم که نویسنده یه تیکه ی آس برام جور کنه که قشنگ بهم بچسبه

دوم راجع به اختلال اضطراب دوها من نمیدونم چرا نویسنده ها اول داستان دوست دارن یه مریضی روانی به شخصیت اول مرد بچسبونن حالا میتونه فوبیا باشه وسواس باشه حالا هم باکلاس تر شده اختلال اضطراب .والا من تا اینجا که پنج قسمت دیدم نفهمیدم این اختلال اضطراب چیه

اما جالب تر اینکه نویسنده ی محترم دو سه قسمت که داستان جلو میره کلا یادش میره شخصیت اول مرد این مشکل رو داشته من دوست داشتم نویسنده صریحا اشاره کنه که اختلال اضطراب دوها درکنار می کا بهتر شده ونشونه های بهبودی وجود داره که عملا نویسنده خیلی سرسری از این مسئله گذشت

ونکته ی اخر که دل چرکینم میکنه .

سریال قشنگه درست خوب هم پیش میره اما می کا رسما داره قاپ دوها رو جلو چشم نامزدش می ه دختره ی نفهم هوار شده رو سر دوها این تیکه اش رسما رو اعصابمه نامزد دوها هم معلوم نیست کی صداش دربیاد وبزنه تو کاسه کوزه ی این دوتا سریال رو زهر کنه از اون طرف هم مثل وارثان بدبختی وارث بودن ویه پدر بیشعور پول پرست رو دارن که معلوم نیست کی میخوان رو کنن به هرحال تا اینجای کار هردوش پیشنهاد میشه


نام انگلیسی: Why Secretary Kim? - Whatrsquo;s Wrong With Secretary Kim

نام فارسی: چرا منشی کیم؟ - منشی کیم چشه

محصول:20کره جنوبی از شبکهtvN

ژانر: عاشقانه | اداری

تاریخ پخش: 16 خرداد 1397 - 06Jun20

قسمت ها:16قسمت

روزهای پخش:چهارشنبه و پنج شنبه ها

مدت زمان: 60 دقیقه

وضعیت:پایان یافته استجایگزین سریالآجوشی من

بازیگران:

Park Seo Joon- Park Min Young - Lee Tae Hwan

خلاصه داستان: لی یونگ جون (Park Seo Joon) در یه شرکت بزرگ به عنوان معاون کار میکنه. او فردی پولدار، خوشتیپ و البته مغرور و خودشیفته است. منشی او یعنی کیم می سو (Park Min Youn) که چندین ساله داره براش کار میکنه اعلام میکنه میخواد استعفا بده.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

منشی کیم چشه

منشی کیم بعد از نه سال جون کندن ومثل سگ پاسوخته دنبال رئیس بودن .با وجود نداشتن هیچ مشکلی بی هوا ویه دفعه ای درخواست استعفا میکنه .

رئیس که فرد بسیار از خود متشکر وکمال گرا وخودشیفته ایه یهو به خودش میاد که همه چی درسته پس منشی کیم چشه .تا همین الان همه چیز عالی بوده .حتی حاضر میشه به منشی کیم سمت بالاتر وحقوق خیلی بهتر پیشنهاد بده اما مرغ منشی کیم یک پا داره .میخواد استعفا بده .

وهمین هم برای مرد کمال گرایی مثل رئیس چالش بزرگی به حساب میاد .مدام از خودش می پرسه منشی کیم چشه .چرا میخواد استعفا بده همه چیز تا الان عالی بوده .پس چشه .

اما.وقتی که ما با زندگی خصوصی منشی کیم اشنا میشم .مبینیم مسئله ساده تر از اینه.منشی کیم تو تمام این سالها به خاطر مشکلات مالی خونوادگی مدام ومدام سعی کرده استانداردهای مرد باهوش ونخبه وپر تلاشی مثل رئیس رو سروسامون بده .همیشه از زندگی شخصیش زده تا تونسته رئیس رو همه جوره راضی نگه داره .وحالا که همه قرض ووام ها رو داده میخواد مثل یک زن عادی وساده عاشق بشه .قرار بذاره وازدواج کنه .اما این رفتن منشی کیم اونقدر برای رئیس سنگینه که حتی تا پای درخواست ازدواج به منشی کیم هم پیش میره .

***

کسی هست که از علاقه ی من به پارک مین یانگ خبر نداشته باشه ؟درسته که عملا صورتش فیک وعملیه اما در عین حال شیمی خوبی با پارتنر هاش برقرار میکنه که از همشون هم راضی بودم .اما هنوز هم میگم بهترین بازی این خانم تو سریال هیلر وبا جی چانگ ووک بوده

از اون طرف پارک سوجین .این اقا از نظر من کارهاش بگیر نگیر داره انتخاب سناریوهاش گاهی خوب نیست .مثلا هورانگ یا او زیبا بود رو راضی نبودم برعکس تو سریال مبارزه در راه من معرکه بازی کرده بود .پس تا حدی مشتاق این سریال بودم .

***

قبل ازهرچیز یه پیش درامد براتون بگم : همه میدونیم سریالهای کره ای خیلی طوفانی وپر زرق وبرق شروع میشن .اصلا اکثر ما به خاطر همین الوده اشون شدیم .این سریال هم دقیقا همین طوره .خیلی شیک وبا کلاس وجذاب شروع میشه واولین دیالوگ اصلی سریال اینه (منشی کیم چشه ؟)کنجکاوی بیننده تحریک میشه وقسمت اول خیلی عالی پیش میره وبا یه سوپرایز بزرگ تموم میشه بیننده به دلش صابون میزنه که وای با یه عاشقانه ی باحال وپرتب وتاب طرفتم .اما بعد از یه مدت کلیشه ها سرازیر میشه وکراوات کزایی رئیس به عصای جادویی بدل میشه که هروقت نویسنده ایده کم اورد خانم منشی رو به هوای کروات کج وکوله ی ریئس ،فیس تو فیس صورت رئیس کنه و تونگاه هم محو شن .

نویسنده ی محترم روی سخنم به شماست .حالا یه بار خواستی این کلیشه رو پیاده کنی باشه قبول دوبار خواستی بازهم قبول ما که یه عمری از این کلیشه ها دیدیم این رو هم چشم میذاریم اما دیگه نشد فرت وفرت این دو نفر و با بهانه وبی بهانه تو حلق هم بفرستی . ناسلامتی 9 سال ور دل هم بودن .یعنی تا قبل از استعفای منشی کیم یه بار نشده بود که خانم منشی کروات جناب رئیس رو درست کنه وچشم دل جناب رئیس باز بشه وروی بی مثال عروس خانم رو ببینه ؟انصاف هم خوب چیزیه والا

خلاصه که منشی کیم دقیقا به همین سادگیه .شما قراره شاهد عاشق شدن رئیسی جدی وخودشیفته وحال بهم زن باشید که چون تا حالا عاشق نشده بلد نیست قرار بذاره .ومنشی کیم هم تازه میفهمه که این ادم اینقدرها هم سخت گیر نیست وفقط مدلش کمال گراست .از اون طرف یه خاطره ادم ربایی دوران کودکی هم زدن تنگ داستاان که کلا یه لیوان معجون ویتامینه ی پرکلیشه تحویلتون بدن .

نه میگم بده نه میگم خوبه .معلوم هم نیست ادامه اش بدم اما اگه فن بازیگرها هست سریال رنگی رنگی خوبیه برای اوقات فراغت پیشنهاد میشه .


The Pirates/2014

فیلم سینمایی ان دریایی/۲۰۱۴

پادشاهی چوسان تبدیل شده به یک پادشاهی بی نام و نشان که امپراطوری مینگ تمام حق و حقوقش رو بلعیده.چوسان اسم نداره، حتی یک مهر سلطنتی نداره تا حکمی صادر کنه و ن و بچه هاش رو هم مدام باید به عنوان برده به مینگ بفرسته.از طرفی پر از خائنین داخلیه.نظامیانی که کودتا میکنن تا شاه این کشور بی قدرت بشن!
داستان از یک تحول آغاز میشه.یک نظامی کودتا میکنه و شاه میشه.سالها بعد ، وقتی به قدری باج و خراج و برده به مینگ میده که بندگی خودش رو ثابت میکنه به کشورش عنوانی رو که مال خودشه پس میدن؛ چوسان.به علاوه یک مهر سلطنتی که به شاه اجازه میده احکامش رو با مهر مینگ رسمیت ببخشه!
اما در راه رسیدن مهر به چوسان انفاق عجیبی میفته.نهنگی مهر رو میبلعه!!! خبر در همه جا میپیچه و هر کس به دلیلی به دنبال این نهنگ میفته! ان دریایی، مطرودها، از گور برگشته ها و حتی راهن کوهستان به دریا میزنن تا این نهنگ رو شکار کنن و داستان از اینجاست که شروع میشه.
این فیلم به جز چند دقیقه توی یک سوم آخرش، فضای به شدت مفرح و شادی داره و بهتون قول میدم از تماشاش لذت ببرید.کمدی موقعیت و کلامیش عالیه و اوقات خوشی رو براتون رقم میزنه.مهمتر از همه اینکه صحنه نداره و به جز یکی دوجا که بیشتر چندشه مشکلی نداره که تماشاش رو آزاردهنده کنه.
امیدوارم ببینید و لذت ببرید.

Padman poster.jpg

یهفیلم هندی به اسم پد منهم هست که حتما می خوام معرفی کنم می دونم خیلی ها تا اسم فیلم هندی میاد فرار می کنن اما لطفا این تیکه رو بخونید چیزی از دست نمی دید.

یکم نوشتن از این فیلم برام سخته .یعنی کلا شرم حضورم می شه راجع بهش بنویسم اما قلمم آزاده و به نظرم دیدنش بر همگان واجبه کفاییه پسمی نویسم و شما هم نگید که مریم چقدر بی حیاست.

پد من داستان مشکلات و طریقه ی پیشرفت مخترع کارخانجات سازنده ی پد بهداشتی در هند رو روایت می کنه. اوپس گفتم نوشتن ازش سخته.

داستان راجع به مردی به اسم لاکشمیه که می بینه مسئله ای که برای هر زنی پیش میاد و بخشی از عمر این زن رو درگیر می کنه چطوربه خاطر سنت ها و جهالت مردمش داره باعث مرگ و عفونت همسرشو زن های هندی میشه. لاکشمی مرد مهربان، روشن فکر و باهوشیه که یه جوشکار ساده است .رنج های زنش رو تو این روزها می بینه و اونقدر به زنش اهمیت می ده که سعی می کنه با خریدن پد بهداشتی به جای استفاده از پارچه ای کثیف به نوعی زنش رو از امراض وبیماری ها نجات بده ولیخرید همین یه بسته اونقدر هزینه بره که سعی می کنه خودش اون رو بسازه اما مگه به همین راحتیه؟ جدای از آزمون و خطاها وشکست های پشت سر هم، بافت فرسوده و خرافی کشور هند این اجازه رو بهش نمی ده. بیچاره لاکشمی! بارها متهم به بی ناموسی می شه. طرد می شه و بارها زمین می خوره وحتی از همسرش هم جدا میشه اما در نهایت راه موفقیت رو پیدا می کنه. این فیلم یه فیلم انگیزشی زیبا در وصف سختی های مردیه که مهمترین مشکل همسرش رو درک می کنه و از جون و دل برای زن های کشورش زحمت می کشه. به قدری این فیلم قشنگ و پر معنیه که به واقع از دیدنش لذت بردم.

سکانس برتر سریال هم با جمیع اراء به سکانس سخنرانی لاکشمی در امریکا اختصاص می دیدیم. به واقع حسرت تمام زن های امروزی اینه که مردهای کره ی زمین به اندازه ی لاکشمی به درد زن ها و مشکلات روزه مره اشون اهمیت بدن و از این نگاه مردسالارانه و جنسیت گرایی در جامعه دست برداشته بشه.

با تشکر از رها پوشه به خاطر توصیه این سریال.

خب بالاخره تموم شد. امید به خدا یه مدت می خوام سراغ باقی کشورها برم. چین، ژاپن، حتی تایلند وبعد هم دوباره ترکیه و دوباره به کره سر می زنم. ممنون که با صبوری این مطالب رو خوندید و امیدوارم به دردتون خورده باشه . لطفا تو نظرات شرکت کنید تا به بقیه کمک کنیم. قطع کننده ی زنجیره نباشید.


ژانر : رمانتیک - کمدی - معمایی
کارگردان : Park Sang Hoon, Park Sang Woo
نویسنده : Oh Ji Young
شبکه : MBC
تعداد قسمت ها : 32
تاریخ پخش : Sep 27, 20
روزهای پخش : چهارشنبه و پنج شنبه 22:00
☘️ جایگزین : Time

بازیگران :

?So Ji Sub
?Jung In Sun
?Son Ho Joon
?Im Se Mi

خلاصه داستان :

گو آ رین بعد از اینکه به صورت غیر منتظره ای همسرش رو از دست میده به کمک همسایه خود کیم بون که قبلا یه مامور افسانه ای سرویس اطلاعات ملی بوده، حقیقت و توطئه بزرگ پشت وقایع را کشف میکنند.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

تریوس یه مامور مخفی فوق العاده برجسته اما فراریه که تو همه چیز بی نظیره .اما تو عملیات اخرش زنی که عاشقش بوده رو از دست می ده و شکست می خوره. از طرف دیگه متهم به جاسوسی می شه و فرار می کنه تا بی گناهیش رو ثابت کنه. حالا بعد از سه سال به دنبال مردیه که زن زندگیش رو کشته. از طرف دیگه در همسایگی این اقا یه زن خانه دار به همراه دو قلوهاش با کلی دردسر زندگی می کنه. داستان از وقتی جلوه پیدا می کنه که شوهر این خانم شاهد یه قتل مهمه و کشته می شه. بچه های این زن هم به واسطه ی همون مردی که زن تریوس رو کشته گرفتار می شن و تریوس برای سر در اوردن از قضیه، حاضر به نگه داری وپرستاری از این بچه دوقلوهای شیطون می شه وحالا جالب اینجاست که یه مامور نخبه و جدی چطوری می تونه از پس این دوقلو ها بربیاد.

یه پرانتز راجع به این عزیز دلمون سوجی ساب بازکنم.

به نظرم بهترین کار سوجی ساب ارباب و خورشیده. مسلما همه عاشق شخصیت رو اعصاب و سغجی اما در عین حال فداکار این بازیگر تو این سریال تخیلی و طنز و ترسناک بودن. سال ساخت سریال 2013 بود که به نظرم به نسبت سال ساخت واقعا سریال خوبی بود. البته لطفا با توقع بالا سراغش نرید. داستان راجع به دختر روح بینیه که از دست روح ها در عذابه اما می فهمه که با دست زدن به سوجی ساب همه روح ها از بین می رن پس رسما اویزون سوجی ساب میشه تا حداقل کمی ارامش پیدا کنه. هر قسمت یا دو قسمت یک بار داستان یک روح بدبخت رو نشون می ده. یه داستان کلی هم در پس زمینه ی داستان در جریانه. جدای عاشقانه، داستان خود این روح ها برای من جالب بود. مخصوصا اولین کیس و اون داستانی که روح زن پیانیست تو بطن ته گونگ شیل می ره. اونهایی که دیدین بیاین بگین کدوم داستان ارباب وخورشید براتون جالب بود.

از قضیه پرت نشم. سریالهای دیگه ای هم بازی کرده مثل اوه مای ونوس که با اون برو بازوی هیکلی کلی تو سریال دلبری کرد و نقش یه مربی بدن سازی رو بازی می کرد که به یه دختر چاق کمک می کنه تا خودش رو لاغر کنه

یا سریال روح که موضوعش درباره ی هکرها بود و من رهاش کردم. البته می گذرم از عشق هزار ساله که با اون پشت مو، واقعا تیپ خز و جوادی داشت خخخ.

فیلم همیشه هم از این بازیگر پخش شده که واقعا فیلم قشنگیه. جوری که کپی ترکی این فیلم به اسم فقط تو با بازی ابراهیم ساخته شده. فیلم همیشه رو حتما ببینید.

خب بعد از کناره گیری طولانی مدتش از تلوزیون قطعا خیلی ها مثل من منتظر رجعت دوباره اش بودن باید بگم این بار هم بازیش تلفیقی از طنز جدی و تعقیب و گریزه. به مذاق من که خوش اومد. از اینکه می بینم یه مامور ویژه چطور داره کم کم درگیر زندگی ساده ی یه زن پر مشغله و یه مادر می شه خوشم میاد. اینکه چطوری در کنار جاسوس بازی با بچه ها کنار میاد. مخصوصا که عملا با سریال همزاد پنداری می کنم. چه روزهایی که از دست کیمیا و آرین دقیقا حال و روزم مثل شخصیت زن داستان شده بود.

زن داستان رو آخرین بار تو سریال قهقه در وایکیلی دیدیم اونجا هم نقش یه مادر مجرد رو بازی می کرد که وارد زندگی سه تا پسر خل وچل می شه. کیه که این سریال طنز رو ندیده باشه؟ حتما توصیه می شه. خلاصه که همه چی خوبه فقط روند کنده زیاد هیجان زده ام نمی کنه اما اگه دلم براش تنگ بشه احتمالا قسمت های بعدی رو هم سر وقت می بینم.


مشخصات سریال

نام: زیبای درون
ژانر: عاشقانه، فانتزی، ملودرام
مدت زمان: 60 دقیقه
تعداد قسمت ها: 16
روزهای پخش: دوشنبه، سه شنبه
سال انتشار: 20
شبکه پخش: jTBC
نویسنده: Im Meari
کارگردان: Song Hyun Wook

لیست بازیگران

Seo Hyun Jin در نقش Han Se Kye
Lee Min Ki در نقش Seo Do Jae
Lee Da Hee در نقش Kang Sa Ra
Ahn Jae Hyun در نقش Ryu Eun Ho

خلاصه داستان:

سریال زیبای درون، داستان عاشقانه مرد و زنی است که هر دو یک راز مخفی دارند. هان سه کی (سو هیون جین) یک بازیگر مشهوره که شایعات زیادی در موردش وجود داره. در حقیقت او مجبور است هر ماه و به مدت یک هفته در قالب یک شخصیت جدید و متفاوت زندگی کند! از طرفی سو دو جه (لی مین کی) در یک شرکت هوایمایی کار می کند؛ او در ظاهر عالی به نظر میرسد اما از اختلال تشخیص چهره رنج می برد و افراد رو به وسیله عادات و رفتارهایشان به خاطر میسپارد. زندگی او بعد از دیدن هان سه کی تغییر می کند.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

قطعا همگی می دونید این سریال از روی فیلمی به همین نام ساخته شده. در اون فیلم مرد داستان با هربارخوابیدن تغیر شکل می ده و عاشق دختری می شه. در آخر هم به شکل عجیبی هپی اندینگ تموم شد. داستان این سریال با وجود اینکه همون تم تخیلی رو داره اما خط روایی جدیدی داره. مثلا خانم داستان یه بازیگر خیلی معروفه که فقط یک بار تو ماه اون هم به مدت یک هفته به این درد گرفتار می شه و مرد داستان هم دچار سندرم عدم تشخیص چهره است. و همین باعث بهتر ارتباط برقرار کردن بیننده با سریال می شه. تنها دو قسمت از سریال پخش شده بود و باید بگم این دو قسمت به قدری جالب بود که واقعا هیجان زده ام کرد. با اینکه سریال از بیخ و بن تخیلیه اما هیچ مشکلی با روندش ندارم. هان سه کی زن بازیگریه که بعد از شایعاتی که به خاطر تغیر شگفت انگیزش درگیر اونها شده تمام قراردادهاش رو ازدست می ده به جز یه شرکت هواپیمایی که شخصیت اول مرد به اسم سو دو جه مدیریت اون رو به عهده داره. سو دو جه مجبور به رام کردن این زن بازیگر فراری میشه و از اونجایی که اصلا نمی تونه صورت این خانم رو تشخیص بده پس مجبورش می کنه همه جا در کنارش باشه و لباس قرمز بپوشه. در ابتدا به خاطر دیدگاه منفیشون از همدیگه کلی با هم درگیر می شن و سه کی تمام سعیش رو می کنه که زیر قرار داد بزنه اما کم کم رابطه اشون بهتر می شه هرچند که فاکتور تغیر شکل هم اتفاق میوفته و اوضاع پیچیده تر می شه. در اصل هردو با مشکلاتی دست به گریبانن که مجبورن زندگی شخصیشون رو مخفی کنن.

بازیگر زن سو هیون جین رو همه می شناسن. کیه که اوه هه کیونگ رو ندیده باشه. از نظر من بازیگر خوش چهره و بامزه ایه که سرتق بودن تو خونشه اما مرد داستان در واقع یه ربات انسانیه که نمی دونم چرا هنوز نویسنده رو این یخ بودنش اصرار داره. سریال قبلی این آقا رو یادتونه؟ چون اولین زندگیمه. این سریال بازخوردهای متفاوتی داشت. بعضی به خاطر روند ساده اش اون رو کسل کننده می دونن و دراپ کردن بعضی مثل من خیلی خوششون اومد. تو اون سریال نقش مرد سرد و حسابگری رو داشت که بعد از یه شکست عشقی عملا عشق رو فراموش می کنه و با ورود هم خونه ای جدیدش دوباره عاشق شدن رو یاد می گیره. اینجا هم دقیقا همون مدله. البته با کمی انعطلاف بیشتر. به هرحال تا اینجا به نظرم بهترین سریال در حال پخش بوده و راضیم فقط نگران یه چیزم. تو این دو قسمت اتفاق های زیادی افتاده و نویسنده قراره تا پایان چه جوری سر ما رو گرم کنه.


سلام خوبید خوشید سلامتید امروز با یه پست متفاوت اومدم خیلیها سوال میکنن چه سریالی پیشنهاد میدی وچی ببینیم گفتم یه پست اماده کنم تا هرکی نسبت به ژانر وعلاقه مندی هاش از بینشون سریالهای پر بیننده تر رو انتخاب کنه

بازهم تکرار میکنم با اینکه همه ی ما تو وادی دیدن سریال کره ای هستیم اما بازهم اختلاف نظر وسلیقه بین هممون وجود داره واین سریالهایی که ازشون اسم میبرن بیشتر به خاطر پربازدید بودن مطرح تر از بقیه هستن حتی چند تا از این سریالها رو خود من بنا به شرایط یا موقعیت رها کردم یا اصلا ندیدم

هیجانی پلیسی

بکشش. بیا بغلم کن. صدا هر سه فصل. بلک.مهمان بچه های هیچکس.غریبه هایی از جهنم. همگی محاصره شدید .گپ دونگ پسران بد تیم ویژه ی شماره ی ده پرونده های گمشده ی ام سیگنال .دادستان خون اشام به خاطر سپردمت وویس یا صدا سیگنال ذهن های جنایتکار تونل چهارده روز هدیه خدا

****

اکشن

هیلر نسل خورشید شکارچی شهر یونگ پال شهر بی رحم ایریس 1آتنا الهه ی جنگ نقشه فرار دوم کی 2 .واگاباند یا بی خانمان.

****

ملو درام

اجوشی من. اقای خورشید.پشت لبخند تو. عشق بی پرواعشق در بعد از ظهر. عاشقان ماه درخت بهشتی پسر بد داستان غم انگیز عشق ملکه برفی متاسفم دوستت دارم عشقی برای کشتن وقتی یه مرد عاشق میشه ماشین تحریر شیکاگو دلم برات تنگ شده خواهرسیندرلا مرد بی گناه چهل ونه روز شرق بهشت عشق بد گرگ ومیش پاییز در قلب من .چه اتفاقی در بالی افتاد

****

درام.

قهرمان عجیب من. سقوط بر روی تونوازش قلبکاملیا شکوفه می کند. ای دی من خوشگل گانگنامه منشی کیم زندگی خصوصی او با عشق تمیز کن.راز عشق من.ملکه من.قلعه اسمان. جنگلاشوب زن و شوهری سرچwww ان زمستان باد میوزید رایحه ی خوش یک زن اصالت یک مرد محترم متشکرم دلم برات تنگ شده میراث درخشان باران عشق من یه معشوقه دارم چهل ونه روز .شهر بی رحم دوباره اوه هه یونگ درخشش باران چون اولین زندگیمه بازگشت زوجین حسادت اشکار همسرم جاک دو مای اجوشی مردی که عاشق میشه رژلب صورتی. افسانه افسونگر

****

انتقامی (ژانر پیشنهادی خودم )

فراتر ازابرها پسر خوب عشق مخفی یا راز پنج انگشتماسک عروس .جنگ پدر وپسر ملکه کی پسر بد ه

وسریالهای تایلندی شور عشق وعده انتقام تلخ وشیرین انحراف از بهشت قدرت خورشید امواج زندگی جذاب مکار

سریال ترکی مریم (کپی عشق مخفی ).عشق حرف حالیش نیست

سریال تایوانی پشت لبخند تو

****

تخیلی وفانتزی

عشق من هولو.تو هم انسانی. من ربات نیستم. تاریخ آرتادال.تو فوق العاده ای. هتل دلونا.خاطرات الحمراماموریت اخرین فرشته. سی اما هفده. پسر روان سنج.شیطانصداتو میشنوم ارباب وخورشید دوس*ت .دخ*م روباه نه دمه اوه روح من باغ مخفی دبلیو .تو از ستاره ها اومدی روزگار شاهزاده ی 1زوج حساس گابلین دوبونگ سون قدرتمند .هوایوگی یا ادیسه کره ای من ربات نیستم ماشین تحریر شیکاگو شوالیه سیاه خدای دریای اب فردا با تو اشباح بیاید بجنگیم عروس قرن.اگه جرات داری باهاش ازدواج کن .بلک سزاوار نام دانشمند شبگرد.

****

تاریخی

اقای خورشیدتاریخ ارتادال. شوهر صد روزه.افسانه نوکدو.پادشاه عاشقکشور من.دلقک تاج دارماشین تحریر شیکاگو.ایمان ملکه کی عشاق ماه ومهتاب نقاشی شده ی ابرها. کتاب خونوادگی گو شاهزاده زیر شیروانی شاهزاده ی من شکارچی بردهقسمتی از گابلین .هوارانگ.افسانه ی خورشید وماه . جومونگ جواهری در قصر دانشمند شبگرد هونگ گیل دونگ شورشی صاحب ماسک ملکه هفت روزه (پایان تلخ )سیمدانگ .شش اژدهای پرنده .دانشمند شبگرد.سرزمین اهن.

****

مدرسه ای

تو فوق العاده ای.وارثان مدرسه 2015 تو کی هستی .مدرسه 2017.ضربان قلب .پسران برتر از گل مامان عصبانی تشویق کننده مدرسه 2013وزنه بردار کیم بوک جو پاسخ 1997دوباره بیست سالگی اشباح بیاید بجنگیم

****

معمایی

پادشاه هتل .گپ دونگ .عروس زیبای من پنیر در تله حلقه دوئل مد داگ نجاتم بده سوئیچ

****

طنز

قهقه در وایکیکی هر دو فصل. کشیش بی اعصابدفترچه زندان.با عشق تمیز کنسقوط بر روی تو. اوه روح من او زیبا بود سقوط برای بی گناهی .وسری سریالهای پاسخ 1997-1994-1988.عشق من کیم سامسون منو بکش وخلاصم کن تجسم حسادت لویی پادشاه خرید .وزنه بردار کیم بوک جو قوی ترین پیک دختر من هوایوگی قهقه در وایکیکی دوبونگ سون قدرتمند رئیس کیم دفترچه زندان عشق وحشی دوباره اوه هه یونگ مبارزه در راه من بهترین ضربه . .گونگ شیم زیبا کشاورز مدرن همسریا دردسر

****

سریالهایی مثل سریال تو زیبایی .

رسوایی سونگ کیو کوان کافه پرنس ملکه کی تقدیم به تو که زیبایی .مهتاب نقاشی شده ی ابرها کتاب خونوادگی گو

****

سریالهایی راجع به برگشتن زوجین پیش هم

زوج اورژانسی بانوی مجرد حیله گر بازگشت زوجین مزرعه بهشتی عشق معتبر دو هفته

****

پزشکی

دکتر رمانتیک یک و دو. دکتر یوهان. پلی لیست بیمارستان.دکتر غریبه دکتر خوب ذهن زیبا مشکلی نیست این عشقه در زمینه ی روانشناسی منو بکش وخلاصم کن (روانشناسی).پزشکان.کشتی بیمارستانی دکتر فراست (روانشناسی ) دل به دل (روانشناسی ) یونگ پالامتحان الهی

*****

رقص وموزیکال

دریم های یک تشویق کننده ویروس بتهوون (درسبک موزیکال وکلاسیک )سرگرم کننده عاشقان موسیقی .ضربان قلب چه خبر

*****

سفر در زمان

سی اما هفده سقوط بر روی تو.ایمان ، شاهزاده زیر شیروانی ، سزاوار نام ، عاشقان ماه ، تونل ، مرد ملکه این هیون ، شالاپ شلوپ قلبم ، زندگی در مریخ ، همسر آشنا ، سیمدانگ ، سفر در زمان دکتر جین ، فردا با تو ، اگه جرات داری باهاش ازدواج کن.بازگشت زوجین

ورزشی

وزنه بردار بونگ سو مدرسه 2015 .تقدیم به تو که زیبایی اوه مای ونوس

*****

اداری

رئیس کیم رئیس درونگرا بیا بنوشیم تولید کننده. با عشق تمیزش کن.

*****

خیانتی

یه معشوقه دارم زن باوقار در مسیر فرودگاه راز عشق روزگار تلخ وشیرین مبهم

*****

نونا رمنس (زن سریال از مرد سریال بزرگتره )

راز عشق وعاشقی حرارت عشق صداتو میشنوم ذائقه شخصی چیزی در باران مکمل عاشقانه

****

حقوقی

چیزی برای از دست دادن نیست صداتو میشنوم همکار مشکوک غرور وتعصب زمزمه مدافع به خاطر بیاور .

****

ترسناک

مهمان. غریبه هایی از جهنم. ارباب و خورشید. هتل دلونا.

***

دوستانه

سری پاسخ ها 1997-1994-1988 .دوران جوانی یک ودو بازگشت زوجین دوباره بیست سالگی تشویق کننده مبارزه در راه من شخصیت یک مرد محترم ضربان قلب دفترچه زندان یک پایان خوش دیگر قهقه در وایکیکی.

****

ازدواج اجباری .

از بخت بد عاشقت شدم همسرم جاک دو قرارداد ازدواج چون اولین زندگیمه خانه کامل یک ودو

****

مینی سریال

شالاپ شولوپ قلبم همسایه بغلی اکسو مامور اتش نشان .ورق برگردان exit .نهایت در هم شکستگی و بک هی برگشته و پرستار بچه و می می و آواز جوانی و پیام مخفی و ماا بهم زدیم

****

سریال پنجاه قسمتی

ملکه کی پدرم عجیب وغریبه روزگار طلایی چه اتفاقی واسه خونواده ام افتاد لی سوشین تو بهترینی

****

سریال دارای اوپای زیاد!(full of oppaslrm;!lrm;rlm;)

عاشقان ماه ،هوارانگ،همسایه بغل اکسو و پسران برتراز گلها درصدر همشونم سریال اولین کیس برای هفتمین باره

برومنس (رابطه ی دوستانه ی مردهای داستان)

مدرسه2013مدرسه 2017. نسل خورشید وارثان دوباره اوه هه یونگ گابلین حسادت اشکاروارثانشخصیت یک مرد محترم. اوه مای ونوس

چند تا سریال هم هست که غیر از کره ای.اما خیلی نمره ی خوبی تو مای دراما دارن وخودم هم به شخصه از دیدنشون لذت بردم

سریال تایلندی

بازی احساسات. سنگدل.خانه ی کامل تایلندی .امواج زندگی شور عشق قدرت خورشید وعده انتقام تلخ وشیرین طیف دیگر افق انحراف از بهشت روزی روزگاری در قلبم جذاب مکار

*****

سریال چینی

اکادمی نظامی ارسنال عاشقانه ی خونیرئیس ومنظهور ققنوس ها. افسانه ها. زمان فوق العاده ی ما. سریال عاشقانه ی بی رحم .پرنسس وی یانگ .ژنرال ومن عشق 020مای سان شاین گماشتگان شاهزاده بی وقفه یا رام نشده خاکستر عشق ظهور ققنوس هاقصر ین شی.افسانه هائولان.

****

.سریال تایوانی

قبل از اینکه ازدواج کنیم. فقط تو وعاشقم شو وبانوی مجرد خوکی این اواخر هم شاهزاده ی گرگ ها .کنسرت پاییزیوسریال انتقامی پشت لبخند تو توجه عشق.

*****

سریال ژاپنی

راهبه ای که عاشق میشه یا از پنج تا نه یه لیتر اشک درسبک ملودرام ویه دختر وسه دلبراسمانی از عشق

****

و در اخر عشق خودم سریال ترکی

هرجایی کوزگون. عشق سیاه و سفید عشق اجاره ای عشق حرف حالیش نیست مریم کرم شب تاب گره کور (پیچیده )فاطما گل دختران افتاب فیلم سینمایی فقط تو کاراسودا(اکیا).فضیلت خانم و دختراش. فریحاپول سیاه هاکان_محافظپویرازکارایل

******

دراخر هم میرسیم به فیلم های سینمایی البته این رو تو پرانتز بگم برخلاف سریالهای کره ای که خیلی طیب وطاهرن معدود فیلم کره ای هست که اینقدر مثبت باشه واکثرا هالیوودی ساخته شدن که به درد ماها نمیخوره

فیلم سینمایی

اگزیت یا خارج

پسرگرگ نما

همیشه با بازی سوجی ساب

عشق 911

فیلم ترسناک قطاری به بوسان

خاطرات یک قاتل

برای مرده اشک نریز

مردی از ناکجا اباد

دوست قدیمی (old boy)

معجزه در سلول شماره ی هفت

دنیای درون

تکنسین

بیست

لحظه ای برای یاداوری

قصیده ای برای پدرم

درد

پیشنهاد فوق العاده

3-iron

پونگسان

پیتا

شیون

برادر مزاحم من

دختر گرگ نما وشاهزاده سیاه (ژاپنی )

فقط تو (ترکی .کپی فیلم همیشه سوجی ساب )

دونده های نیمه شب .

مردی که رودخانه را میفروشد

جادوگر چوسان

هرگز خداحافظی نکرد (چینی )

مای سان شاین (چینی کپی سریال مای سان شاین چینی )

زیبای دویست پوندی

همراه با خدایان

شاهزاده خانم وهمکارش

فیلم چینی پری دریایی

فیلم چینی گ فو یوگا

فیلم چینی کره ای (my new sassy girl(2016

فیلم هالیوودی آواتار و everything everything

فیلم ژاپنی نزدیکترین عشق به بهشت

Way Back Home 2013

fall in love like a star(چینی )

the greatest showman(هالیوودی )

سریالهای قدیمی ملودارم از سال 2000


روزهای زیبا**
پاییز در قلب من*
آل این
خانه کامل*
بد لاو**
شاهزاده من**
شرق بهشت**
سارقان*
دختر من
تریپل*
کافه پرنس***
روزگار شاهزاده 1*
شیطان***
دنیای درون**
جشن خدایان*
چونو***
پلن بی***
ضربان قلب
ملکه برفی*
عشقی برای کشتن
شاه دودل*
هوانگ جین یی
گرگ و میش**
به من دروغ بگو*
سه پدر و یک مادر
49روز
سلام بانو
Man in love
I have a lover
عشق مخفی***
خواهر سیندرلا
پاستا
نمیخواهی ازدواج کنی
قهوه خانه***
متشکرم***

زمستان سوناتا

9 تمام دو بیرون

برحسب تعدادستاره ها سریالها توصیه میشه

انیمه های ژاپنی

فرزندان گرگ .قلطعه متحرک هاول صدای سکوت جنگل پیانو .حمله به تایتان ها توکیو غول سرزمین اشباح نایوسیکاسایکوپس

۱_مرد مشتی : این انیمه درمورد یه مردیه که کار هر دشمنی رو با یه مش یکسره میکنه و خیلی هم کمدی هست
۲_دفترچه مرگ :داستان درمورد دفترچه ای هست که بدست یه دانش آموز میوفته و اسم هرکس داخلش نوشته بشه اون فرد جونش رو از دست میده این انیمه معمایی هست و غافل گیری های جذابی داره
۳_کیماگرتمام فی: این انیمه هنوز که هنوزه بالاترین امتیاز رو دربین انیمه ها داره و داستانش درمورد دوبرادر هست که با فوت مادرشون کار ممنوعه تبدیل رو برای برگردوندن مادرشون انجام میدن ولی نه تنها مادرشون برنمیگرده بلکه یکی از بدن یکی از برادرها و پای یه برادر دیگه ازشون گرفته میشه و برادر بزرگ روح برادر کوچیکش رو به یک زره پیوند میده و داستان انیمه پیرامون برگردوندن بدن های این دوبرادر جلو میره به نظر من این انیمه شخصیت پرداز بسیار عالی داره و من به شدت توصیه اش میکنم
۴_اکامه گا کیل: این انیمه درمورد یه گروه قاتل به اسم شبیخون شب هست که آدم های فاسد توی پایتخت رو میکشن و با انقلابیون همکاری میکنن این انیمه هم تصویرپردازی و داستان جالبی داره اگرچه پایانش خوش نیست و خشونت نسبتا بالایی داره

گینتاما ( کمدی محض)

موشی شی ( فلسفی )
وایولت اورگاردن ( ملودرام )
کلاناد و کلاناد افتر استوری ( درام)
دروغ تو در آوریل ( درام )
تورادورا (کمدی رومنس)
داستان عشق ( کمدی رومنس)
سبد میوه (کمدی رومنس)
بوسه ایزدی ( کمدی رومنس)
توکیو گول( ترس و هیجان)
روان گذر ( ترس و هیجان)
دیگری ( ترس و انتقامی)
انگل ( ترس)
دروازه اشتاینز ( هیجان)
و.
انیمه سینماییها
خب بهتره آثار هایائو میازاکی که همه تقریبا دیدتشون رو فاکتور بگیریم بریم سراغ کارهای و شاهکارهای دیگه
اولین و در صدر
به سوی جنگل کرم های شب تاب( درام)
نام تو( رومنس درام)
صدای خاموش( درام رومنس)
مدفن کرم های شب تاب (درام )
زمزمه قلب ( درام رومنس)
وقتی مارنی آنجا بود(درام)
ماکیا وقتی گل موعود شکوفه میکند( درام)
پرنسس کاگویا ( درام)
میخوام پانکراستو بخورم( عاشقانه)


سریال چینی Only Side by Side with You

نام ها: فقط کنار تو

محصول:20چین از شبکهiQiyi

ژانر: اکشن | عاشقانه | کمدی | درام | اداری

تاریخ پخش: 05 فروردین 1397 - 25Mar20

قسمت ها:40قسمت

روزهای پخش: هر روز

مدت زمان: 45 دقیقه

وضعیت:پایان یافته است

بازیگران:

Bai Bai He - William Chan

تا قسمت آخر با زیرنویس فارسی اضافه شد.
آهنگ های سریال اضافه شد.

خلاصه داستان: نام نان چیائو (Bai Bai He) با نامزدش به مشکل میخوره که در واقع مهمترین شریک تجاریش هم میباشد. نان چیائو به طور اتفاقی با شی یو (William Chan) آشنا میشه شی یو تصمیم میگیره تو شرکت نان چیائو سرمایه گذاری کنه و .

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

only side by side with you/20

فقط در کنار تو/۲۰۱۸
سریال چینی تنها با تو یا فقط در کنار تو، تولید سال 20چینه و داستان امیدها و آرزوهای چند جوان مستعد و باهوش رو روایت میکنه.
نان شیائو دختر باهوشیه که تنها عشق و سرگرمیش ساختن پهباده. این علاقه و اشتیاق البته بعد از کشته شدن برادرش که خلبان هواپیماهای شناسایی و نجات بوده به شکلی افراطی شدت گرفته به طوریکه نان شیائو حاضره هرکاری بکنه تا بتونه پهباد شناسایی خودشو بسازه.چند سالی برای تحصیل و آموزش میره آلمان و بعد ،به دلیل مخالفتهای پدرش خونه رو ترک میکنه .بعد از مدتی هم خبر نامزدیش با سرمایه گذار شرکتش باعث قطع کامل رابطه اش با پدرش میشه.دوسال بعد اما، به دلیل خیانت نامزدش،نه تنها ازدواجش که فقط یک ماه به تاریخش مونده بهم می خوره بلکه ناگهان شرکتش سرمایه اش رو هم از دست میده چون نامزد خیانتکارش تصمیم میگیره از حربه پول برای به زانو درآوردن نان شیائو استفاده کنه.
اینجور میشه که نان شیائو که به شدت به لحاظ مالی تحت فشاره، شبی برای جذب سرمایه گذار پا به یک کلاب شبانه با نام لوسید دریم میذاره و با مرد جوانی به نام شی یو روبرو میشه.
از طرفی اون شب شی یو هم به دلایلی سر از خونه نان شیائو در میاره و در نهایت شگفتی متوجه میشه اسناد فوق سری ارتش که خودش سالها قبل به جرم سهل انگاری در مراقبت از اونها و درنتیجه سرقتشون،از ارتش اخراج شده بوده در دست این دخترک به ظاهر سربهواست !!
شی یو به دلیل سرقت این اسناد و اخراج از ارتش تقریبا نابود شده و تا آستانه سقوط در جهنم رفته و برگشته و حالا به ناگاه و برحسب یک تصادف عجیب مسبب سالها بدبختیش رو پیدا کرده.تقابل این دو شخصیت و البته ورود مقصر اصلی به داستان بسیار جالبه.
این سریال افت و خیز چندانی نداره ولی عاشقانه زیبایی داره که میتونه تاآخر نگهتون داره.به علاوه اینکه طبق معمول تمام سریالهای چینی میشه از شخصیت پردازی های ظریف و بادقتش و دیالوگهای فوق العاده اش لذت برد.داستان شاد و خوش رنگ و لعابیه و تکنولوژی های روز فوق العاده ای هم درش به نمایش درمیاد.
دوستان عزیزی که سریالهای چینی دوس دارید این سریال به شما پیشنهاد میشه.

Ugrave;…Oslash;not;Ugrave;…Ugrave;ˆOslash;sup1;Ugrave; Ugrave;…Ugrave;ˆOslash;sup3;Ucirc;ŒUgrave;‚Ucirc;Œ Ugrave;Oslash;sect;Ucirc;Œ Ugrave;…Oslash;ordf;Ugrave;† Ugrave;ˆ Oslash;ordf;Ucirc;ŒOslash;ordf;Oslash;plusmn;Oslash;sect;Uacute;˜ Oslash;sup3;Oslash;plusmn;Ucirc;ŒOslash;sect;Ugrave;„ Ugrave;Oslash;sect;Oslash;middot;Ugrave;…Oslash;sect; Uacute;macr;Ugrave;„

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

fatmagulun sucu ne?/2010-2012

گناه فاطما گل چیست؟/۲۰۱۰ -۲۰۱۲

Ugrave;…Oslash;not;Ugrave;…Ugrave;ˆOslash;sup1;Ugrave; Ugrave;…Ugrave;ˆOslash;sup3;Ucirc;ŒUgrave;‚Ucirc;Œ Ugrave;Oslash;sect;Ucirc;Œ Ugrave;…Oslash;ordf;Ugrave;† Ugrave;ˆ Oslash;ordf;Ucirc;ŒOslash;ordf;Oslash;plusmn;Oslash;sect;Uacute;˜ Oslash;sup3;Oslash;plusmn;Ucirc;ŒOslash;sect;Ugrave;„ Ugrave;Oslash;sect;Oslash;middot;Ugrave;…Oslash;sect; Uacute;macr;Ugrave;„

فاطما گل داستان دختر روستایی ساده دلی رو روایت می کنه که مورد سه پسر از سه خانواده ثروتمند قرارمیگیره و بعد درحالی که کاملا بی گناهه و همه زندگیش رو در پی این ماجرا باخته هیچ جوری نمیتونه بی گناهی خودش رو ثابت کنه و اسیر سرنوشت به ظاهر شومی میشه که نه تنها انتخابش نکرده بلکه حتی حاضره برای گریز ازش بمیره.
فاطما گل یتیمه.برادر شیرین عقلی به نام راحمی و زن برادر به شدت بی رحم و پول پرستی به نام مقدس داره.مدتیه با پسر جوون ماهیگیری به نام مصطفی که از اهالی دهات خودشونه نامزد کرده و منتظره تا مصطفی هرچه زودتر خونه شونو تموم کنه و اونو با خودش ببره. خود فاطما گل هم به شدت کار میکنه تا هرچه زودتر بتونه جهیزیه اش رو کامل کنه.
از اون طرف کریم رو داریم که پسری از اهالی همون روستاست.مادرشو در کودکی از دست داده و پدرش ترکش کرده و زنی به اسم مریم که اصالتی یونانی داره بزرگش کرده.مریم که یک طبیب سنتیه و زن روشنفکریه باعث شده کریم درس بخونه و دانشگاه بره و اساسا فضای ذهنی متفاوتی با اهالی روستا داشته باشه.نتیجه این مسئله البته که یک فاجعه بود.کریم با سه پسر از خانواده اعیان ، که توی روستای خوش آب و هوای کریم ویلا داشتن دوست شده بود و اغلب تعطیلاتش رو با اون سه یعنی وورال و اردوان و سلیم میگذروند غافل از اینکه این دوستی گرگ و گوسفنده.
در شروع قصه عروسی سلیمه و سلیم و وورال و اردوان و خانواده هاشون اومده ان به روستای کریم برای گرفتن جشن نامزدی.
شب، بعد از مراسم نامزدی 4پسر به ساحل میرن و مست میکنن.از طرفی فاطما گل برای بدرقه مصطفی به ساحل میاد، کریم که مست بوده اونو به سه تای دیگه نشون میده، فاجعه اینه که خودش فاطما گل رو میگیره و علی رغم اینکه شخصا در فاجعه ای که رخ میده بی گناهه اما اونچه که نباید انفاق میفته.
هزار گره تو در تو درست میشه.مریم که رفته گیاه دارویی جمع کنه فاطما گل رو پیدا میکنه، حلقه سلیم در محل جرم پیدا میشه، سه پسر سعی میکنن از جرم فرار کنن و اولین مفرشون اینه که به مقدس پول بدن تا دهنشو ببندن،بعد هر سه با هم میسازن و همه چیزو میندازن گردن کریمی که گناهی جز حماقت نداره و جالب اینه که کریم به دلیل احساس گناه وحشتناکش آماده پذیرفتن جرمه چون هیچ کدوم از اتفاقات اون شب رو حتی به یاد نمیاره.نهایتا کریم فاطما گل رو عقد میکنه و اونو به همراه مقدس و راحمی و مریم به استانبول میبره.قراره اسمش بره توی شناسنامه فاطما گل و بعد طلاقش بده و پول کلونی از خانواده سه پسر دیگه بگیره و برای همیشه از ترکیه بره اما.اما عاشق میشه! عاشق فاطما گلی که به قدری از کریم متنفره که دهان که باز میکنه جز لعن و نفرین و ناسزا ازش بیرون نمیاد.فاطما گلی که حتی موقع خوندن خطبه عقد بله نمیگه.فاطما گلی که اولین روز بعد از عقد سعی می کنه کریم رو توی هتل بکشه.کریم عاشق این دختر میشه و همین عشقه که علی رغم همه چیز نهایتا هردوشون رو نجات میده.


عنوان : شادی شیطانی Devilish Joy 20 - Devilish Happiness - Diabolic Joy
ژانر : ترسناک - هیجان انگیز
کارگردان : Kim Ga-Ram
نویسنده : Choi Ji-Yeon
شبکه : MBN, Dramax
تعداد قسمت ها : 16
تاریخ پخش : 20-Sep-05
روزهای پخش : چهارشنبه و پنجشنبه 23:00
محصول : کره ی جنوبی
زیرنویس : فارسی

بازیگران :

Choi Jin Hyuk
Song Ha Yoon
Hoya
Lee Joo Yeon

خلاصه داستان :

گونگ ما سونگ (چوی جین هیوک) جانشین شرکت سان وو هست که در زمینه مغز و اعصاب فعالیت میکنه. یک روز با ماشین تصادف میکنه و بعد از اون از فراموشی حافظه کوتاه مدت رنج میبره به طوری که خاطراتش فقط برای یک روز در ذهنش میمونه. اون اتفاقات هر روز رو یادداشت میکنه و صبح روز بعد یادداشت های روز گذشته رو حفظ میکنه. اون با جو گی بوم (سونگ ها یون) آشنا میشه که قبلا یک بازیگر معروف بوده، اما دیگه نیست. این دو نفر عاشق همدیگه میشن و.

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

طلسم شیطانی یا شادی شیطانی.

داستان به سه سال قبل می ره وقتی جو گی بوم دختر بازیگر مشهوریه که برحسب اتفاق یک روز کامل رو با مرد ثروتمندی به اسم ما سونگ می گذرونه .این دو یک روز بی نهایت شاد و زیبا و عاشقانه رو در کنار هم تجربه می کنن و عاشق هم میشن. اما وقتی برای یک ساعت از همدیگه خداحافظی می کنن. اتفاق های بدی براشون میوفته ورسما از هم جدا می شن.

حالا بعد از سه سال گی بوم که درگیر یه پرونده ی قتل شده بوده از عرش به فرش رسیده و رسما بدبخت شده و ما سونگ که در اون شب تصادف کرده به مرد سیندرلایی بدل شده که هر روز صبح حافظه اش ریست می شه و اتفاقات گذشته رو بیاد نمیاره. تا اینکه دوباره برحسب تصادف با گی بوم مواجه می شه. ماسونگ که چیزی از گی بوم به یاد نداشته خیلی ساده از کنارش می گذره اما صبح فرداست که متوجه یه چیز عجیب می شه همه چیز از یادش رفته به جز دختری که روز قبل باهاش مواجه شده.

****

داستان یه جورایی فانتزیه. نیم ساعت اول سریال به قدری بامزه و قشنگه که باور کنید تمام ده قسمت بعدی رو فقط و فقط به عشق همون نیم ساعت و عاشقانه ی شیرین سریال و کیوت بازی هاشون دیدم. این زوج رسما فیل وفنجونن. از اونهایی که اقا می تونه خانم رو بذاره تو جیبش با خودش ببره. دختره عینهو فندق می مونه. همین هم باعث شد خیلی خوشم بیاد و شروع کنم.

عاشقانه ی سریال روند خوبی داشت. نیم ساعت اول شما یه رابطه ی کامل رو می بینید بعد داستان کات میشه و به اینده می ره و شروع اشنایی مجدد این دو.

ماسونگ که همه چیز رو به جز لحظاتی که با این دختر گذرونده فراموش می کنه. کم کم نسبت بهش کنجکاو میشه. این ادم کیه که من این جوری نسبت بهش واکنش نشون میدم؟ جالب اینجاست از اونجایی که گی بوم الان به یه دختر معمولی و به نوعی خاک بر سر بدل شده برای ماسونگ عجیبه که چه رابطه ای می تونه با این دختر دست و پا چلفتی که عالم و ادم ازش بد می گن داشته باشه.

و کم کم دوباره و دوباره عاشق گی بوم میشه. در کنار این زوج هویا هم بازی کرده. فکر کنم کمتر کسی باشه این اقا پسر رو نشناسه .

کی جون که از قدیم با گی بوم تو یه سریال بازی کرده رسما عاشق گی بوم شده و حالا به نوعی رقیب پسر خاله اش شده. همین هم باعث می شه بعد از چند سال به هواخواهی از گی بوم و پاک کردن اسمش دوباره گی بوم روبه صحنه ی بازیگری برگردونه اما مگه به همین راحتیه .ادمی که یه میلیون انتی فن داره و همه منتظرن تا یه سوتی بده تا دست بگیرن، مگه می تونه به همین اسونی به عرصه ی بازیگری برگرده. و شما قراره قسمت های طولانی از مشکلات گی بوم و اطرافیانش رو ببینید.

داستان تقریبا ده قسمت من رو با خودش کشوند.مخصوصا که من کلا از این بازیگر مرد خوشم میاد چه سر سریال از بخت بد عاشقت شدم چه سر سریال زوج اورژانسی و حتی وول ریونگ سریال کتاب خونوادگی گو و وارثان. بد هم نبود.اما مشکل اصلی از وقتی شروع شد که نتونستم با بیماری اقا کنار بیام.

ببینید ایده ی سریال بر این اساسه که ما سونگ تصادف می کنه و هرروز صبح که از خواب بیدار میشه گذشته رو فراموش کرده. اون با استفاده از خاطره نویسی و ضبط صدا سعی می کنه گذشته رو بخاطر بیاره و به روند زندگیش و دکتربودنش ادامه بده. و مشکل دقیقا همینجا بود.

یا این ادم فقط اون سه سال و اون تصادفی رو که داشته فراموش کرده یا کل زندگیش رو فراموش کرده. اگه کل زندگیش باشه که تو سریال عملا نشون می ده حتی کودکیش رو هم فراموش کرده پس چطوری می تونه یه دکتر موفق باشه. چطور می تونه ادم های اطرافش رو بشناسه و این هجم عظیم اطلاعات ریز و درشتی که ما هرروزه باهاش سرو کار داریم رو به یاد بیاره. اگر هم نویسنده می خواد بگه که تنها همین سه سال رو فراموش کرده بازهم اونقدر ماسونگ راحت شد و رفت می کرد و به کار و زندگیش می رسید که مدام این مسئله مثل خار تو چشم من بود.

اقا نتونستم ادامه بدم. مخصوصا که رابطه ی زوج اصلی به سرانجام رسیده بود و من حوصله نداشتم چرت و پرت های باقیش رو ببینم. به هرحال تا به اینجای کار بهش امتیاز هشت و هشت رو می دم. به واقع منو سرگرم کرد جوری که بعد از مدت ها هم دوباره دلم هوای دیدنش رو کرد.

فضای رنگی رنگی سریال و عاشقانه ای عجیب نقطه قوت های سریال هست. به دوستداران بازیگرها و این تم سریال رو پیشنهاد می کنم


نام ها:عشق گم شده در زمان ها

محصول:2017چیناز شبکهDragon TV

ژانر:تاریخی | عاشقانه | فانتزی

تاریخ پخش:Jul 13, 2017

قسمت ها:56

روز های پخش:پنجشنبه و جمعه

مدت زمان:45 دقیقه

وضعیت:تمام شده

بازیگران:

Cecilia Liu - William Chan - Joe Xu

قسمت آحر اضافه شد.

زیرنویس فارسی قسمت آخر اضافه شد.

خلاصه داستان:داستان سریال درباره یک زن به نام فنگ چین چن، که به صورت مخفیانه در یک سازمان به نام برج جادوگر که وظیفه محافظت از خانواده سلطنتی را برعهده دارد، و یوان لین، یک شاهزاده از غرب ویی (پادشاهی حاکم در دوران سلسله های شمالی و جنوبی) است.

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

.::Lost love in times/2015::.

.::عشق فراموش شده در زمان/۲۰۱۵::.

یوان آن پادشاه کشور وی،بیست سال قبل برادرش رو کشته و حکومت و همسر برادرش رو غصب کرده. شاهِ مخلوع،نیمه جان به جنگل اسرار آمیز پناه میبره.به جایی که محل زندگی جادوگرانیه که وظیفه شون محافظت از کشور و حکومته.جادوگران که نمیتونستن برای شاه کاری بکنن تصمیم میگیرن از وصیت شاه و فرزند هنوز متولد نشده اش حمایت کنن.با استفاده از جادو تولد فرزند شاه فقید رو که طی وصیت شاه،حاکم بعدیه عقب میندازن جوری که یوان آن فکر میکنه فرزندی که متولد شده بچه خودشه و او رو مثل پسر خودش بزرگ می کنه.

لینگ، جوان شجاع و باهوش و توانمندی از آب درمیاد و در جوانی به دلیل شجاعت و جنگ آوریش معروف به خدای جنگ میشه.اما طی این سالها مادرش مرده و یوان ان که به طریقی فهمیده لینگ پسر خودش نیست در صدد کشتن لینگه و با ایجاد حسادت بین پسرانش اسباب کشته شدن لینگ رو فراهم کرده.

نهایتا لینگ در حلقه محاصره برادرانش گیر میکنه و از لبه یه صخره میپره اما قبل از اینکه کشته بشه به وسیله جادوگر جوانی به اسم چینگ چن نجات داده میشه.

جادوگرها از این عمل شاه به شدت عصبانی میشن به خصوص که ارشدشون وقتی به رفتار شاه اعتراض میکنه کشته میشه.نتیجه اینکه جادوگرها وصیت شاه سابق رو به دست لینگ میدن و از طریق لینگ، یوان آن رو سرنگون میکنن و لینگ به تخت میشینه.

لینگ که در نگاه اول عاشق چینگ چن شده بوده،به محض رسیدن به پادشاهی، میخواد که با او ازدواج کنه.حال اینکه وصلت بین خاندان پادشاهی و جادوگران خلاف قوانینه. لینگ اما مصره.حتی وقتی کاشف به عمل میاد چینگ چن جادوگر اعظمه لینگ کوتاه نمیاد و پای همه چیز می ایسته تا چینگ چن رو به دست بیاره اما روز عروسی اتفاق شومی رخ میده و جهان برای همه ساکنان زمین زیر و رو میشه. و این تازه آغاز داستانه .

سریال "عشق فراموش شده در زمان" داستان جالب و روایت محکمی داره اما به شدت فانتزیه.خواهش میکنم در انتخابش دقت کنید.اما کسانی که فانتزی های چینی رو دوست دارن قطعا از تماشای این سریال لذت میبرن.


سریال کره ای من به عشق نیاز دارم I Need Romance 3

مشخصات

عنوان : 로맨스가 필요해 ۳ - I Need Romance 3
ژانر : کمدی - عاشقانه
شبکه : tvN
تعداد قسمت ها : ۱۶
شروع پخش : January 13, 2014
روزهای پخش : دوشنبه ها و سه شنبه ها ۲۲:۰۰
زیرنویس : فارسی

خلاصه داستان :

سریال درباره یه زن ۳۳ ساله است که به عشق اعتقادی نداره و یه پسر ۲۰ ساله که آرزوش داشتن یه عشق پاک و صاف و سادس همچین یه مرد ۳۳ ساله که رییس این زن تو محل کارشه شین جو یون یه زنیه که توی شبکه فروش خونگی کار میکنه ، این دختر شخصیت مهربون و گرمی داره اما شکست های عشقی که توی ۹ سال اخیر زندگیش خورده و همچین کار کردن زیاد اونو تبدیل به زنی سرد کرده و باعث شده که همیشه بگه که به عشق هیچ اعتقادی نداره و چیزی به اسم عشق توی وجودش نیست گرچه آخرش تسلیم همین عشق میشه

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

.::I need romance3 /2014::.

.:: من عشق میخوام/۲۰۱۴::.

شین جو یون زن ۳۳ساله ایه که کارگردان یک شبکه خانگی فروش لباسه؛موفقه،خوشگله و وضعیت مالی نسبتا خوبی هم داره اما در زندگی عاطفیش کاملا دچار مشکله.زندگیش مملو از روابط عاطفی ناپایداره و بدتر اینکه اغلب،طرف مقابله که بعد از مدتی خواهان قطع ارتباط شده!

جو یون اما،طی این سالها گویی آبدیده شده باشه به هیچ کات کردنی حتی با مردی که به نظر میرسه واقعا عاشقشه واکنش خاصی نشون نمیده و انگار نه انگار که کسی بوده و حالا دیگه نیست!! زندگیش ذره ای از روال عادی خارج نمیشه.اما منِ بیننده با دیدن نشانه ها کم کم میفهمم جو یون اونقدر ضربه خورده که قلبشو توی یه گاوصندوق حبس کرده و نه تنها عاشق کسی نمیشه بلکه دیگه عشق کسی رو هم باور نمیکنه تا اینکه.

جو وان پسر ۲۶ساله ایه از یک خانواده مرفه که بعد از ۱۷ سال برگشته کره.یک آهنگساز و تنظیم کننده بین المللی بسیار معروفه و از برگشتش به کره هزار تا امید و آرزو داره که یکیش دیدن دوست قدیمیشه! اما دوستش توی اولین تماسشون بعد از ۱۷سال خیلی بیرحمانه!جو وان رو دست به سر میکنه و حتی حاضر نمیشه ببیندش.

جو یون و جو وان شبی خیلی تصادفی توی یه همدیگه رو میبینن.برخورد مفتضحی بود اما باعث شد دیدارهای بعدیشون کاملا جهت بگیرن.جو وان دوست قدیمیش جو یون رو شناخت و جو یون که دوست-دشمن سابقش؛سه ریونگ رو در کنار جو وان دیده بود اونم توی پزیشنی احساسی،بی اونکه جو وان رو بشناسه طی یک انگیزه خبیثانهء ناخودآگاه جذب جو وان شد!!! غافل از اینکه جو وان همون بدبختیه که همین چند روز قبل پای تلفن شسته و چلونده و پهنش کرده بدون اینکه یه گیره بهش بزنه!!!

جو وان ِخبیث، خزیده و اروم و چراغ خاموش شروع کرد به نزدیک شدن یه جو یون و جو یون که سالها بود عاشق رییسش بود ناخودآگاه شروع کرد به جذب این غریبه مرموز ولی خوش آب و رنگ شدن ؛ اما حقیقت آشنایی قدیمیشون مثل دره ژرفی بین ایندو ایستاده بود و منتظر آشکار شدن بود تا .

داستان سریال "من عشق میخوام" ،رک بگم داستان زیبا ولی بی اغراق بیش از حد خاصیه و تمام فو داستان روی بررسی روانیِ روابط عاطفیِ درست و غلط و نشون دادن تفاوتهای این دوتاست.بنابراین ممکنه خیلی جاها از خط قرمزها عبور کنه و اعصاب ببیننده های حساس رو خرد کنه.پس همین اول کار بگم اگر زیر ۲۵سال هستید به هیچ عنوان سراغ این سریال نرید لطفا.اما برای عزیزانی که بالاتر از این سن هستن چه متاهل و چه مجرد،اکیدا توصیه اش میکنم.چون در سه رنج سنی، زنها،احساساتشون،چالشهای احساسیشون و زاویه درست نگاه و توقفاتشون نسبت به عشق و زندگی رو حتی،بررسی میکنه و بسیار آموزنده اس.شخصا تماشاش برام جذاب بود و توصیه اش میکنم.


مشخصات :

عنوان : Dance Sports Girls - Just Dance 20
ژانر : درام - ورزشی
کارگردان : Park Hyun-Suk
نویسنده : Kwon Hye-Ji
شبکه : KBS2
تعداد قسمت ها : 16
تاریخ پخش : Dec 3, 20 - Dec 25, 20
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه
محصول : کره ی جنوبی
زیرنویس : فارسی
جایگزین : Matrimonial Chaos

بازیگران :

Park Se Wa
Jang Dong Yoon
Lee Yoo Mi
Shin Do Hyun
Kim Soo Hyun
Lee Joo Young

____________________________

خلاصه داستان :

داستان سریال شهر گُجه از استان گیونگسانگ کره را نشان می دهد که صنعت عمده این شهر کشتی سازی ست و اکنون رو به کاهش است. ۶ دختر دبیرستانی عضو باشگاه رقص مدرسه هستند و میخواهند در کارخانه کشتی سازی که به تازگی بازسازی شده کار کنند و هدفشان برنده شدن در مسابقه رقص است.

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

سریال حالا برقص یا فقط برقص داستان آخرین سال تحصیلی چند دختر دانش آموز دبیرستانی رو روایت میکنه که برعکس اونچه از سریالهای مدرسه ای این سالهای کره انتظار داریم در سئول اتفاق نمیفته.

بستر روایت داستان شهر صنعتی و کوچک گوجه اس که صاحب صنعت مطرح کشتی سازیه و تقریبا غالب اهالی بلافاصله پس از اتمام دبیرستان در کارخانه کشتی سازی مشغول به کار شده ان.اغلب کسانی که تحصیل کرده ان هم برگشته ان و مدیران همین کارخونه ان.

کیم سی یون دختر ۱۸ ساله ایه که پدر و مادرش هر دو کارگر کارخونه کشتی سازی بوده ان.پدرش چند سالیه فوت کرده و مادرش که معتقده علت مرگ همسرش یک حادثه شغلی بوده با درافتادن با شرکت،اسباب اخراج شدن خودش رو فراهم کرده ولی با پافشاری همچنان سر کارش حاضر میشه!

نتیجه اینکه سی یون در چنین محیط متشنجی دختریه کاملا عاصی که از شرایطی که زندگی بهش تحمیل کرده کاملا ناراضیه.از طرفی بسیار باهوشه ولی بخاطر مرگ عجیب پدرش و شایعات پیرامون اون، تصمیم گرفته از دوستان قدیمیش دوری کنه و بنابراین رفته به یک دبیرستان تجاری که هدف عمده اش نه درس خوندن بچه ها که فرستادن اونها سر کاره .

سی یون اما رویای رفتن به دانشگاه و کارگردان شدن رو در سر داره و لذا شاگرد اول دبیرستان تجاری گوجه اس.اما زمانِ دادن درخواست به دانشگاه که میرسه میفهمه چنانچه در دبیرستان فعالیت گروهی موفقی انجام داده باشه و اون گروه امتیاز و رتبه ای به دست آورده باشه این امتیاز کمک موثری به پذیرفته شدنش در دانشگاه خواهد کرد پس علی رغم جامعه گریزی عجیبش که البته با ریاکاری خاصی پوششِش داده سعی میکنه برای باشگاه رقص ورزشی متروکه مدرسه عضوگیری کنه و در عرض مدت کوتاهی جایزه ویژه بین مدارس رو بدست بیاره اونم درحالیکه از بین ۵ عضو دیگه ۳ تاشون به علاوه خودش هیچی از رقص نمیدونن. و داستان از اینجاست که شروع میشه!!!

این مینی سریال رو قطعا اغلبمون به قصد تفریح و خندیدن انتخاب میکنیم اما دوستان هشداری جدی به همه تون بدم این داستان به هیچ وجه فان نیست.

البته که توی یکی دو پارت اول فضای بلبشوی کلاسهای دخترا و رفتار راحت و باری به هرجهتشون با معلمها و وضعیت باشگاه رقص و اضافه شدن پسری به اسم کوان سونگ چان به این معجون، به شدت ما رو میخندونه اما چیزی نمیگذره که آغاز فشار داستان رو حس میکنیم.ترس از آینده در جهانی که به شدت رقابتی شده و دیگه لذت بردن آدمها از زندگی پشیزی ارزش نداره و فقط و فقط و فقط نتیجه اس که محک ارزش زندگی ادمهاست و نه مسیری که برای رسیدن به این نتیحه طی کرده ان؛این داستان به تمامی این احساس تلخ رو به بیننده منتقل میکنه.نمونه بارز میانسالیِ این روایت مدرن از زندگی بشر، مادر هه جین و معلم لی هستن.مادر هه جین یک جنایتکار موفقه که با قربانی کردن ادمها به هرچه میخواسته رسیده و معلم لی یک آدم در ظاهر ناموفقه که عزیزترین موجود این داستانه و توی اغلب سکانسهای اخر دیدنش اشک شادی به چشم من میاورد.مدام جی آنِ آجوشی رو در غالب هه حین و آجوشی رو در غالب معلم لی میدیدم.

به هر حال اگر طالب دیدن یک داستان زیبا و انسانی هستید این مینی سریال زیبا رو به شما پیشنهاد میکنم.یک برش از زندگی چند نوجوونِ در آستانه ورود به جوانیه که شاید خیلی جاها و با گفتن خیلی حرفها آینه ای درمقابل خود ما قرار بدن.در پایان منکر لذت سرشار تماشای این سریال نمیشم.اگر به قصد تفریح کردن انتخابش نکنید از تماشاش پشیمون نمیشید.


File:He Is Psychometric.jpg

نام ها: پسر روان سنج ،He is Psychometric
شبکه : tvN
ژانر: فانتزی | کمدی | عاشقانه | معمایی
تاریخ پخش: 20 اسفند 1397 - 11Mar2019
قسمت ها: 16 قسمت
روزهای پخش: دوشنبه و سه شنبه ها
کارگردان: Kim Byung-Soo
نویسنده: Yang Jin-A
جایگزین :The Crowned Clowned

بازیگران:

Park Jin Young as Lee Ahn
Shin Ye Eun as Yoon Jae In
Kim Kwon as Kang Sung Mo
Jo Byung Kyu as teenage Sung Mo
Kim Da Som as Eun Ji Soo

خلاصه داستان:

لی آن (پارک جین یونگ) توانایی ویژه ای داره که میتونه با لمس افراد حافظه آنها را بخواند. او به کمک یون جه این (شین یه یون) تصمیم میگیره از این تواناییش در مسیر به دام انداختن افراد بد و خلافکار استفاده کنه.

***

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

لی آن (یی آن) یه پسر دبیرستانیه که قابلیت عجیبی داره. اون می تونه با لمس افراد و بعد از گذشت فقط سه ثانیه یه تصویر از حافظه ی اون فرد و عواقب قویترین خاطره اش رو بببینه و رازهاش رو بخونه. به همین خاطر مجبوره حتی تو تابستون هم لباسهای استین بلند بپوشه و از کارهایی که باعث تماس پوستی میشه جلوگیری کنه و انگشتاشو بپوشونه چون نمی خواد درباره ی اتفاقات عجیب زندگی یه غریبه مثل سرقت و خیانت و. چیزی بدونه. این قدرت برای لی ان تازگی داره و هنوز توانایی احاطه و کنترلش رو نداره.

لی آن فقط یه نفرو داره که با وجود اطلاع از تواناییش کنارش مونده و اون هیونگشه که یه تعقیب کننده(کاراگاه) هست. سانگمو هیونگ از لی آن خواسته تا تواناییش رو از بقیه مخفی نگه داره چون عین هیولا باهاش رفتار می کنن.

از طرفی لی آن تصمیم می گیره تا به خودش بیاد و از قدرتش تو یه مسیر درست استفاده کنه و به این نتیجه می رسه که چی بهتر ازاینکه با این قدرتش به هیونگ و نوناش تو گرفتن تبهکارها و خلاف کارها کمک کنه. اون خیلی دوست داره تا آرزوش عملی بشه و تمام تلاشش رو برای کنترل مهارتش می کنه اما به بن بست می خوره

تو این مدت یه شاگرد انتقلای پراز اعتماد به نفس و مغرور تو مدرسه اشون ظاهر میشه. کسی که شاگرد اول مدرسه است و پدرش نقوذ بالایی داره و فرد مهمی به حساب میاد. این دختر تو کودکیش ضربه های زیادی خورده و نمی خواد کسی ازرازهاش باخبر بشه و در عین حال پر از دروغه و با ورودش باعث پخش شایعه های زیادی می شه.

*********

خب تا اینجا خلاصه ای ازمطالبی بود که سایت های مختلف منتشر کرده بودن و من فقط یکیشون کردم. جالب اینجاست که اون طور که گفتن این سریال ژانرش کمدی رمانتیک و تحقیقاتیه و شخصیت لی آن هم یه پسر شیرین و با نمکه که می تونه هر کسی رو بخندونه وظاهرش باعث میشه تا هر خانمی فقط با رد شدن از کنارش غش کنه.(اینو موافقم خخخخ)

ولی اگه تیزر سریال رو ببینید متوجه می شین که هیچ چیز این سریال به سریالهای کمدی رمانتیک پروانه ای کره ای شباهتی نداره. فقط خواستم بگم به این خلاصه ها اعتباری نیست

بازیگرهای اصلی سریال:

هردو بازیگر اصلی به شدت خوش قیافه و تو دل برو هستند. به طوریکه با یه نگاه تو دل آدم جا باز میکنن.

جین یونگ (ازGot7). جین یونگ قبلا تو سریالهای افسانه ی دریای آبی، دریم های دو، فیلم سینمایی فوتبال و مینی سریال مدرسه ی جادویی و چند سریال دیگه به عنوان نقش مهمان و مکمل بازی کرده. استعداد و تواناییش تو بازیگری عالیه (اینو نمی گم چون طرفدارشم)

Park Jinyoung (Junior) at 17th Jeonju International Film Festival, 30 March 2016.png

البته قبول دارم انتخاب هاش خیلی مناسب نبودن ولی مثلا سر افسانه ی دریای ابی که نقش جوونی لی مین هو رو بازی کرده بود واقعا کسی فکر نمی کرد سریالی که لی مین هو و جون جی هیون نقش های اصلیش باشن انقدر افتضاح از اب در میاد. یا مثلا دریم های دو ،کمپانی چون اسپانسر سریال بود مجبورش کرد تا بازی کنه. من خودم این سریال رو دیدم و نسبت به سری اول براش کم گذاشتن. با این حال جین یونگ که اون موقع فقط هیجده سالش بود خیلی خوب تونست از عهده ی نتقش مکملش تو اولین تجربه ی بازیگریش بربیاد.

شین یه ایون:این دختر خانم بازیگر تازه کاری هستش که پارسال شروع به کار کرده و تو وب درامایA-teenهم به عنوان نقش اصلی بازی کرده. این وب دراما بیست قسمت ده دقیقه ای داره و نسبت به وب دراماهای دیگه با استقبال خیلی بهترو بیشتری روبه رو شده. نظرات هم نسبت به بازی شین یه ایون خیلی خوب و مثبت بوده.

Dasom at Damp;S 20th Anniversary Ceremony (cropped).jpg

و در اخر بازهم شاهد نقش افرینی مرد هزار چهره ی سال2017 یعنی قاتل ذهن های جنایتکار منشیهیونگ شیک و گانگستر تو دوبونگ سون هستیم. که تو سریال وقتی تو خواب بودی و کلی سریال دیگه بازی کرده.

کارگردان این سریال هم عروس خدای آب رو تو کارنامه اش داره و یکی ازکارگردن های ادیسه بوده.

این سریال در قالب شانزده قسمت هفتاد دقیقه ای از روزشنبه یازدهم مارس ساعت 9:30روی انتن می ره و دوشنبه ها و سه شنبه ها به مدت دو روزدر هفته پخش مشه.


مشخصات فیلم

نام: شایع
ژانر: اکشن، ترسناک، هیجان انگیز
مدت زمان: 121 دقیقه
سال انتشار: 20
کشور سازنده: کره جنوبی
نویسنده: Hwang Jo Yoon
کارگردان: Kim Sung Hoon

لیست بازیگران:

بازیگران اصلی
Hyun Bin در نقش Lee Chung
Jang Dong gun در نقش Kim Ja joon
سایر بازیگران
Kim Eui sung در نقش King Lee Jo
Jeong Man sik در نقش Hak soo
Jo Woo jin در نقش Park Eul ryoung
Lee Sun bin در نقش Deok hee
Seo Ji hye در نقش Concubine Jo
Jo Dal hwan در نقش Monk Dae gil

_____________________

خلاصه داستان:

داستان فیلم درباره لی چانگ (هیون بین) شاهزاده چوسان است که توسط سلسله چینگ به گروگانی گرفته شده است. او که شمشیرزن بسیار ماهری است بعد از 10 سال توسط برادربزرگترش لی یانگ به چوسان بازگردانده میشود اما به زودی او باید با هیولا های شب مقابله کند و

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

Rampant(شیوع) فیلمی است که با بوجه 15 میلیون دلاری اش و فروش 11 میلیون دلاری اش نه تنها در گیشه خوب عمل نکرد بلکه فیلم فاصله زیادی از یک فیلم خوب دارد.

فیلمrampantبا بازی ستارگانی چونhyun binوjang dong gunو کارگردانیkim sang hoonاین مسیله را اثبات می کند که همیشه منبع اقتباس از اثر اقتباس شده بهتر نیست.

Rampantفیلمی زامبی محور است که در دوران چوسان روایت می شود و درگیری های ی حول تخت پادشاهی را روایت می کند .

اما اصلی ترین مشکل این فیلم زامبی محور زامبی های آن است زامبی هایی که در طراحی چهره عالی هستند ولی بنا به دستور فیلم اصلا هیچ گونه ترسی را در شما ایجاد نمی کنند و حتی در بعضی مواقع موجبات خنده شما را هم فراهم می کند . فیلم به حدی در این مورد ضعیف عمل می کند که عملا می توان روی ژانر ترسناک آن خط کشید.

فیلم در فضاسازی هم به مراتب بسیار بد عمل می کند و فقط فضاسازی های سکانس های درام در ان درخور تماشا است. و اگر فیلم را در این مورد با فیلم هم ژانر خود مقایسه کنیم در رتبه بسیار پایینی قرار می گیرد حتی سریالkingdomکه منبع اقتباسش این فیلم است در فضاسازی بسیار بهتر از فیلمrampantعمل می کند.

از نمونه های فضا سازی و ترس محیطی عالی در سینمای کره می توان به فیلمtrain to busanاشاره کرد که به صورت زیبا حس خفکی و ترس خودش رو با قرار دادن کاراکتر ها در فضای بسته و منطقی بودن تمامی اجزای فیلم نشان می دهد.با این که ایده فیلم بسیار خوب است ولی فیلملنامه چندان چنگی به دل نمیزند و هیچ تناسبی با ژانر ان ندارد و می توان این فیلم را یک فیلم درام دانست تا یک فیلم ترسناک زامبی محور.

فیلم علاوه بر تمام ایراد هایی که دارد شروع و پایان خوبی دارد و با این که شخصیت های فرعی در این فیلم پرداخت چندان خوبی ندارند ولی کاراکتر های اصلی فیلم به خوبی شخصیت پردازی شده اند.اما یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم درام آن است فیلم در غایت یک فیلم حماسی از سکانس درام تکان دهنده ای برخوردار است حتی با اینکه در بعضی موارد باعث می شود که شما فراموش کنید که در حال تماشای یک فیلم ترسناک هستید ولی با این حال نمی توان از این سکانس ها سرپوشی کرد.ولی می شود از نقاط قوت این فیلم صحبت کرد و از موسیقی متن آن چیزی نگفت به جرعت می توان گفت ساندترک های این فیلم بعد از سکانس های زیبای درام در ان از مهمترین نقاط قوت فیلم است

rampantشاید به اندازه سریالkingdomجذاب نباشد یا برای دوستداران ژانر ترسناک ترسی را القا نکند و زامبی های ان هم شاید به اندازه بتمن قوی و مانند مرد عنکبوتی جهش کنند و از منطق خود خارج شوند ولی همچنان اثری لایق تماشا است.

-اگر شما نیز از فیلم خوشتان امده یا مثل از این فیلم ناراضی هستید نظرات خود در پایین همین پست بیان کنید.

در باره نویسنده : من نه شخصی هستم که حرفه ای نقد بنویسم نه سینما روی حرفه ای ام و فقط برداشت خودم از سریال ها و فیلم ها رو براتون می نویسم


شبکه پخش : MBC
تاریخ پخش : 19 فروردین 98
روزهای پخش : دوشنبه ها و سه شنبه ها
ژانر : اکشن - کمدی - درام
تعداد قسمت : 32
زمان هر قسمت : 35 دقیقه
جایگزین سریال :item

بازیگران:

Kim Dong Wook as Jo Jin Gap
Park Se Young as Jo Mi Ran
Kim Kyung Nam as Chun Duk Goo
Ryu Duk Hwan as Woo Do Ha
Kim Hong Pa as Jo Jin Chul

خلاصه داستان :(ماشینی )
خلاصه داستان: داستان سریال درباره جو جین گپ (کیم دونگ ووک) هست که قبلا یه جودو کار آینده دار بوده اما علیه فساد در یک مسابقه اعتراض کرد و از حرفه اش بیرون انداخته شد. بعد از این اتفاق جو جین گپ معلم تربیت بدنی میشه. اون دوباره نتونست خشمش درمقابل پسر مدیر مدرسه رو کنترل کنه و بار دیگر از شغلش اخراج شد. بعد از اون آزمون دولتی میده و مامور دولتی میشه. به عنوان یه مامور دولتی جین گپ دیگه نگران نیست که از کارش اخراج شه. اون تلاش میکنه با آرامش زندگی کنه ولی بعد به عنوان بازرس نیروی انسانی به وزارت کار منتقل میشه. با رو به رو شدن با آدمایی که از قدرتشون به ناحق استفاده میکنن جو جین گپ دوباره به شخصیت سابقش برمی گرده.

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

این سریال درباره ی یه مرد به نام جو جین گابه که تو دهه ی سوم زندگیش و با وجود داشتن یه دختر هنوز دنبال یه کار تمام وقت و استخدام تو یه اداره ی دولتی می گرده . این آقای جو جین گاب که نقشش رو کیم دونگ ووک بازی کرده قبلا معلم بوده اما به دلایلی از مدرسه اخراج می شه . و بعد از چند سال می تونه تو اداره بازرسی کار ، به عنوان بازرس کار استخدام بشه . جو جین گاب که قبلا به خاطر سر نترس و عدالت خواه بودنش شغل هایی که داشته و همسر و دخترش رو از دست داده . این بار تصمیم می گیره سرش تو کار خودش باشه و آروم و منفعلانه هر روز می ره سر کارش و شب هم بر می گرده خونه . اما یه روز تو جریان بررسی یکی از پرونده هاش با یکی از شاگردهای سابقش روبرو می شه و برای کمک به اون دوباره خودش رو به آب و آتیش می زنه و دردسرهای زیادی رو بابتش به جون می خره . و دوباره می شه همون جو جین گاب سابق که به جو جانگ پونگ معروف بوده.

خوب باید بگم این سریال یه طنز شیرینی داره که تو متن سریال جاریه . از متن فیلمنامه گرفته تا حرکات و اداهای بازیگرهاش واقعا جذاب بود . مخصوصا راه حلی که جو جین گاب دانش آموزهاش رو تو دوران تدریسش با اون کنترل می کرد ، واقعا جالب و بامزه بود ، من که کلی سر این صحنه هاش خندیدم . یا رابطه ی چون دوک گو و گو مال سوک بامزه بود . یا اون دختر تپله عینکیه که همیشه وقتی که جو جین گاب ناامید و حوصله نداره سر می رسه و بهش امید می ده و تشویقش می کنه و خیلی خوب هم می شناستش ، در حالی که جو جین گاب اصلا نمی شناستش و آخر سر هم می گه این کی بود اصلا ؟

یا اون جایی که شاگردهاش که بعد چند سال هم دیگه رو دیده بودن افتاده بودن به جون هم و با هم دعوا می کردن ، جو جین گاب می یاد جداشون کنه ، هر کاری می کنه جدا نمی شن ، بعد یه دفعه دست یکیشون می خوره تو صورت جو جین گاب ، وای اینقدر بامزه این سه نفر از ترس معلم سابقشون می گرخن و موش می شن که حد نداشت . چشم غره ی جو جین گاب هم که فوق العاده بود . برای من این سکانس یکی از سکانس های به یاد موندنی و بامزه ی این سریال بود .

در کل طنز خوبی داشت که البته توی ذوق هم نمی زد ، که این البته به نظر من مهم ترین ملاک وجود طنز توی یه سریاله . بازیگرهاش هم همگی واقعا عالی بودند . که این هم یه نکته مثبت دیگه ی سریال بود .

فیلمنامه اش در کل می تونم بگم خوب بود ، عالی نبود ، چون بعضی جاهاش واقعا اشکالاتش کاملا مشخص بود . مخصوصا دو قسمت آخرش ، مثلا نحوه ی فهمیدن وو دو ها در مورد چطور مردن پدرش واقعا به نظرم ، مسخره بود . به غیر از این مورد فیلمنامه ، نکته ی منفی دیگه ای به نظرم نمی رسه که بخوام درموردش صحبت کنم . اما به نظرم شخصت پردازی خوبی داشت . همه ی شخصیت هاش واقعا شیرین و دوست داشتنی بودن . حتی اون خانم ریئس چوی سورا ، هم با مزه بود .

پایانش هم طبق معمول این نوع سریال ها مطمئنا گل و بلبل بود و خوب تموم می شه . رابطه های آدم ها تو این سریال واقعا شیرین بود ، رابطه ی شاگرد و معلمی ، به طوری که جو جین گاب انگار هنوز هم خودش رو معلم و مسئول این بچه ها می دونه و هر جا که به کمک نیاز داشته باشند به دادشون می رسه و متقابلا شاگردهاش هم همین طور . رابطه ی پدر و فرزندی ، رابطه ی زن و شوهری همه و همه عالی پرداخت شده بودن . جزء معدود سریال هایی بود که من همه ی بازیگرها رو به همراه همه ی شخصیت های داستان دوست داشتم .

ولی خوب نمی شه گفت یه سریال فاخر و عالیه ، یه سریال معمولیه ، بنابراین اگر می خواید یه سریال خوب با یه طنز خوب و فضا و بازیگرهای دوست داشتنی ببینید من این سریال رو به شدت توصیه می کنم . در واقع سریالیه که حال آدم رو خوب می کنه ، برای من که اینطور بود . بعد از یه مدت که هیچ سریالی به چشمم نمی اومد ، این سریال واقعا جذبم کرد .


Bo-Young Park and Hyo-Seop Ahn in Eobiseu (2019)

مشخصات

عنوان:ابیس ، بی پایان - گوی سحرآمیز ، Abyss
کارگردان:Yoo Je Won
نویسنده:Moon Soo-Yun
شیکه:tvN
ژانر: فانتزی ، کمدی ، رمانتیک
تعداد قسمت:16
زمان پخش: May 6 , 2019
روزای پخش:دوشنبه و سه شنبه ها
جایگزین سریال: He is Psychometric

درباره سریال

یک زن و مرده در یک حادثه تراژدیک جانشون رو از دست دادن و حالا شانس این رو پیدا کردن که روحشون توسط یک گوی جادویی در قالب فردی جدید دوباره به این دنیا برگرده.

گو سه یون (پارک بو یونگ) یک دادستان سرسخت، موفق و زیبا بوده که در اثر یک تصادف مرگبار جانشو از دست میده. اما با گوی جادویی روح او دوباره به زندگی بر میگرده اما در ظاهری کاملا متفاوت! او اکنون مالک یک شکل ظاهری است که آنرا بر اساس اینکه در زندگی قبلیش چقدر خوب بوده کسب کرده است.

چا مین (آن هیو سوپ) وارث بسیار باهوش یکی از بهترین شرکت های لوازم آرایشی و فردی زیرک، فروتن و مهربان بوده. اگرچه او هردوی هوش و پول را داشته ولی خود را فردی جذاب نمیدانسته! او نیز در یک تصادف جونشو از دست میده و با گوی سحرآمیز و با ظاهری کاملا متفاوت دوباره به زندگی بر میگرده ولی به عنوان یک مرد فوق العاده خوش تیپ و جذاب به همان اندازه که در زندگی قبلیش خوب بوده.

این دو نفر به عنوان یک وکیل و یک مدیر در یک شرکت خصوصی مشغول یه کار میشوند و تصمیم میگیرند که در مورد حوادث جادویی تحقیق کنند.

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

داستان این سریال درباره ی مدیر یه شرکت بزرگ و در واقع مثل همیشه یه چئبول و یه خانم دادستانه . این دو نفر طبق معمول اکثر سریال های ژانر عاشقانه کره ای از بچگی با هم بزرگ شدن و تو یه مدرسه درس خوندن ، و هر دو از نظر هوش مثل هم باهوش هستند . اما این دونفر از نظر ظاهر و چهره کاملا متفاوت هستند . این آقای رییس ما یعنی چا مینکه نقشش رو آن هیوسوپ بازی کرده، یه مرد با چهره و اندام نه چندان زیبا و خانم دادستان مایعنی کو سه یون که نقشش رو پارک بویونگ بازی کرده ، در حد یه مدل زیبا و خوش اندام تشریف دارند . اما یه حادثه باعث می شه که چهره و ظاهر این دونفر تغییرکنه . و هر دوشون بعد از حادثه ای که باعث مرگشون می شه با چهره ای جدید به زندگی بر می گردن . اون هم با استفاده از قدرت یه گوی سحرآمیز به نام آبیس که قدرت زنده کردن و حیات بخشیدن به هر جانداری رو داره . در ضمن تو این سریال قاتل هم داریم ،اون هم نه یکی ، دو تا ، که اون هم اگه خواستید سریال رو ببینید ، متوجه می شید از کجا وارد داستان می شه .

حالا اگه سوال کنید چرا چهره اش عوض شده و با یه چهره ی کاملا جدید و متفاوت به زندگی برگشت؟ باید در جواب این سوال بگم که این ظاهر جدید چا مین در واقع همون شکل و ظاهر روح اون بود . در واقع اون با چهره ی روحش دوباره به زندگی برگشت .خوب این یه خلاصه ای از قسمت یک این سریاله ، باید اعتراف کنم که من از ایده ی این سریال مخصوصا چند قسمت اولش خیلی خوشم اومد . اینکه با یه چهره ی دیگه زنده شدن و اون چهره ، ظاهر روح خود اون هاست ، واقعا جالب و جدید بود و به شخصه دوستش داشتم .

بازی بازیگرها هم واقعا خوب بود . مخصوصا بویونگ که مطمئنا همه با بازیش آشنا هستند . و خوب چند قسمت اولش واقعا یه جاهاییش طنز خوبی داشت . و روند سریال هم واقعا خوب بود . اما متاسفانه نویسنده نتونسته بود این ایده ی جالبش رو خوب پرداخت کنه و بعد از چند قسمت ریتم و روند و داستان واقعا اونقدر برام جذاب نبود که ادامه اش بدم . و متاسفانه دراپش کردم و با اینکه فقط دو قسمت مونده بود تمومش کنم نیمه کاره رهاش کردم. البته خوب شاید برای من اون هم به این خاطر که یه عالمه از این نوع سریال ها با همین تم و روند و داستان دیدم نتونسته جذاب باشه . ولی برای کسی که تا به حال سریال فانتزی با این شکل و شمایل ندیده ممکنه جذاب و دوست داشتنی باشه .

خلاصه بگم که به جز همون ایده ی ابتدایی و اولیه سریال بقیه ی ایده هاش واقعا تکراری و اعصاب خورد کن بود . و خوب مشکل دیگه ای هم که من خودم به شخصه داشتم این بود که دوباره داشتم بویونگ رو تو یه همچین نقشی می دیدم . یه جورایی واقعا برام تکراری بود . و یه چیز دیگه هم که واقعا عصبانیم می کرد این بود که این آقای چامین در طول سریال بیشتر از اینکه آدم های عادی و خوب رو به زندگی برگردونه قاتل ها رو به زندگی برگردوند ، حالا یا آگاهانه یا ناآگاهانه .

مثلا یه قسمتی بود که قاتل سریال ، بویونگ یا دادستان کو سه یون رو یده بود و تو یه یخچال قایم کرده بود . من واقعا انتظار داشتم که اینجا به جای اینکه چامین با استفاده از گوی اون قاتل رو دوباره به زندگی برگردونه ، خود اون گوی یه جورایی راه رسیدن به کو سه یون رو بهش نشون بده . انتظار داشتم از ایده ی وجود این گوی بهتر استفاده کنند . تا اینکه راه به راه قاتل زنده کنند تو این سریال . و یه چیز دیگه که بخوام بهش اشاره کنم ، اینه که ، حالا اگه یه پدری قاتل بود ، ااما پسرش هم قاتل می شه ؟ بابا این ایده دیگه واقعا تکراری که چه عرض کنم نخ نما شده . و در ضمن اصلا مشخص نبود این پسر ، چرا باید راه پدرش رو ادامه بده در حالی که یه زندگیه خوب داره .

و خوب به نظرم از ایده ی قاتل تو این سریال صرفا به خاطر پر کردن داستان و قسمت های سریال استفاده شده و با توجه به سریال های پلیسی و حقوقی و جنایی دیگه ای که تو این زمینه ساخته شده و دیدم ، حتی سریال های دیگه ی پارک بویونگ که ماشاء الله تو همه اشون قاتل های رنگ و وارنگ پیدا می شه ، این سریال تو این قسمت واقعا لنگ می زد و همونطور که گفتم داستان پرداخت خوبی نداشت . قاتلش نه ترسناک بود نه چندش آور بود و نه هیچ چیز دیگه در واقع هیچ جذابیتی نداشت ، هیچ تعلیق و دلهره ای نداشت . و یه نقص دیگه اینکه این قاتل ها که دوباره زنده می شدن ، چهره اشون تغییر نمی کرد ، یکی که فقط پیرتر شد و اون یکی هم که همونجور باقی موند ، یعنی این قاتل ها اینقدر صاف و صادق بودن که ظاهر و باطنشون یکی بود ؟ یا کارگردان نمی خواست بازیگر تازه ای رو وارد داستان کنه ؟ در کل اگه حتی بخوام بین سریال های پارک بویونگ در موردش نظر بدم ، باید بگم این سریال حتی بعد از سریال او روح من قرار می گیره .

بنابراین من دیدن این سریال رو فقط به افرادی که تازه دیدن سریال کره ای و یا دیدن سریال در این ژانر رو شروع کردن و یا طرفدار یکی از بازیگرهای این سریال هستند توصیه می کنم .


عنوان: فردا با تو | Tomorrow With You
ژانر : فانتزی | عاشقانه
تعداد قسمت ها : ۱۶
تاریخ پخش: ۲۰۱۷-Feb-03 (جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ )
روز های پخش: جمعه ها و شنبه ها
شبکه پخش: tvN
جایگزین : گوبلینGoblin

بازیگران:

ee Je Hoon as Yoo So Joon

Shin Min Ah as Song Ma Rin
Kim Ye Won as Lee Gun Sook
Chae Dong Hyun
Park Joo Hee as Shin Se Yeong
Baek Hyun Jin as Kim Yong Jin

خلاصه داستان:

سریالدر مورد مردی به نام یو سو جون است که در بسیار پولدار است . او از زندگی خود که بدون عشق و علاقه بنا نهاده شده است ناراضی است . برای همین تصمیم می گیرد برای جلوگیری از ازدواج خود به گذشته سفر کند و .

این نقد تنها براساس گزارشات سریالهای در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

چند سال پیش یه شب که پسر داستان وپدرش تو مترو بودن برحسب تصادف با مین اه دعواش میشه وپسر ومین اه برای حل مشکل توایستگاه پیاده میشن اما چیزی نمی گذره که قطار تصادف میکنه واتیش میگیره وپدر ومادر پسر فوت میکنن درواقع مین اه وپسر هردو باعث نجات جون دیگری میشن

حالا پسر تو چهل ونهمین روز درگذشت والدینش به ایستگاه مترو میاد (این چهل ونه روز یه فلسفه ای پشتش داره یادم نیست زمانیه که روح زنده میمونه یا زمانی که میتونه روح به زندگی برگرده در کل یادم نیست ولی چهل ونه روز بعد از مرگ مثل روزهای سوم وهفتم وچهلم ما که برای فوت شدگانمون مراسم میگیریم برای کره ای ها هم پر معنیه )

خلاصه پسر به ایستگاه برمیگرده وازهمونجا متوجه میشه که میتونه با سوار شدن به مترو واز یه مبداومقصد معلوم حرکت کردن، درزمان سفر کنه وبه اینده بره البته این اینده متغیره وهربار به یک سال میره اما چیزی که مهمه اینه که پسر میفهمه تو یه روز خاص با همین خانم تصادف کردن وهردو تو یه ساعت خاص تو بیمارستان فوت میکنن

پسر اول نمیدونسته که این خانم باعث نجاتش تو روز تصادف مترو بوده برحسب تصادف روز مرگ زن رو میبینه ونجاتش میده اما بعدها میفهمه که نه این داستان سر دراز دارد وبا این زنی که به شدت خل وچل وساده ومشنگ میزنه رابطه ی احساسی جدی ای پیدا کرده وحتی باهاش ازدواج میکنه

مین اه اینجا برخلاف همیشه نقش یه دختر الکی سرخوش رو بازی میکنه تو کودکی بازیگر یه نقش فرعی اما تاثیر گذار به اسم بپ سون بوده که حالا هم که بزرگ شده همه میشناسنش وازاونجایی که ادمیه که خیلی نوشیدنی میخوره وویدئوهاش همه جا پخشه ذهنیت مردم نسبت بهش خراب شده وهمه یا براش دلسوزی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن خلاصه که زندگیش تحت تاثیر کودکیش خیلی سخت میگذره الان هم به یه عکاس اینترنتی بدل شده اما پسر که میخواد نجاتش بده به اشتباه بهش میگه ازش خوشش اومده واین خنگ خانم هم فکر میکنه واقعا پسره عاشقش شده دیگه ول نمیکنه بیچاره رو .که پسره میخواد ازشرش راحت بشه وبهش میگه دوستش ندارم اما دقیقا همینجاست که به یه راز بزرگ دیگه پی میبره وهمه چیزعوض میشه .

خب روند این سریال رو خیلی دوست دارم با اینکه اوایل از روند سریعش خیلی درعجب بودم وبه نظرم خیلی سریال مشغول کننده وپیچ درپیچی میومد اما الان به نظرم ریتم بهتری پیدا کرده ومن هم بهتر باهاش ارتباط میگیرم اینکه پسره برای مراقبت ازماری هرقدمی برمیداره به راه دیگه ای میرسه وعواقبی درپی داره

برخلاف اکثر سریاللها که اول عاشق هم میشن بعد با هم ازدواج میکنن این سریال اول ازدواج کردنشون رو نشون داده وتازه داره عاشق شدن این دو نفر رو نشون میده مخصوصا پسره رو که خود این قشنگه نگرانی هاش مراقبت هاش اینکه هرکاری میکنه تا ماری زنده بمونه واوره اوره (مدت زیادی )با هم زندگی کنن

شین مینا مثل همیشه عالیه با اون چال روی لپش همه اش من رو یاد اوه مای ونوس میندازه که با چال روی لپش سوجی ساب رو اغفال میکرد خوبیش اینه که سریال مدام داره بهتر میشه واز بین اون اشفته بازار اولیه یه معجون جدید رو میکنه که من به شخصه از دیدن عاشقانه اش لذت میبرم هرچند اون عاشقانه ی پرهیجانی که میخوام نیست اما درکل نمره ی خوبی بهش میدم


عنوان : گناه صورتی | Pink Sin
عوان تایلندی : ตราบาปสีชมพู | Tra Barb See Chompoo
ژانر : درام | عاشقانه
تعداد قسمت ها : ۲۴
شبکه پخش : کانال سه
مدت زمان پخش : ۴۵ دقیقه
تاریخ پخش : ۱۶ نوامبر ۲۰۱۸
روزهای پخش : دوشنبه تا جمعه
کارگردان : Sarasawadee Wongsompetch
محصول کشور : تایلند

بازیگران

Nawasch Phupantachsee/Patsakorn
Bua Nalinthip Sakulongumpai/Kangsadan

خلاصه داستان :
پات مادرش رو از دست داده، کسی که تکیه گاهش بوده، بانی مرگ اون رو پدرش میدونه، پدر پات هر کاری میکنه تا پسرش خوشحال باشه ولی غم مادر پات، اون رو یک دنده، لجباز و پرخاشگر کرده. مدتی میگذره و پات در دبیرستان با دختری آروم و مهربون به اسم کیو ، برخورد میکنه، پات با اذیت کیو سعی داره بهش نزدیک شه چون یاد نگرفته ابراز محبت کنه، کیو هم میشه عشق دوران دبیرستان پات. همه چیز در آرامشه تا اینکه پدر پات زنی رو به خونه میاره و به عنوان همسرش معرفی میکنه ، اون زن مادر کیو هستش.

پدر پات ازش میخواد کیو رو به عنوان خواهر کوچیکش درنظر بگیره ولی با جایگزین کردن زنی به جای مادرش و آوردن عشقش به منزلش به عنوان خواهر ، لجبازی و پرخاشگری اون رو شدت میده تا جایی که دست به هر کاری میزنه تا کیو رو اذیت کنه. پات با قلبی شکسته از اونجا میره تا در خارج به تحصیلاتش بپردازد.سالها میگذره ، حالا اون یه بیزینسمن موفقی شده و درصدده نشون بده چه قد کینه داره. کارهای جنون آمیز اون باعث آسیب به همه به خصوص کیو میشه.

.::ตราบาปสีชมพู / Tra Barp See Chompoo / Pink Stain / 20::.
.::لکه صورتی / ۲۰۱۸::.
پیت که به تازگی مادرشو از دست داده به دلیل خشمش از پدرش تبدیل شده به جوونی سرکش و اسباب دردسر و نگرانی اما روزی با دختر خوشگل و مهربونی به اسم کیو روبرو میشه و دل به او میبازه.
امازندگی بازی عجیبی با او میکنه.پدرش کیو ازدواج میکنه و اون دو نفر رو به خونه میاره و پیت که تمام کودکیش از نفرت مادرش نسبت زنی پر شده که مادرش مدعی بوده پدرش او رو به خاطرش رها کرده بوده، می فهمه مادر کیو همون زنیه که پدرش تمام این سالها عاشقش بوده و عشقش به کیو آلوده به زهر کینه میشه.
این سریال چند تا مشکل داره.اول اینکه داستانش خطی و ساده اس.
دوم اینکه ترجمه اش نصفه اس و باقیش فروشیه پس یا زبانتون باید قوی باشه یا ترجمه رو بخرید.
در مجموع توصیه اکیدی روی دیدنش ندارم ولی انکار هم نمیکنم که دیدنش خالی از لطف نیست.


.::Piang Chai Khon Nee Mai Chai Poo Wised (เพียงชายคนนี้ ไม่ใช่ผู้วิเศษ) / Just A Man, Not A Magician/When A Man Loves A Woman / 2016::.
.::وقتی یک مرد عاشق یک زن میشه / ۲۰۱۶::.
نوت با دو لیسانس از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده و از امریکا به تایلند برگشته تا در شرکت طراحی داخلی پدرش شروع به کار کنه.عموی ناتنیش (ظاهرا پسر معشوقه پدربزرگ نوته) همه جا همراهشه و از هیچ کاری برای کمک به او فروگذار نمیکنه.رابطه تنگاتنگ عمو و برادرزاده باعث شده نوت همه رو با عموی همه چیز تمومش مقایسه کنه و درنتیجه هرگز با هیچ مردی وارد رابطه نشه و عمو هم به دلیل درخشندگی بیش از حد دختر برادرش نتونه دوستی پایداری با هیچ دختری داشته باشه.این قضیه به قدری حاد میشه که آخرین دوست دختر چایا اونو به اینکه عاشق نوته متهم میکنه و در یک پارتی سعی میکنه نوت رو به دست مرد بدنامی بسپاره تا شر اونو از سر چایا کم کنه.نوت اما از دست مرد فرار میکنه و در حالیکه بیخبره از اینکه بهش مواد دادن خودشو به دریا میندازه.
وات یک پزشک جراحه.از اون مردای به شدت آروم و درصلح با جهان که مدام ساکشو میندازه رو کولش تا بره به یک جزیره بی امکانات و مردمشو به رایگان درمان کنه؛ و در یکی از این سفرهاش یک پری دریایی رو از آب میگیره!
بماند نوت که اونشب تحت تاثیر مواد بود چه داستانی واسه وات شد اما روز بعد متوجه شد وات زندگیش رو نجات داده و با حس امتنان قلبی،ازش جدا شد.
البته که به ۲۴ساعت نرسیده چند عکس از جزیره به دستش رسید و فکر کرد وات باجگیره و کمتر از یک روز بعد متوجه شد وات ۶۰میلیون هم بهش بدهکاره.همه چیز دست به دست هم داد تا نوت دید بسیار بدی به وات پیدا کنه.
از طرف دیگه بشنویم از چایا. کوچکترین پسر خانواده اشه و مادرش به قدری جوونه که حتی از خواهرهای چایا هم کوچکتره. در نتیجه سالها مورد سؤظن و حتی نیش و کنایه خواهرهاست که چایا رو از مرد دیگری باردار بوده و با کلک با پدرشون ازدواج کرده و چایا واقعا برادر اونها نیست.
این داستان اونقدر گفته شده و از کودکی اسباب تحقیر و سرکوب چایا شده که حالا حتی چایا هم اونو باور کرده و به شکل دردناکی عاشق نوت شده.عشق ترسناک مسمومی که نه قادره اعتراف کنه و نه قادره ندیده اش بگیره.
اما سرانجام که پرده از این راز برداشته میشه راهی برای پدر نوت نمیمونه جز اینکه نوت رو شوهر بده و چه کسی بهتر از یک پزشک موفق که اتفاقا بهشون بدهکار هم هست؟
در ادامه بیننده روند فراز و نشیب ازدواج نوت و مشکلاتی که براش پیش میاد تا عاشقانه ی تند چایا مواجه می شه
در توصیه کردن این سریال کمی مرددم.هضم عشق چایا به نوت برای خودم هم کمی سخته.هرچند که درک میکنم اما هضم، نه.بنابراین اگر روحیه تون حساسه یا اعصابتون زود بهم میریزه این سریال رو شروع نکنید.اذیت میشید دوستان.
درغیر اینصورت با احتساب محدودیت سنی +16سال توصیه اش میکنم. سریال قشنگیه.

.::Piang Chai Khon Nee Mai Chai Poo Wised (เพียงชายคนนี้ ไม่ใช่ผู้วิเศษ) / Just A Man, Not A Magician/When A Man Loves A Woman / 2016::.
.::وقتی یک مرد عاشق یک زن میشه / ۲۰۱۶::.
نوت با دو لیسانس از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده و از امریکا به تایلند برگشته تا در شرکت طراحی داخلی پدرش شروع به کار کنه.عموی ناتنیش (ظاهرا پسر معشوقه پدربزرگ نوته) همه جا همراهشه و از هیچ کاری برای کمک به او فروگذار نمیکنه.رابطه تنگاتنگ عمو و برادرزاده باعث شده نوت همه رو با عموی همه چیز تمومش مقایسه کنه و درنتیجه هرگز با هیچ مردی وارد رابطه نشه و عمو هم به دلیل درخشندگی بیش از حد دختر برادرش نتونه دوستی پایداری با هیچ دختری داشته باشه.این قضیه به قدری حاد میشه که آخرین دوست دختر چایا اونو به اینکه عاشق نوته متهم میکنه و در یک پارتی سعی میکنه نوت رو به دست مرد بدنامی بسپاره تا شر اونو از سر چایا کم کنه.نوت اما از دست مرد فرار میکنه و در حالیکه بیخبره از اینکه بهش مواد دادن خودشو به دریا میندازه.
وات یک پزشک جراحه.از اون مردای به شدت آروم و درصلح با جهان که مدام ساکشو میندازه رو کولش تا بره به یک جزیره بی امکانات و مردمشو به رایگان درمان کنه؛ و در یکی از این سفرهاش یک پری دریایی رو از آب میگیره!
بماند نوت که اونشب تحت تاثیر مواد بود چه داستانی واسه وات شد اما روز بعد متوجه شد وات زندگیش رو نجات داده و با حس امتنان قلبی،ازش جدا شد.
البته که به ۲۴ساعت نرسیده چند عکس از جزیره به دستش رسید و فکر کرد وات باجگیره و کمتر از یک روز بعد متوجه شد وات ۶۰میلیون هم بهش بدهکاره.همه چیز دست به دست هم داد تا نوت دید بسیار بدی به وات پیدا کنه.
از طرف دیگه بشنویم از چایا. کوچکترین پسر خانواده اشه و مادرش به قدری جوونه که حتی از خواهرهای چایا هم کوچکتره. در نتیجه سالها مورد سؤظن و حتی نیش و کنایه خواهرهاست که چایا رو از مرد دیگری باردار بوده و با کلک با پدرشون ازدواج کرده و چایا واقعا برادر اونها نیست.
این داستان اونقدر گفته شده و از کودکی اسباب تحقیر و سرکوب چایا شده که حالا حتی چایا هم اونو باور کرده و به شکل دردناکی عاشق نوت شده.عشق ترسناک مسمومی که نه قادره اعتراف کنه و نه قادره ندیده اش بگیره.
اما سرانجام که پرده از این راز برداشته میشه راهی برای پدر نوت نمیمونه جز اینکه نوت رو شوهر بده و چه کسی بهتر از یک پزشک موفق که اتفاقا بهشون بدهکار هم هست؟
در ادامه بیننده روند فراز و نشیب ازدواج نوت و مشکلاتی که براش پیش میاد تا عاشقانه ی تند چایا مواجه می شه
در توصیه کردن این سریال کمی مرددم.هضم عشق چایا به نوت برای خودم هم کمی سخته.هرچند که درک میکنم اما هضم، نه.بنابراین اگر روحیه تون حساسه یا اعصابتون زود بهم میریزه این سریال رو شروع نکنید.اذیت میشید دوستان.
درغیر اینصورت با احتساب محدودیت سنی +16سال توصیه اش میکنم. سریال قشنگیه.


عنوان :من میخوام یک سوپر استار باشم - I Wanna Be a Suprsquo;tar - Wannueng Jaa Pben Superstar
ژانر :رمانتیک - کمدی
شبکه :GMM One
تعداد قسمت ها :26
تاریخ پخش :Aug 3, 2015 to Oct 27, 2015
محصول :تایلند
زیرنویس :فارسی

بازیگران :

Kasetsin Puttichai
Mahapreukpong Ramita Gypso
Pakdeeprasong Virithipa
Phiangphor Sarasathapheng

خلاصه داستان :

وان نئونگ دختری که آرزوش اینه که ی ستاره بشه این درحالی که پدر و مادرش مخالف این موضوع هستن وین پاکورن هم بازیگر خیلی معروفی که بخاطر ی کلیپ شهرتشو داره از دست میده این کلیپ هم در مورد خودش با مدیر برنامه های سابقشه که توش نشون دادن که این پسر هم.ج.ن.س.گراست حالا اون بعد از پنج سال زندگی تو خارج از کشور دوباره برگشته به تایلندحالا خونه نئونگ رو خریده از اینورم وقتی برمیگرده دوس.دختر سابقش سروکلش پیدا میشه که دوباره دل این پسرو بدست بیاره حالا این وان نئونگ هم بی خانمان شده این وسط و نمیدونه کجا بره ی رومه نگار هم دنبال وین بود که این دختر جلوشو میگیره و وین هم که کار این دخترو میبینه میگه بخاطر اینکارش ازت اجاره نمیگیره حالا وین میخواد به نئونگ کمک کنه که شاید یروزی بشه اون ی ستاره بشه

سریال تایلندی میخوام یه سو.استار بشم (از دست شیلترینگ جرات ندارم کلمه های ممنوعه به کار ببرم )

خب بعد از دیدن دو تا سریال از بازیگر معروف تایلندی پوتی شای (کنگِ سریال جذاب مکار )دیگه نمیخواستم سراغ سریالهاش برم با توجه به دو سریال قبلیش حس میکردم قابلیت بازی سریال درست ودرمون رو نداره هرچند به نظرم جذاب مکار واقعا سریال خوبی بود به هرحال دوستان اینقدر تعریف کردن شروع کردم

داستان راجع به وین کورن بازیگر تاپیه که پنج سال پیش با پخش شدن یه ویدئوی انچنانی ضربه ی شدیدی خورده وپنج سال ترک یار ودیار کرده وبه کل از صنعت سرگرمی خداحافظی کرده حالا هم بعد از پنج سال به وطنش برگشته تا ساکت واروم به زندگیش ادامه بده که با وان نئونگ اشنا میشه دختر شاد وسرخوش احوالی که پدر ومادرش خونه رو فروختن وبه انگلیس رفتن و خانم به خاطر اینکه مثلا به رویاهاش برسه وبتونه یه بازیگر یا سوپر مدل معروف بشه عطای رفتن به انگلیس رو به لقاش بخشیده وتو وطنش موندگار شده اما ازاونجایی که هیچ پول وخونه ای نداره مجبوره تو همون خونه ی قدیمیشون که وین اون رو خریده بمونه دو سه روز اول وین به فکر اینکه خونه روح داره شبها خواب اسوده نداشته تا اینکه میفهمه روح خونه اشون یه دختر زبون درازو رو اعصابه که جایی برای موندن نداره خلاصه که بعد ازچند قسمت حوصله سر بر بالاخره این دو نفر تصمیم میگرن با هم زندگی کنن هرچند که وان نئونگ فکر میکنه وین مشکل داره وبا عرض معذرت اصلا مرد نیست که بخواد نگران زندگی کردن کنارش باشه

خونه ی کامل رو همه دیدن حالا یا سبک تایلندیش رو یا سبک کره ایش رو که دو تا سیزن مختلف داشت من خودم سبک تایلندیش رو واقعا دوست داشتم امتیاز بالای 8.8 رو داره فکر کنید این یه ورژن دیگه از این مدل زندگی باشه دختره بدبخته جا نداره پسره هم مایه دار همون داستان هم خونه ای خودمون

سریال بیست وشش قسمت چهل وپنج دقیقه ای به همراه تبلیغه سرجمع فکر کنم سی وپنج دقیقه هم نشه تا اینجا که قسمتم هفتم رو هم دیدم عملا هیچ چیزی برای گفتن نداشت ودختره انواع واقسام لوس بازی ها رو دراورد که همه رو روی دور تند دیدم اما خوبیش اینه که پوتی شای حداقل از اون سقجی ورواعصاب بودن تو سریالهای قبلیش دست برداشته وکمی ادم شده

بعد از هفت قسمت تازه کمی علاقه پیدا کردم جلوتر برم یعنی عملا تا اینجای سریال رو اگه نمیدیدم هم هیچ اتفاقی نمیوفتاد

مشکل عمده وعمده وعمده ای که دارم استفاده ی خیلی خیلی زیاد از مردان زن نما هست اصلا نمیدونم دلیل نوشتن همچین سکانس هایی چیه ایا مثلا میخوان این انسان ها رو موجه نشون بدن یا میخوان نشون بدن این انسان ها کنار ما هستن واحساساتشون با ما فرقی نداره وباید اونها رو هم پذیرفت به هرحال من زیاد راضی نیستم یه مورد یا دو مورد مشکلی نداره اما تا همینجا پنج تا مورد مختلف تو سریال نشون داده

به هرحال اگه صبر وحوصله وانگیزه ای باقی بمونه ادامه اش میدم اگر نه میرم سراغ یه چیز دیگه

برای دیدن عکس ها واهنگ ها واطلاع از اخرین گزارش ها لطفا درکانال نقد کره عضو شوید

کانال تلگرام


نام انیمیشن : فروشگاه خودکشی
لینکIMDb
امتیاز : 6.1 از 10
کیفیت : 720p bluray , 1080p bluray
موضوع : انیمیشن, کمدی, موزیکال
فرمت : MKV
حجم : 1.1 گیگابایت + 550 مگابایت
مدت زمان: 79 دقیقه
زبان: French
سال انتشار : 2012
زیرنویس فارسی: دارد

اسکرین شات: دارد

~~~~~~~~
کارگردان :Patrice Leconte

~~~~~~~~

بازیگران :Bernard Alane, Isabelle Spade, Kacey Mottet Klein, Isabelle Giami

~~~~~~~~

خلاصه داستان :قصه برگرفته از رمانی به همین نام اثر ژان تیله می باشد و درباره خانواده ای است که فروشگاهی که لوازم مورد نیاز برای خودکشی را می فروشد، اداره می کنند. اما بعد از به دنیا آمد فرزند، خانواده تمرکزش بروی کار را از دست می دهد. فرزندی که هر کسی اطرافش باشد را خوشحال می سازد.

انیمیشن (( مغازه خودکشی))

<<آیا در زندگیشکستخورده اید؟ لااقل در مرگ موفق باشید!>>

این جمله شعار اصلی این انیمه جذاب است، که سراسر با ادبیاتی متناقض و طنز گونه ساخته شده انیمه ای که در عین کمدی سیاه بودن حاوی پیام های تلخ و شوخی های ظریف در مورد مرگ و زندگی است و ازاین لحاظ جذاب است که اکنون بیش از هر زمانی به کمک انسانیت و طنز نیاز داریم؛ زیرا آشفتگی های اقتصادی، محیط زیستی و نیز معضلویروس کروناانسان را بسیار ناامید کرده است

رویدادهای این انیمیشن در شهری اتفاق می افتد که دچار تغییرات اقلیمی سهمگینی شده است. در این شهر، تقریبا همه به نوعی دچارافسردگیشده اند. در همراهی با این محیط، خانواده تواچ کسب وکاری برای خلاص کردنافراد افسردهاز زندگی دارند. خانواده تواچ شغلعجیبی دارند. آنها صاحب مغازه ای هستند که انواع وسایلخودکشیرا می فروشد. این، یککسب و کار خانوادگیاست که ابزار و روش های جالب و مختلفی را به مشتریان عرضه می کند تا به همه چیز پایان دهند.

افراد از هر طبقه اجتماعی و با هر بودجه ای می توانند ازخدماتاین مغازه استفاده کنند. تواچ ها نگاه غم آلودی به شغل و خدمات وحشت آور خود دارند و به آن افتخار می کنند. تا اینکه ازطرف جوان ترین عضو خانواده، با خطر نابودی نکبت خودخواسته شان روبه رو می شوند؛ آن هم با چیزی که تاکنون تجربه نکرده اند: عشق به زندگی.

نکته جالب این است که نام هریک از افراد خانواده یادآور یکی از شخصیت های معروف تاریخ است که براثر خودکشی جان باخت: <<میشیما تواچ>> یادآور <<یوکیو میشیما>> است؛ بزرگ ترین پسر خانواده، <<ونسان تواچ>>، به احترام <<ونسان ونگوک>> نام گذاری شد؛ دخترشان، <<مرلین تواچ>>، <<مرلین مونرو>> را به ذهن می آورد؛ پسر آخر، <<آلن تواچ>>، به یاد ریاضی دان انگلیسی، <<آلن تورینگ>>، نام گذاری شد دیالوگهای برتر: آلن، چند بار باید بهت بگم؟ وقتی مشتری هامون از مغازه خرید می کنن، بهشون نمی گیم ldquo;به زودی می بینمتrdquo;. ما باهاشون وداع می کنیم؛ چون دیگه هیچ وقت برنمی گردن. آخه کِی این را توی کله ات فرومی کنی؟>>*<نیازی نیست بگم هارای یه خودکشی اشرافیه. .rdquo; مشتری دودل بود.

وزن شمشیر را در دستانش حس می کرد: ldquo;می ترسم شجاعت این کار رو نداشته باشم. شما سرویس خدماتی ندارید؟rdquo; میشیما ناراحت شد و گفت ldquo;اُه! نخیر، ما قاتل نیستیم. باید بدونید که این جرمه. ما اینجا فقط تأمین کننده نیاز مردمیم؛ ولی بعدش دیگه خودشون باید به کارشون برسند. .rdquo;>>*<مامان، چرا ما نمی تونیم خودمون را بکشیم؟rdquo;ldquo;صد بار بهت گفتم چون نمی شه. پس کی مغازه رو بگردونه؟ ما، خونواده تواچ، یک وظیفه داریم.

طبیعتا وقتی می گم ما، شامل حال آلن نمی شه. حالا دیگه برو. و نکته آخر موسیقیموسیقی به عنوان یک راه درمان برای انواع بیماریهای روحی و روانی مانند اسکیزفرنی، افسردگی و دیگر اختلالات وهمچنین انواع بیماریهای جسمی مانند بیماریهای سخت من جمله سرطان قابل استفاده می باشد موسیقی سیستم عواطف (لیمبیک) مغز را به سرعت تحریک می کند و به تحریک احساسی و فرافکنی حالت های درونی و هم حسی منجر می شود و در بسیاری از مواقع زندگی که کلام و بیان پاسخگو نیست, می تواند موجب همدردی و هم حسی شود و از همه مهم تر احساس ها را وسعت بخشد چه واقیت باشد چه تصور ، قدرت بیکران موسیقی غیر قابل انکار است از تقویت یادگیری گرفته تا بر طرف کننده دردها ، به نظر می رسد که موسیقی تاثیر مثبت بر کلیه ی جنبه ها ی زندگی را دارد حالا ربط این نکات به این انیمه : معجزه ای که آهنگ و موسیقی هدیه شده توسط آلن بخانوادش که اونها رو از دنیای تاریکی و افسردگی وارد دنیای نور و رنگ و مزه و لذت کرد و باعث تغییر نگرششون به شغل ، زندگی ، مرگ شد


عنوان :A Man and A Woman - 남과 여
ژانر :رمانتیک
کارگردان :Lee Yoon-Ki
نویسنده :Lee Yoon-Ki
تاریخ پخش :February 25, 2016
مدت زمان :115 دقیقه
زبان :کره ای
محصول :کره جنوبی
زیرنویس :فارسی

بازیگران :

Jeon Do-Yeon
Gong Yoo

خلاصه داستان :

سانگ مین به فنلاند سفر میکنه تا پسر مبتلا به اوتیسمش رو به یک کمپ ببره اما اون احساس,میکنه در میان برفهای سفید اونجا اسیر شده. کی هونگ یک معماره که خانواده اون با داشتن یک دختر که یه بچه افسرده و یک زن نامتعادل اصلن کامل نیست, اونها در,کمپ همدیگر رو میبینن و در مسیری با هم همسفر میشن, هر چند این مسیر در سکوت گذشت اما اونها احساس کردند که به راحتی میتونن با هم ارتباط برقرار کنند. در طول مسیر بازگشتشون ,جاده با برف سنگینی بسته میشه و اون دو تا مجبور میشن شب رو با هم بگذرونند, اما روز بعد هر کدوم از اونها راه خودش رو میره بدون اینکه اسم همدیگه رو بپرسن.

فیلم یک مرد ویک زن با بازی گونگ یو من باز اشتباه کردم وگول خوردم اصلا فیلم کره ای به من نمیسازه .من به شدت از صحنه های مثبت هیجده فراریم وبدترا ز اون اینکه متاسفانه رو نظرم رو اون بازیگر تاثیر میذاره دیگه به دید گذشته بهش نگاه نمیکنم اتفاقی که سر بازیگر شاهزاده ی هشتم تو سریال عاشقان ماه برام افتاد

داستان راجع به مردیه که یه دختر افسرده داره وزنی که یه پسر معلول ذهنی داره این دوتا بچه به یه مدرسه تو فنلاند میرفتن وقرارمیشه ببرنشون به اردو مادر وپدر دلشون طاقت نمیاره وسوار ماشین میشن تا محل اردو رو ببین این سفرتقریبا دو روزه باعث نزدیکشون میشه وخیلی هم زود عیاق میشن وروحساب حس تنهایی وغیره رابطه برقرار میکنن

فرداش هم ازهم جدا میشن تا هشت ماه بعد تو کره مرد به دیدن زن میاد وجاذبه ای که دارن ادامه پیدا میکنه اما مشکل اصلی اینه که هرکدوم از اینها همسر کس دیگری هستن همسر مرد با اینکه زن نرمالی به چشم میاد اما افسردگی داره وحالت نرمال نداره همسر زن هم مرد پرمشغله ایه اما به نظر من که پدر خوبی بود وحتی برای پسرش کتاب داستان میخوند

راستش یک ساعت که از فیلم گذشت گفتم دیگه نبینم مخصوصا صحنه های مثبت هیجده اش با همچین عقبه ای فقط برای من استرس واعصاب خرد میاره اما ادامه دادم چرا که جلوه های تصویری سریال خیلی خوب بود و از طرف دیگه کنجکاو بودم بدونم این علاقه ای که داره به مرور بیشتر میشه به کجا میرسه

انتهای فیلم خیلی خوب بود دراصل نشون داد هرچقدر هم که عشق پررنگ باشه رابطه ی خانوادگی وارزشها وفرزندان میتونن باعث بشن دست از خوشی خودت برداری

فیلم کم دیالوک وکم صحبت بود بیشتر فضاش پراز برف وسرد بود یعنی حتی تو اتاق هتل با اینکه شومینه روشن بود اما سکوت بود وسرما

اخرین سکانس سریال نشون میده ماشین مرد از کنار ماشین زن میگذره ودقیقا همون راهی که روز اول با هم همراه شدن تا به اردوی بچه هاشون برن رو داره برمیگرده مثل اینکه بگه همه چیز بعد از یه دوره ی چند وقته به پایان رسید

نمیدونم هدف نویسنده از به سرانچام نرسوندن عشق اینها چی بود میخواست بگه خیانت هرجور هم که باشه توجیه ناشدنیه ودرپیش عذاب وجود داره

یا میخواست بگه یه وقتهای عشاق هرکاری هم کنن ممکنه پایان خوشی درانتظارشون نباشه.

دراخر با اینکه فیلم مفهوم بسیار زیبایی داشت اما متاسفانه سکانس هایی مستهجن بیهوده باعث میشه بهش نمره ی کمتری بدم نمره ی هشت به نظرم نمره ی خوبی برای این سناریو بود


نام سریال : The Liar and His Lover

نام فارسی سریال : دروغگو و معشوقه اش

ژانر (موضوع) :رمانتیک،موزیک

امتیاز :6.9از 473 رای در سایتIMDb

زبان : کره ای

سال شروع پخش :2017

محصول کشور : South Korea

کارگردان : Kim Jin Min

بازیگران : Hyun-Woo Lee,Soo-Young Park,Jung-Jin Lee,Seo-won Lee

سریال کره ای دروغگو و معشوقه اش داستان درباره شخصی به نام کانگ هان کیول (لی هیون وو) است که هویت خود را از بقیه پنهان کرده است. او یک آهنگساز نابغه است و کارهای خود را با الهام گرفتن از صدای دیگران انجام میدهد. او بعدا با یکی از طرفدارانش، ldquo;یون سو ریمrdquo; که صدای عالی هم دارد آشنا میشود که در ادامه تلاش می کند به او آهنگسازی یاد بدهد.سریال The Liar and His Lover یا Geunyeoneun محصول سال ۲۰۱۷ در ژانر عاشقانه وموزیکال توسط شبکه tvN در ۱۶ قسمت پخش شد.کارگردان این فیلم Kim Jin-Min می باشد.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

دروغگو و معشوقه اش

فکر کنم پیارسال بود که یکی از سایت های دانلود فیلم ژاپنی دروغگو ومعشوقه اش رو گذاشت من رو هم که میشناسبد خوره ی فیلم وسریال همون موقع گرفتم وکلی هم خوشم اومد یه نقد هم ازش نوشتم وتو نودوهشتی ها گذاشتم که از شانسم سایت به کل بسته شد (شما حساب کنید نقدهای این وبلاگ تنها بخشی از دست نوشته های بیشمار من بوده که متاسفانه از بین رفت)
تا اونجا که حافظه ام یاری می کنه داستان راجع به اهنگساز با استعدادیه که دچار بی انگیزگی شده تا اینکه با یه دختر دبیرستانی که خیلی از خودش کوچکتره اشنا میشه وعشق دختر باعث برگشتن انگیزه اش وفوران احساساتش میشه اما تو این راه هردو طرف بهم دروغ میگن اون هم به دلایل مختلف وشوک داستان وقتیه که واقعیت رو میشه


فیلم واقعا باب طبعم بود بسیار پاستوریزه با یه عشق شیرین وجوون پسند مخصوصا پسر داستان با اون موهای بلندش که خیلی هم شبیه به رین بازیگر سریال دختر دوست داشتنی من شده خوب تونسته بود نقش یه اهنگساز با استعداد اما بی انگیزه رو به تصویر بکشه
حالا بعد از چند سال کره ای ها دقیقا همین تم رو با جذابیت های خاص خودشون ساختن که صد البته شیرین تر ومتفاوت تره به نظر من که در کنار این سریال حتما فیلم ژاپنیش رو هم ببیند دیدتون بازتر میشه


هان گیول ملقب به کی اونقدر تو زمینه ی موسیقی استعداد داره که تمام اعضای بندشون که افراد معمولی هستن رو با خودش بالا کشیده تا به یه گروه موفق به اسم کرود پلی تبدیل بشن اما وقتی که قرار شده از این موفقیت لذت ببرن هان گیول مجبور به انتخاب بین موفقیت خودش وحضور هم بندی هاش میشه
هان گیولاز گروه خارج میشه وپسر با استعدادی رو به جای خودش میذاره تا دوستانش پیشرفت کنن ودر خفا بدون اینکه شناخته بشه شروع به اهنگسازی می کنه شاهکارهاش یکی پس از دیگری بیرون میاد وکرود پلی معروف میشه
از طرف دیگه سوریم یه دختر بچه ی دبیرستانیه که هیچ کاری به جز خوندن بلد نیست بسیار هم صدای خوبی داره اما از اونجایی که خاطره ی بدی از روی استیج ایستادن داره همیشه تو اودیشن ها گند می زنه وتا به حال هیچ وقت نتونسته با دوستهاش به چشم بیاد
اما دقیقا رو پل ردخانه ی هان با هان گیولاشنا میشه وتو یه نگاه یک دل نه صد دل عاشقشش میشه
اهنگی که هان گیولهمون موقع می خونه تو دست سوریم می مونه وهمین باعث رابطه اشون میشه


هان گیولبرای لو نرفتن اهنگ جدیدش که قراره اولین اهنگ البوم جدید باشه به سوریم نزدیک میشه ودروغ پشت دروغ میبافه وسوریم ساده لوحانه وعلاقه مندوشیفته جلو میره تا اینکه هان گیولصدای واقعی سوریم رو میشنوه ودلش میره اما داستان از وقتی ابعاد جدیدتری به خودش میگیره که سوریم هم مجبور به دروغگویی به هان گیول میشه

البته در کنار اینها فاکتور نامجا جینگوی قبلی هان گیولهم هست که تازه ازش جدا شده

***
وای خیلی بل بشو شد ببخشید اگه تونستم برای نقد کلی یه خلاصه ی بهتر می نویسم
خب دیگه همه اتون میدونید من عاشق سریالهای فانتزی کره ایم رنگارنگ وپر از اهنگ وعشق های شیرین بدون کوچکترین صحنه ی اضافی
درسته که سریال یه جاهایی اغراق داره اما به شدت من رو جذب خودش کرد رقص و جوونی کردن های شخصیت ها واهنگ واواز
تا اینجا که سبک کار به شدت موزیکال بوده واز این جهت کار مناسبی از اب در اومده باید دید باقی داستان به کجا می رسه
بازیگر اول مرد شاید به نسبت چی جانگ ووک وهیونگ شیک جذاب نباشه اما به نظر من اینحا خیلی خوب ظاهر شده وفعلا مشکلی با بازیش ندارم
رقیب مرد داستان هم
اعتراف می کنم باز هم دچار سندروم نقش دوم شدم چقدر قشنگ می خنده پدر سوخته

خوبی سریال در اینه که با وجود اینکه کاملا به نوشته ی اصلی ژاپنی وفاداره اما از پتانسیل ایده بسیار خوب استفاده کردن خود فیلم تو حای خودش قشنگه حالا جذاب تر کردنش مثلا دو تا اهنگساز ی که می خوان صدای سوریم رو تعلیم بدن با الفتی که به سوریم پیدا کردن هرکدوم درصدد بدست اوردن سوریم هستن که همین جالب ترش کرده

سوریم هم نقشش رو خوب بازی کرده اون بی خیالی واحساسات وعواطف تند یه دختر بچه ی مدرسه ای که خیلی رک به هان گیول کوبک (اعتراف )می کنه که دوستش داره وچشمش بهشه

والا اونقدر دور وور هان گیول چرخید که هرکسی دیگه ای جای پسره بود وا میده هان گیول که جای خودش رو داره

درکنار اینها هم قراره کلی اوپای سیکس پک دار خوش تیپ وتو دلبرو ببینید که رنگ ووارنگ گیتار دستشون گرفتن ومیخوان دلبری کنن

به هر حال صد در صد ادامه می دمش

خب همون جور که گفتم سریال کاملا به تم ژاپنی واصلی خودش وفاداره تو سبک اصلی محوریت داستان روی دروغ هایی بود که دو طرف بهم گفته بودن مخصوصا اهنگساز فیلم ونقطه عطف زمانی بود که دروغ ها رو میشد تو سریال تا اینجا همین روند پیش رفته اما من درعجبم برای باقی سریال چون دروغ ها بعد از شیش قسمت رو شد حالا دیگه نویسنده رو چه حسابی میخواد سریال رو جلو ببره ؟

فقط عاشقانه ی صرف فکر نکنم خیلی قشنگ باشه هیجان بیشتری میخوام اما

سریال رو خیلی دوست دارم شخصیت دوم مرد خیلی خوبه اما دلم برای شخصیت اصلی میسوزه دخترداستان کاش یکم بهتر بازی میکرد .یه جاهایی از نظر میمیک صورت لنگ میزنه ومصنوعیه .


سریال چینیTheQueenofSOP2012

عنوان:TheQueenofSOP

ژانر: عاشقانه / بزینس

تعداد قسمت: ۳۳

محصول: چین

سال انتشار: ۲۰۱۲

خلاصه داستان:شیائو جی دختری است که یک کارمند سطح پایین یک اداره است . او در زندگی سختس های زیادی کشیده است اما با این حال تمام تلاش خود را برای رسیدن به آرزوی خود می کند . او از طریق اینترنت با فردی به نام تام آشنا می شود و کم کم این دو تبدیل به دوستان نزدیکی برای هم می شوند . غافل از ان که این تام همان رئیس یک شرکت بزرک است و نام اصلی او تانگ جان است . تانگ جان که این دختر را از نزدیک می شناسد سعی میکند تا هویت خود را فاش نکند و به صورت پنهانی از شیائو جی و خانواده اش حمایت کند و

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

خب سریال ملکه ی جذب رو هفته ی پیش شروع کردم ترکیبی از بازیگر زن سریال عاشقانه ی بی رحم وفنگ تنگ سریال رئیس ومن البته هردو با نقش هایی متفاوت ویه اقای بسیار بسیار قد بلند وخوش صورت وجذاب

داستان بسیار کلیشه ایه یه جورهایی منو یاد بابا لنگ دراز میندازه از طرف دیگه دختر فقیر وپسر پولدار وبازهم محیط اداری وبارور شدن یه دختر جزء

شیانگ یه کارمند جزئه که تو فروشگاه بزرگشون مثل یه اچار فرانسه کار میکنه یه بار اینجا یه بار اونجا ارزوش اینه که به انگلستان بره ودرس بخونه وبرای خودش کسی بشه وشدیدا هم سعی میکنه یه کارمند خوب باشه

تو این بین یه سفر به انگلستان داره واونجا با تام اشنا میشه یه بچه مایه دار که معلوم نیست داره چه غلطی میکنه وهمه اش ول میگرده خلاصه نصف روز باهم خوش میگذرونن وازهم جدا میشن دختره به تایوان برمیگرده اما تو شب کریسمس دو تا اتفاق براش میوفته اول اینکه با پسر کوچیکه ی فروشگاه خودشون زی اشنا میشه وایده های خوبی بهش راجع به کارناوالی که قراره راه بیفته میده وبه صورت تصادفی اگهی اجاره ی خونه ی تام رو میبینه البته نمیدونه خونه ی تامه ودرخواست اجاره رو سند میکنه تام هم درخواست رو میبینه ومیگه چه دنیای کوچیکی قبول میکنه که دختر مستاجرش باشه

ولی ازاونجایی که رفتن شیانگ به انگلستان به خاطر کارش منتفی میشه این دو نفربازهم درتماس باقی می مونن وتام دورادور به شیانگ کمک میکنه یه جورهایی مثل نامه نگاری های جودی ابوت اما اصلا درحد واندازه ی اون نیست

از طرف دیگه زی که عاشق یه مدلینگ به خاطر عصبانیت وجدایی از دختره وبرحسب تصادف پای شیانگ به زندگیش باز میشه وبا شیانگ دوست میشه وتام به تایوان برمیگرده

داستان به شدت کلیشه ای وحوصله بره قسمت های چهل دقیقه ای داره که زود تموم میشه ولی خیلی کشش میدن الان قسمت دهم هستم تا قسمت پنجم که عملا هیچ جذابیت خاصی برام نداشت تا اینکه تام رسید وکم کم روند سریال برام جالب شد دوستی بین تام وشیانگ رو خیلی دوست دارم باهم کیف میکنن حرف میزنن

نقش دوم مرد هم که میخواست به دختر مدله پیشنهاد ازدواج بده با رد شدن پیشنهادش به جای دختر اصلیه به شیانگ پیشنهاد ازدواج داد

مثل همیشه کیس تصادفی داریم وکت بندازن رو دوش دختره اما جالبیش نقش دوم مرد ومدله هستن که علارغم دوست داشتن همدیگه اما هردو مغرورن مخصوصا دختر مدله نمیخواد از دنیای مدلینگ خداحافظی کنه پیشنهاد ازدواج پسره رو رد کرد

من دفعه ی اولی که پوستر سریال رو دیدم از پسر دومیه خوشم نیومد مخصوصا که نمیشناختمش اما خیلی جذابه وخیلی هم به نقشش میخوره

به هرحال تا اینجای کار نه خیلی بدم اومده که رهاش کنم نه خیلی هیجان انچنانی دارم



عنوان:آتشنشان ع.ر.ی.ا.ن / Naked Fireman

ژانر:
درام، عاشقانه، جنایی

تعداد قسمت ها:
4

شبکه
KBS2

تاریخ پخش:
2017/01/12 تا 2017/01/19

جایگزین ِ
اوه گوم بی من


خلاصه داستان:

کانگ چول سو یک مامور آتش نشانی وظیفه شناس است که مجبور می شود برای هزینه های درمان دوست بیمارش به عنوان یک مدل عریان کار کند. در همین زمان به عنوان مجرم پرونده ی قتلی که ۱۰سال قبل بر اثر آتش سوزی اتفاق افتاده، شناخته می شود. کانگ چول سو و وارث مرموز خانوم ldquo;هان جین آهrdquo; در پی کشف حقیقت می روند.

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

جریان از این قراره که سالها پیش دو تا بچه دبیرستانی وارد یه خونه میشن تا نقاشی هاش رو بن اما بدبختی خونواده برمیگردن ودختر اونها علامت زخم روی کمر یکی از پسرها رو میبینه داستان تیکه تیکه روایت میکنه که تو اون شب یا شاید هم شب دیگه ای دختر کوچولو مخفی شده ویه نفرمثل همون پسرهای دبیرستانی با اونیفرم مدرسه با یه چاقوی خون الود به دنبالشه خونه اتیش میگیره وپدر ومادر گویا فوت میکنن

حالا که دختر خانم بزرگ شده با کلی بدبختی وهیپنوتیزم یاد این زخم افتاده ودر به در به دنبال اون پسر میگرده که حالا برای خودش مردی شده به هوای نقاشی ومدلیلنگ بودن دنبال مردی میگرده که همین زخم رو روی کمرش داشته باشه .

که یه اقا پسر اتشنشان زبروزرنگ اما بی اعصاب به پستش می خوره که از قضا تو همون ی شرکت داشته دختر میخواد یه جوری دستش رو رو کنه که به نظرش میرسه این اقا اصلا اینکاره نیست وبه قیافه اش نمیخوره قاتل باشه

این خلاصه ایه که بعد از دیدن دو قسمت متوجهش شدم همچین کامل نیست بعد ازتموم شدن سریال کاملش میکنم

مرد داستان رو همه میشناسن بازیش خوبه اینجا هم کله خر ورو اعصابه یه جاش با یه نفر دهن به دهن میشه کلی دیوونه بازی درمیاره زن داستان رو نمیشناسم اما خوب بازی کرده

در کل مینی سریال خوبی بود که هنوز تو ارشیو دارمش. بازی ها روون و عالی. پیشنهاد می شه .


http://rozup.ir/view/993219/Koizora%202008.jpg

عنوان : Sky of Love - Koizora

ژانر : درام - رمانتیک - مدرسه ای
کارگردان : Natsuki Imai, Ayato Matsuda, Ayato Matsuda
نویسنده : Mutsuki Watanabe
شبکه : TBS
تعداد قسمت ها : ۶
تاریخ پخش : August 2 - September 13, 2008

بازیگران :

Mizusawa Erena
Seto Koji
Abe Tsuyoshi
Aoi
Miura Shohei
Haru
Nagayama Kento
Kikuchi Akiko
Satake Uki
Kobayashi Sari
Miyazawa Sae

خلاصه داستان :

سریال درباره یک دخ.تر متوسط است که سه سال پردردسر را در دبیرستان میگذراند و با مسائلی مواجه می شود از قبیل ع.شق ، هت.ک ح.رم.ت ، بارداری ، س.ق.ط جن.ین ،جدا شدن و دوباره به هم پیوستن این سریال از روی رمانی ساخته شده که اشک ۱۱میلیون نفر را درآورد . داستان این فیلم در یک وب سایت معرفی گوشی موبایل آپلود شده بود . این داستان که دهان به دهان گشته مثل بمبی در اینترنت صدا کرد و به صورت یک کتاب در آمد و ۱٫۳میلیون نسخه از آن در سه هفته فروش رفت. این سریال را از دست ندهید

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

یه داستان بسیار بسیار بسیار کلیشه ای از عاشقانه ی ما بین یه دختر وپسر دبیرستانی که عاشق هم میشن رابطه برقرار میکنن وحتی بچه دار میشن تا پای ازدواج هم پیش میرن که بچه از بین میره

پسر تومور مغزی میگیره ودرنهایت هم فکر کنم میمیره (من دقیقا وسط قسمت اخر دراپ کردم جمعا شیش قسمت چهل وخرده ای دقیقه بود اما نمیدونم چرا اصلا جلو نمیرفت من یه هفته طول کشید تا پنج قسمت ونیمش رو ببینم )

سریال محیط غمناک وسردی داشت از خاطرات دختر به اسم میکا راجع به پسر که هیرو نام داره شروع شد روند عاشقانه ومشکلاتشون رو نشون میده ودرنهایت رشد شخصیتی میکا رو نشون میده که بعد از مرگ هیرو چقدر خوب پیشرفت میکنه وحتی به یه پرستار بدل میشه

یه صحنه اش رو خیلی دوست داشتم

میکا به خاطر مشکلاتی که با دوست دختر سابق هیرو داشته بچه رو از دست میده هیرو به محض اینکه میکا حالش بد میشه به بیمارستان میبره وبعد ازاون گم میشه

بچه از دست میره وبعد از کلی ناراحتی بیرون میاد که هیرو به سرعت به سمتش میدوئه میکا میگه

-کجا بودی

-رفته بودم معبد دعا کنم

دستش رو که باز میکنه دعای تولد کف دستش بوده واقعا صحنه ی غمناکی بود

یه حس جالبی که سریال داشت وبا تمام عاشقانه هایی که دیده بودم تفاوت داشت عاشقانه ی ساده ی سریال بود هیرو ومیکا خیلی ساده بهم علاقه مند میشن حلقه های ساده میگیرن ساده بچه دار میشن حتی ساده هم ازدواج میکنن

نشون میداد که اگه عاشق باشید عشق همه چیز رو اسون میکنه درواقع عشق دو تا ادم نابالغ رو نشون میداد که دنیای قشنگ وکوچیکی داشتن که مثل ادم بزرگ ها به فکر سختی های راه نبودن وتو دل مشکلات میرفتن

مثلا دقیقا هرسال به همون جایی که میکا حالش بد شده بود میرفتن ویه ادم برفی کوچیک به یاد بچه ی از دست رفته اشون درست می کردن وبه شکل خودشون براش مراسم میگرفتن همین چیزهاش جالب بود

راجع به دراپ کردن اخر سریال هم بگم من تحمل مرگ ومیر رو ندارم به خاطر همین اصلا نمیبینم

اما در کل یه سریال تینیجری ساده وغم انگیز بود با کمی عاشقانه بهش نمره ی 7.8 رو میدم اگه دنبال سریال ژاپنی با سبک تینیجری هستید سریال بدی نیست کوتاه هم هست زود تموم میشه


نام ها: استارت آپ
شبکه tvN
ژانر: درام | کمدی | عاشقانه | کسب و کار
تاریخ پخش: 26 مهر 1399 - Oct 17, 2020
قسمت ها: 16
روزهای پخش: شنبه و یک شنبه ها
مدت زمان: 60 دقیقه
نویسنده : Park Hye Ryun
کارگردان : Oh Choong Hwan

اثری از سازندگانوقتی که خواب بودی،پینوکیووهتل دل لونا


خلاصه داستان:سو دال می (Bae Suzy) دختر سخت کوش و پرتلاشیست که از شیوه زندگی خود متنفر است و برای رسیدن به استقلال و تاسیس شرکت خود و پولدار شدن ، کارهای پاره وقت زیادی انجام میدهد ، از طرفی نام دو سان (Nam Joo Hyuk) موسس شرکت Samsan Tech ، فردی باهوش و موفقیست که در ابتدای کارش دچار شکستی شد که با کمک دوست خود هان جی پیونگ (Kim Seon Ho) توانست یکبار دیگر سرپا شود ، نام دو سان شخصیست که سو دال می ، او را الگوی خود قرار داده و از مهارت های وی الهام میگیرد تا اینکه.

نقد و بررسی سریال کره ای استارت آپ

داستان ابتدایی راجع به چند جوون نابغه اما بدشانسه که با تلاششون می تونن به گام های بلندی در جهت پیشرفت هوش مصنوعی برسن.

داستان عاشقانة سریال راجع به دختری به اسم دامیه که بر حسب یک سوءتفاهم با نامه های پسری به اسم نام دو سان آشنا می شه. شروع به نامه نگاری می کنه اما بعد از یکسال این نامه ها قطع می شن. حالا بعد از چندین سال دامی که یک دل نه صد دل عاشق نویسنده نامه هاست به دنبال اولین عشقش می گرده تا به خواهر و مادرش نشون بده همیشه تصمیم های درستی گرفته.

از طرفی شخصیت دوسان با اینکه واقعیه اما نویسندة نامه ها نیست وهمین در ادامه باعث چالش عشقی سریال می شه.

روند سریال

سریال جزو دسته سریال های انگیزشیه که روند رشد، امید ها، ترس ها، هیجان و مشکلات چند جوون نابغه و شاید ساده رو بیان می کنه. جوون هایی که هر کدوم با وجود داشتن نکته های مثبت به خاطر نداشتن پول کافی و پارتی در جا زدن و حالا به انتهای خط رسیدن. اونها برای پیشرفت وارد کمپانی سندباکس می شن تا بتونن به عنوان یک کارآفرین استارتاپ خودشون رو راه بندازن.

سریال های انگیزشی همون طور که از اسمش مشخصه در زمینه ی انگیزه دادن به نسل جوون کشور ساخته می شه تا راه نفسی برای جامعه ی خموده ی فعلی شه و به نسل جدید ایده های نویی برای پیشرفت کلی کشور بده.

این سریال دقیقا تمام فاکتورهایی که گفتم رو داشت. نسلی جوان و نترس پر از ایده و خلاقیت که تنها یک راه تازه برای رسیدن به هدفshy;هاشون می خوان. برای رسیدن به این هدف ها سختی می کشن، می بازن، عشق هاشون رو از دست می دن و بازهم سرپا می شن. تمام طول سریال لحظه به لحظه نمایش این مرارت ها و شیرینی هاست.

نکات مثبت

اول از همه ایده ی سریال. به واقع احتیاج به دیدن همچین سریالی با همچین تم جوان و تازه ای بودم. سریالی پر از خلاقیت، شجاعت، ترس، نگرانی، عشق و ناکامی. منم همراه سریال و شخصیت ها حرص می خوردم و خوشحال می شدم. پخش کردن این حس در جای جای سریال عالی بود و همین باعث شد با وجود پر حجم بودن سریال از قسمت دوم تا پونزدهم همچنان پر ازهیجان و ایده باقی بمونه.

اکیپ بازیگرها از نام جو هیوک گرفته تا سوزی، همه واقعا برازنده ی نقششون بودن. قبلا با بازی سوزی خیلی زاویه داشتم ولی واقعا به نظرم برای این نقش وقت گذاشته بود. جالبه که سوزی خیلی خوب می تونه نقش دخترهای پررو رو بازی کنه اینجا هم دقیقا به نقشش می خورد.

نام جو هیوک: راستش تا قبل از این سریال اعتقاد داشتم بهترین بازیش برای سریال مدرسه 2015 است اما جالبه که اینجا یه پرده ی دیگه به نمایش گذاشته بود. مردی نابغه با روابط اجتماعی پایین و منزوی. به نظرم دلیل عمده ی موفقیت سریال خوب دراوردن این نقش بود. مرحبا به نام جو هیوک. به دلم نشستی گل پسر.

از بقیه بازیگرها می گذرم سریال پر نقشی بود که نویسنده دقیقا برای هر نقش تیپ شخصیتی خاصی نوشته بود. مثلا دال می موقع کار و تلاش موهاش رو با کش می بست یا دو سان موقع اضطراب بغض می کرد. این دقت نظر نویسنده رو در شخصیت پردازی واقعا تحسین می کنم.

استفاده از ایده های خلاقانه.

مثل بافتنی بافتن پسرها. واقعا از کجا به ذهن نویسنده رسید! این نوع ایده رو قبلا به سبک دیگه ای دیده بودم اما پرداخت دوباره اش اون هم به این سبک برام جالب بود.

استفاده از استعاره ها. معنی دیگری که پشت کلماته.

دوسان بارها از دال می میshy;پرسه: چرا منو دوست داری؟ جالبه دال می میshy;گه: به خاطر دست های بزرگت. برای دو سان این حرف شاید خوشاینده اما در انتها براش هیچ بار معنایی خاصی نداره اما نویسنده با ذکاوت نشون می ده این دست ها تو سخت ترین شرایط به کمک دال می اومده. دو سان همیشه حامی بلاشک دال میه. هر جا دال می احتیاج به کمک داره دو سان حاضره. حتی حاضره خودش نباشه اما دال می باشه. کتش رو جمع کنه روش پتو بندازه. در کل به نویسنده افرین می گم که به این قشنگی این مفهوم حمایتی رو منتقل کرد.

هدف سریال

خیلی برام جالب بود. نویسنده با ریزبینی نشون داد باید هدفتون رو تو زندگی مشخص کنید. اینکه هر کسی رو بهر کاری ساختن. دو سان شاید نابغه بود اما هیچ وقت نمی تونست لیدر خوبی باشه. دال می شاید نابغه نبود اما اونقدر هدف براش مهم بود که برای رسیدن به هدفش دست به هر تلاشی می زد. در کنار اینها نشون داد پول دراوردن معنی زندگی نیست. باید نسل جوون کشور بدونن چی خوشحالشون می کنه و فقط به خاطر پول به دنبال هدف هاشون نرن. با اینکه دو سان و گروهشون به پول رسیدن اما بازهم با به ایده ی جدید هیجان زده می شدن و دوباره به فکر اختراع دیگه ای می افتادن

یه مورد دیگه به جوون ها هشدار می داد مراقب سودجوها هم باشید. هر چیزی رو به راحتی امضا نکنید. افراد سودجو همیشه در کمین شما و استعدادهاتون هستید. مراقب باشید.

در آخر هم طنز سریال.

موقعیت هایی که سه تا پسر نابغه اما نابلد می ساختن، خنگ بازی های دو سان و ناشی بودن هاش و کلا اکیپ پنج نفریشون برام جالب بود.

عاشقانه ی سریال

این تیپ سریال ها از اول عاشقانه اش مشخصه. فکر هم نمی کردم عاشقانه اش برام مهم باشه اما خیلی روند خوبی رو طی کرد و لذت بردم. محبت های ریز و درشت دو سان. حمایت ها و مراقبت هاش. خجالتی بودن هاش. دو سان نمونة مردهایی بود که می گن خدا یکی یار یکی. تا آخر سروجانش رو برای دال می می داد. خیلی وقت بود همچین تیپ شخصیتی بانمکی ندیده بودم.

سکانس برتر

می گذرم از تمام قسمت هایی که دو سان خجالت می کشید حتی دال می رو بغل کنه. می رم سراغ قسمت هایی که خودم ده دفعه دیدمشون.

قسمتی که دو سان پلاک اسم رو میز مدیر رو خورد کرد. قول میدم همه مثل من دلشون خنک شد. انقلاب بعدی و ک.ی س سریال هم که گفتن نداره.

سکانس بعدی اومدن دوباره ی دو سان میون مشکل هک شدن برنامه ی شرکت. واقعا که به چشم من فرشته ی نجات بود. همون جور کول و باحال.

سکانس های غمناک

وقتی دو سان می خواد به چشم دال می جذاب و رویامانند بیاد. دال می رو تو پارک می ذاره می دوئه تا دوباره کت و شلوار بپوشه اما وقتی می رسه خبری از دال می نیست. چقدر دلم برای دو سان کباب شد.

و با اختلاف بهترین سکانس جدایی.

دو سان عقب می رفت تا دال می توپ تنیس رو بهش برنگردونه اما دال می جلو رفت و توپ رو با بی رحمی کف دستش گذاشت. خیلی سکانس جداییشون غمناک بود. این بچه خودش رو به خاطر دال می تیکه پاره کرد.

بریم سراغ دیالوگ های برتر

دوسان با همون شرم حضور زیباش به پدرش می گه: بیا باعث افتخار هم نباشیم. فقط پدرو پسر باشیم.

و دیالوگی از دال می

-مامان بزرگ. گفتی من گل ستاره ای هستم نه؟

-آره.

-پاییز داره میاد؛ ولی من دارم قبل از شکوفه دادن پژمرده میشم. سال دیگه شکوفه می دم؟

نکات منفی

به نظرم اولین نکته ای که خودم جزو نکات منفی حساب می کنم؛ اما می تونه نکته ی مثبت هم باشه هشتاد دقیقه ای بودن قسمت هاست. حالا چرا منفی؟ چون برای هر سکانس یه مقدمه ی تقریبا طولانی داشت. مثلا رفتن به شرکت ها، اماده شدن ها. حالا چرا می گم ممکنه مثبت باشه؟ چون نویسنده سعی کرده اینقدر محیط زندگی رو باز کنه که بیننده کاملا با شخصیت ها همزاد پندازی کنه. به هرحال من زیاد راضی نبودم ترجیح می دادم سریال جمع و جورتر بود.

قسمت اول و قسمت آخر هر دو کشدار بود.

تیپ و قیافه ی بازیگرها در طی سریال. داستان چهار بازه ی زمانی داشت.از دوران کودکی می گذرم. بعد می شد چند سال پیش، سه سال بعدش و زمان حال. جالب اینجاست تو هر سه بازه هم بازیگرها هیچ تغیری در تیپ و استایل و مدل مو نداشتن. تنها کاری که طراحی لباس لطف کرد و انجام داد یه کت و شلوار تن دو سان کرد که جذاب بشه. نکرده بود حداقل موهای نام جی هیوک رو بده بالا.

در کل این سریال برام یه خاطرة خوب رو ساخت و وارد ارشیوم شد تا هر وقت حوصله ام سر رفت، ببینم و انگیزه پیدا کنم. بهش نمره ی نه و دو رو می دم و به تمام کسایی که طرفدار سریال های انگیزشی، جوانی، دوستانه و طنز هستنید صددرصد پیشنهاد می دم.


مشخصات :

عنوان : مرد و مردونه / Man to man

ژانر : اکشن / عاشقانه

سال انتشار : 2017

شبکه پخش : JTBS

تعداد قسمت ها : 16

خلاصه داستان :

یو وونگ گوانگ به بادیگارد نیاز پیدا میکنه و ماموری انتخاب میکنه که در کارش عالیه و

این نقد تنها بر اساس گزارش های در حال پخش نوشته شده و ممکن است انسجام کافی را نداشته باشد. صرفا برای اطلاع خواننده از خلاصه و روند سریال در وبلاگ گذاشته شده

***

سریال راجع به مرد ارتشی ونظامی به اسم کیم سول وو هست یه مرد همه فن حریف وکار ازموده که به عنوان مامور مخفی تو کره فعالیت میکنه مردی که یک تنه میتونه از پس تمام تاکتیک های دفاعی ورزمی بربیاد

حالا این مامور مخفی که با اسم مستعار روح kشناخته میشه قراره سرنخی از یه مامور مخفی دیگه وچوب حکاکی شده ای که تو روسیه وبه دست رئیس ویکتور هست پیدا کنه

وتو این راه باید به بازیگر معروف یوون گوانگ نزدیک بشه تا به همراه یوون که شخصیت مورد علاقه ی رئیس ویکتوره به قلب خونه ی اسرارامیز رئیس رخنه کنه

اما نزدیک شدن به یوون به این اسونی ها نیست چرا که رقیب قدری به اسم دوها داره که خالص ومخلص به عنوان یه عاشق به یوون کمک میکنه یوون ودوها رابطه ای فراتر از رابطه ی معمول دارن وسول وو وقتی به خودش میاد که میبینه کنار اومدن با این دو نفر عجیب وغریب به همین اسونی ها نیست

سریال مثل تمام سریالهای اکشن کره ای خیلی خوب شروع شد پراز هیاهو وجنب وجوش وحرکات اکشن وجالب

جلوه های تصویری اونقدر زیاده که دردم بیننده رو میخکوب میکنه فرار از زندان تک تیر اندازی با سرعت عمل بالا ماموری مخفی وزبروزرنگ شعبده بازی چیره دست خلاصه که یه مرد تموم عیار خوش تیپ و استایل خونسرد وجذاب رو کنار هم چیدن تا بیننده کاملا مجذوب بازیگر اصلی بشه سریال دقیقا منو یاد هیلر انداخت واقعا این عوامل سریال سازی کره خیلی خوب می تونن از یه بازیگر معمولی جذابیت های بی نهایت بیرون بکشن

پارک هه جین رو همه میشناسن

کسی نیست که پنیر درتله رو ندیده باشه واون ذات خبیثانه اش رو تو این سریال حس نکرده باشه از طرفی با بازی خوبش تو سریال دکتر غریبه هم کلی طرفدار پیدا کرده من خودم از بازیش تو دکتر غریبه بیشتر راضی بودم اما به شخصه زیاد فن این بازیگر نیستم وتو سریال پنیر در تله به جای اینکه طرفدار سونبه باشم طرفدار بک اینهو بودم (الهی این پسر چقدر طفلونکی بود تو این سریال کاش یه روزی برسه نقش اصلی درست ودرمون بهش بدن )

نقش دوم مرد

از سریال ریممبر طرفدارشم اونجا عالی بود با اون مدل کت شلوارهای عجق وجق واون لهجه ی بامزه ی پوسانی .(من وقتی لهجه ی بوسانی میشنوم قند تو دلم اب میشه )

اما دختر داستان .تنها نکته ی منفی سریال .تنها جایی که تونستم کمی تحملش کنم گپ دونگ با موهای بلند وارایش بود که به نقشش کمی میخورد

ونقش سوم مرد.

بی نهایت خوشحال شدم که این اقا رو باز میبینم چقدر من از بازیش خوشم میاد یکی از بازیگر های بی نهایت پر فکت که چند بعدی بودن یه کاراکتر رو به خوبی میتونه به تصویر بکشه اینجا مردی قوی وقدرتمند اما حسود وبدکینه است که تحمل حضور عشق سابق همسرش رو نداره نمونه ی بازی بی نقص این اقا رو میتونید تو سریال ماسک ببینید که به عنوان یه بد من عالی بازی کردشخصیت اول مرد وزن رو ول کرده بودیم فقط به عشق بازی بی نهایت رئال این اقا سریال رو تموم کردیم

سریال طنز خیلی خوبی داره یه جاهایی واقعا از ته دل میخندیدم اکشن وجلوه های ویژه ی کار شده کلا همه چیزش تا اینجا خوب بوده وواقعا من رو جذب خودش کرده توصیه میکنم حتما شروع کنید که از قافله عقب نمونید

ماشین تحریر شیکاگو


فیلم سینمایی شیون

داستان خیلی پیچیده وجالبی داره اصلا نمیدونم چه خلاصه ای ازش بنویسم

یه پلیس خنگ وترسو که تو روستا زندگی میکنه با قتل های خانوادگی ای مواجه میشه که یکی از اعضای خانواده بقیه رو به قتل رسونده وخودش هم بیمار شده

اما داستان به همین سادگی نیست چرا که پلیس با کمی تجسس حس میکنه تمام اینها به خاطر سحر وجادوی مردی ژاپنی که تو کوهستان زندگی میکنه شروع شده

به سراغ مرد میره ویه اتاق پر از عکس های قبل وبعد از بیماری مردمی که اطرافش زندگی میکردن میبینه واین درحالیه که کفش دخترش رو هم بین وسائل مرد پیدا میکنه وهمین باعث میشه که مرد درگیر داستان پیچیده ای که در اطرافش اتفاق افتاده میشه

فوق العاده فیلم پیچیده ای بود از اون دست فیلمها که به نظرم حتما نویسنده باید یه دست نوشته بعد از تموم شدن فیلم میذاشت وهدفش از این همه چالش وروند وانتهای فیلم رو کاملا توضیح میداد بعد از تموم شدن فیلم به قدری احساس پوچی میکردم که به شدت عصبانی شدم دو ساعت ونیم وقت گذاشته بودم تا این فیلم عالی رو ببینم همه اش هم منتظر بودم تا اخر داستان بفهمم چرا این بلا سر این روستای کوچیک اومده اما دراخر گنگ تموم شد ودستم رو تو پوست گردو گذاشت

یه فیلم جنایی وتخیلی که درابتدا خیلی عادی ومعمولی به نظر میومد اما کم کم پای شیطان هم به وسط کشیده میشه وبه دل اشوبه ای تبدیل میشه که وقتی فیلم تموم میشه کاملا گنگ ونامفهموم براتون باقی میمونه نه انتهاش معلومه نه روندش ونه اصلا متوجه میشید که این فیلم چی میخواسته بگه یکی از نا فهم ترین فیلم هایی که دیدم اما

اما به شدت جذاب بود این فیلم مرد پلیس برای نجات دخترش مدام ومدام تلاش میکنه .حتی دست به پلیدترین کارها میزنه

اول فکر میکنه مرد ژاپنی یه روح خبیثه پس جن گیری رو به شهر میاره تا دخترش رو نجات بده از طرف دیگه باعث مرگ مرد ژاپنی که فکر میکرده روحه میشه .از اون طرف مرد جنگیرشکست میخوره از طرف دیگه دختری شبح مانند که راجع به مرد ژاپنی صحبت میکنه دور وور روستا میچرخه یا انسان های شبح واری که مثل زامبی به جون مردم میوفتن ونمیمیرن ودراخر همه چیز کن فی میشه واصلا یه چیز دیگه تحویل میگیرید

سکانس برتر هم اخرین قسمت های فیلم در نظر میگیرم قسمتی که از این طرف مرد ژاپنی رو درقالب جدید نشون میداد واز طرف دیگه صحبت های مرد پلیس وزن رو

چرا که اینقدر پیچیده ودرعین حال عجیب بود که میخکوب مانیتور شده بودم

یعنی من اگر با علی اقا صحبت نمیکردم هیچ درک درستی از این فیلم نداشتم نمیدونم پیشنهادش کنم یا نه اما اگر یه موقع دلتون خواست یه فیلم پیچیده ببینید یا فکر میکنید میتونید هر فیلم وسبکی رو درک کنید حتما این فیلم رو ببینید وحتما بهم پیغام بدید تا باهم صحبت کنیم فقط هشدار بدم اگر مثل من هم از دیدنش هیجان زده بودید وهم به شدت شاکی بودید نیاید بهم فحش بدید

میتونید تو قسمت نظرات پنج سریال برتر کلمه ی شیون رو سرچ کنید صحبت ها ونظراتمون رو بخونید هرچند ترجیحا بهتره اول خودتون فیلم رو ببینید تا روندش براتون بی هیجان نشه

***


مشخصات

عنوان: افسانه ی گومیهو - افسانه ی روباه نه دم - Tale of the Nine Tailed ، Tale of The Nine-Tailed Fox
ژانر : درام | فانتزی | عاشقانه | اکشن | هیجان انگیز
کارگردان : Kang Shin-Hyo
نویسنده : Han Woo-Ri
شبکه : tvN
تعداد قسمت : 16
تاریخ پخش: 2020-Oct-07 - چهارشنبه 16 مهر 1399
روزهای پخش: چهارشنبه . 5 شنبه ها

جایگزین سریال :گل شیطان

درباره سریال

این سریال ماجرای لی یون ، روباهی ( Lee Dong Wook ) را روایت میکند که قابلیت تبدیل شدن به انسان را دارد و اکنون وارد شهر شده و میان آدم ها زندگی میکند ، این درحالیست که نام جی آه ( Jo Bo Ah ) کارگردان نترسی است که از حضور این روباه باخبر شده و تلاش میکند تا آن را شکار کند . از طرفی ، لی رانگ ( Kim Bum ) برادر لی یون مدت هاست که میان انسان ها زندگی میکند اما همیشه احساس تحقیر توسط انسان ها را دارد و با ظاهری خوب به مردم نزدیک شده و بدترین بلاها را بر سرشان می آورد و.

نقد و بررسی سریال روباه نه دم

لی یون روباه نه دمیه که به خاطر از دست دادن عشقش، ششصد ساله منتظر تناسخ دوباره اشه. بالاخره عشق اساطیری لی یون در قالب زنی به اسم نام جی آه به دنیا میاد تا دوباره تمام اتفاقاتی که باعث مرگ عشق لی یون در ششصد سال پیش شده، از ابتدا شروع بشه. آیا اینبار هم لی یون عروسش رو از دست می ده؟

روند داستان

داستان به هزاران سال قبل بر می گرده وقتی لی یون پادشاه کوهستانه و زندگی خوبی هم داره تا با دختری سرخوش احوال اشنا و عاشقش می شه. زندگی روی خوشش رو به این دو نشون می ده تا اینکه با حضور ایموگی افسانه ای، لی یون مجبور به کشتن عشقش می شه. حالا شیشصد سال از اون روزها گذشته. لی یون برای اینکه تناسخ دوباره ی عشقش رو ببینه همه کاری انجام داده تا بالاخره با نام جی آه اشنا می شه. داستان چند قسمتی به کلنجار رفتن لی یون با جی آه می گذره تا در نهایت لی یون مهره ی روباهی که به جی آه داده رو پیدا می کنه و می فهمه جی آه همون عشق اساطیریشه. اما این تازه اول راهه چرا که با حضور ایموگی سرنوشتشون دوباره تکرار می شه.

بازی بازیگرها

این سریال به خاطر تم فانتزی و ابعاد داستان بازیگر های اصلی و فرعی زیادی داشت.

قطعا کسی پیدا نمی شه لی دونگ ووک رو نشناسه. فرشته ی مرگ گابلین و چندین فیلم و سریال دیگه.اونهایی که گابلین رو دیدم تو همون لحظه ی اول متوجه شباهت خیلی زیادش به گابلین و حال و هواش می شن و جالب اینجاست که کارگردان هم سعی کرده با تشبیه بیشتر فضا، حال و هوای گابلین رو به سریال ببخشه.

بازی این اقا امتحان پس داه است و مثل همیشه خوب بازی کرد.

بازیگر نقش جی آه. این خانم رو از بازی در سریال قهرمان عجیب من می شناسم. چشمای درشتی داره که برای کره ای ها نماد زیباییه. بازیش واقعا به پختگی لی دونگ ووک نبود و زیاد راضی نبودم.

و بازیگراصلی سوم بین نقش رانگ برادر لی یون و ایموگی مرددم. هردو عالی . خیلی وقت بود بازی کیم بوم رو ندیده بودم. واقعا اینجا خیلی خوب ظاهر شده بود. نقش ایموگی هم همین طور.(دیروز تازه یادم افتاد این گل پسر رو اولین بار تو کدوم سریال دیدم. شاهزاده زیر شیروانی. یادش بخیر قدیما)

نقاط ضعف

اول از همه زوج اصلی و روند عاشقانه. از اونجایی که عاشقانه قبلا شکل گرفته بود زیاد تب و تاب زیادی برای عاشقانه نداشتم. همه چیز کاملا مشخص بود.

در کنار این مطلب، بزرگترین مشکل کار زوج اصلی بودن. لی دونگ ووک خوب بود. بازیگر نقش ی آه هم خیلی افتضاح نبود؛ اما در کنار هم معجون دل چسبی لااقل برای من نبودن. شاید چون عاشقانه های قوی تر و سنگین تری نسبت به عاشقانه ی این دو دیده بودم و اون شیمی بیش از حد عالی رو در سکانس ها حس نکردم.

به هرحال عاشقانه ی اینکار برای من خیلی عالی و بیست نبود. قبول دارم برای نسل جوون عاشقانه ی پر تب و تابی به حساب میاد اما تو سن و سال من و با سابقه ی من دیگه این مدل عاشقانه ها هیجان زده ام نمی کنه و آدرنالینم رو بالا نمی بره.

طراحی لباس.

قطعا با این مشکل همیشگی من اشنایید. واقعا موندم چرا طراح کره ای، کت و شلوار تن زن داستان می کنن؟ این همه لباس، این همه طرح. آخه کت و شلوار!؟ اون هم به این گشادی! از تیب جی آه می گذرم اون دستمال خزی که آویزون کمر لی یون بود، چی می گفت؟ مثلا می خواست خوش تیپ بودن لی یون رو نشون بده؟ والا من یاد قیصر و داش آکل می افتادم.

اصلا تیپ و استایل لی یون به روباه نه دم نمی خورد. تمام طول داستان با خودم می گفتم انگار مثل یه بچه بیست ساله لباس پوشیده.

سومین مشکل داستان مقدمه چینی افتضاح سریال بود. انگار نویسنده مجبور بوده در حد نیم قسمت تمام گذشته ی جی آه رو با اون شکل بد توضیح بده.

یه نکته بگم. ساختن دنیای خیالی کاری نداره شما حتی می تونید یه سوسک بالدار رو به عنوان پادشاه ادم ها انتخاب کنید؛ اما برای قبولوندن این دنیا قطعا باید زمینه سازی کافی داشته باشید. نمی شه همین جوری بی دلیل یه سری مطالب رو به خورد بیننده بدید و انتظار قبول کردن کار رو داشته باشید. جی آه در یک تصادف مادر و پدرش رو گم می کنه. به هوش میاد پدر و مادرش رو تو همون فضای شیرین می بینه. بعد یه دفعه با یه اتفاق ساده قیچی برمی داره و مادره رو می کشه. ای بابا مگه می شه؟ مگه این بچه چاقو کشه که به این راحتی این راه رو انتخاب می کنه و اجرا می کنه و ککش هم نمی گزه؟ این مقدمه چینی به نظرم یکی از افتضاح ترین پیش آگاهی هایی بود که از یه نویسنده دیدم. انگار فقط می خواست یه چیزی بنویسه. به هرحال راضی نبودم.

فضایانتهای سریال با اینکه مشکلات و دست به گریبان شدن با ایموگی رو نشون می داد اما عملا سه چهار قسمت اخر پر از درد و غم بود و حتی پایان شاد سریال هم نتونست حالم رو بهتر کنه.

بریم سر نکات مثبت

اول از همه ایده. قطعا تا قیام قیامت این ایده و نوع داستان پردازی برای بیننده جذابه. مخصوصا که ایده های خوبی هم در داستان به کار برده شده بود.

سریال چرخش های خوبی داشت و با چند نقطه ی اوج خوب تونست بیننده رو پای سریال نگه داره.

بازی عالی کیم بوم و بازیگر نقش ایموگی. به واقع با اومدن ایموگی در قسمت های یک سوم پایانی جون تازه ای به داستان و عاشقانه داده شد و باعث شد داستان رو ادامه بدم. انگار نویسنده بیشتر روی شخصیت سازی نقش های سوم و چهارم اصلی وقت گذاشته بود.

نکته ی بعدی برومنس سریال. به واقع رابطه ی برادری لی یون و لی رانگ خیلی خوب به تصویر کشیده شده بود.

ساخت نقش های منفی جذاب. لی رانگ و ایموگی هر دو به خوبی پرداخت شده بودن

کارهای گرافیکی و طراحی گریم خوب بود. مخصوصا در قسمتی که زامبی ها حمله می کردن یا طرح بدن ماری شکل. فقط انتظار داشتم اون نه تا دم لی یون رو بیشتر ببینم نه فقط یه بار.

خیلی به موسیقی کار نمی تونم اشاره کنم چون اهنگ موندگاری تو ذهنم نمونده. اما زیاد هم بد نبود.

تدوین کار، فیلمبردار و کارگردانی رو دوست داشتم.

در مجموع از اونجایی که به نظرم گابلین یه سروگردن بالاتر از این سریاله، بهش نمره ی هشت و نیم رو می دم.

به طرفداران این سبک و بازیگر های لی دونگ ووک، کیم بوم توصیه اش می کنم


عنوان : Do Do Sol Sol La La Sol 2020 - دو دو سل سل لا لا سل (نت های موسیقی) - Dodosol Solarasol
ژانر : موسیقی - کمدی - رمانتیک
کارگردان : Kim Min-Kyeong
نویسنده : Oh Ji-Young
شبکه : KBS2
تعداد قسمت ها : 16
تاریخ پخش:9 مهر1399 - Sep 30, 2020
روز های پخش : چهارشنبه و پنج شنبه
جایگزین :The Ballot

بازیگران

Go Araدر نقش Goo Ra-Ra
-بازیگر سریال های:
هه چی
خانوم حمورابی
بلک
هوارانگ
همگی محاصره شده اید
۱۹۹۴ جواب بده
Lee Jae-Wookدر نقش Sun Woo-Joon
-بازیگر سریال های:
در یک روز زیبا تو را پیدا میکنم
تو فوق العاده ای
سرچ
خلاصه داستان :گو را را (Go Ara) پیانیستی است با شخصیت روشن و با اعتماد به نفس اما ساده که به یکباره از موقعیت اقتصادی بالایی که قرار دارد با ورشکستگی که دچارش میشود ، به شدت به وضعیت پایینی سقوط میکند ، اگرچه که خیلی ناامید است اما دست از تلاش برنمیدارد . از طرفی سان وو جون (Lee Jae-Wook) شخصی با قلبی گرم است که با آزادی و بدون داشتن هدف در زندگی اش پیش میرود ، اهمیتی به حرف دیگران نداده و برای خود زندگی میکند و خرج خود را با کارهای پاره وقت در میاورد ، تا اینکه.

نقد و بررسی سریال دو لالا سول سول

لارا دختر بی مادریه که از کوچیکی با مهرو محبت بیش از حد پدرش بزرگ شده. پدر بزرگوار لارا از اون پدرایه که قربون دست و پای بلوری دخترش می ره و فکر می کنه دخترش نابغه ی موسیقیه. به خاطر همین تمام سالها لارا رو به این سمت هدایت کرده اما بالاخره در جشن فارغ التحصیلی، لارا پیانو رو می بوسه و کنار می گذاره. داستان اصلی از وقتی شروع می شه که دقیقا تو روز عروسی لارا، پدرش فوت می کنه. مادرآقادوماد هم که فکر می کرده با این ازدواج نونش تو روغنه به محض شنیدن فوت پدر عروس، دست دوماد جان را می گیره و الفرار. لارا می مونه و بدهکاری و یتیمی. از اونجایی که دختر ساده ایه با یه نشونی، راهی روستایی کوچیک می شه که در اونجا تصادف بدی می کنه و دقیقا با جون اشنا می شه پسری فراری که یک دل نه صد دل عاشق لاراست.

روند سریال

داستان مقدمه چینی کوتاهی داره اشنایی زوج اصلی و زندگی گذشته ی لارا تا اومدنش به این روستای کوچک و اشنایی با همسایه ها.

فضای داستان اروم و گرم و ملایمه. دختری باری به هرجهت و سربه هوا که با وجود تلخی های زندگیش هنوز شاده و همه چیز رو به دیده ی مثبت نگاه می کنه. با اینکه بی پول شده اما عاشقی مثل جون داره که با وجود تلخی همه جوره هواشو داره. قسمت های اول تناقضات این دو شخصیت شیرین و بانمکه. فضای ساده ی روستا مشکلاتی که زندگی لارا رو گرفته و جونی که همچنان تلاش می کنه از لارا مراقبت کنه، بینننده را با خودش پیش می بره. تا قدم به قدم بزرگ شدن لارا و انس گرفتنش به جون رو ببینه.

بازیگرها.

گو آرا: این خانم یکی از قدیمی ترین بازیگرهایی که می شناسم یادمه سر سریال تو کی هستی 2008 همه اش از خودم می پرسیدم مگه می شه کره ای ها، چشمای رنگی داشته باشن. ما هر چی دیده بودیم کره ای چشم بادومی تنگ نظر بوده.

همیشه یه اغراقی خاصی داره اما برای من یه جورایی دیدنش نوستالژیه و با بازیش مشکلی نداشتم. به نظرم نقش یه دختر سر به هوا و بی کس و کار رو خوب بازی کرده بود.

بازیگر جون: این اقا به تازگی نقش های اصلی خوبی بازی کرده و باید بگم واقعا در کنار سونبه اش گوارا خیلی خوب ظاهر شد. راضیم ازش.

نکات مثبت سریال

اول از همه تم ساده و ایده ی خوبش.

این ایده که یه دختر، بی کس و کار بشه و سعی کنه رو پای خودش بایسته از قدیم فانتزی مورد علاقه ی کره ای ها بوده. دروغ نمی گم خودمم این ایده رو با وجود کلیشه ای بودن هنوز می پسندم.

اینکه لا را به خاطر نداشتن پول مجبور می شه اینبار با اشتیاق به پیانو زدن بپردازه و با همین پیانو زدن زندگیش رو بگذرونه

دوم فضای رنگی رنگی و گرم سریال. از اون سریالهاست که شما رو با ارامشش همراه می کنه. یه سری همسایه و همکار ساده که روزمرگی هاشون در عین سادگی، شیرین و بامزه است.

طنز سریال رابطه ی همسایه ها و عاشقانه های بانمک و جالبی بود.

سریال موزیکالیه که با محوریت ملودی های پیانو ساخته شده. جالب اینجاست که برای هر قطعه ی پیانو داستانی نوشته شده و این داستان با شخصیت ها و ایده های ریز و درشت متن عجین شده.

با اینکه سریالهایی که از ابزار موسیقی سنگین مثل پیانو و ویولون استفاده شده معمولا فضای سردی دارن اما این سریال واقعا شاد و فرح بخشه.

نکته ی بعدی که نمی دونم مثبته یا منفی. استفاده از یک فلاش بک خاص و عمق تاثیر و وقایع بعد از اون. از این نظر به نظرم مثبته که از چند زاویه ی مختلف پرداخته شده بود و هر بار یه چیز جدیدی تو شب فارغ التحصیلی لارا می دیدیدیم. از این جهت منفی که دیگه هیچ مردی باقی نموند که عاشق لارا خانم با اون مدل پیانو زدنش نشه. خلاصه که به نظرم نکته ی مثبتش بیشتر از منفیش بود.

نکات منفی

اول از همه سن بازیگر مرد. کارگردان با خودش چه فکری کرده؟ مگه می شه جون با قد یک و هشتاد و هفت بچه دبیرستانی باشه؟ کاش حداقل سنش رو بالاتر می آورد که البته دیگه به داستان نمی خورد یا یه بازیگر بچگونه تری می آورد که باز به لارا نمی خورد. یا لارا رو سن کمتری می ذاشت.

یک سوم پایانی.

یه نکته ای بگم ( این نکته ها اصولی نویسندگیه. یادداشت کنید تو ذهنتون بمونه)

برای نوشتن داستان شما باید ایده ها رو لیست کنید. درست مثل یک طرح کلی. بعد فصل بندی کنید. در فصل بندی ها اصل مهم اینه که این ایده ها رو به صورت مساوی در فصل ها پخش کنید. نمی شه یه فصل پر از ایده باشه یه فصل اصلا ایده ی خوبی نداشته باشه.

حالا چرا این نکته رو گفتم؟ نویسنده خیلی زود داستان رو به انتها رسوند. عملا از قسمت یازده داستان رو شیب نزولی افتاد و از اون به بعد با بی حالی سریال رو دنبال کردم.

واقعا مونده بودم نویسنده با چه ایده ی دیگه ای میخواد شیش قسمت پایانی رو پر کنه. درصورتی که باید این قسمت ها رو عقب تر می برد تا حداقل قسمت های بی حال سریال کمتر باشه که صدمه به کار نزنه.

مورد بعدی باز هم روند انتهایی. انگار نویسنده ی قسمت های اول با اخر داستان فرق داشته باشه. آخه این قدر تفاوت! نویسنده با بی سلیقگی تمام انتهای سریال رو به یه معجون مسخره و کلیشه ای تبدیل کرد که تو صد تا سریال هم همچین موردی نمی بینیم. مشکلات بچه پولدار بودن و سن کم بودن و مریضی و از اون دنیا برگشتن و . وای نویسنده یکم نفس عمیق بکش. رسما جفت پا گند زدی به سریال.

خلاصه که اگه بخوام نمره بدم به ده قسمت اول نمره ی 9 و شش قسمت بعدی 7 می دم. تفاوت رو اینجا مشاهده کنید.

در مورد توصیه کردن. من از دیدنش پشیمون نیستم. یه جورایی ذهنم هوا خورد. ایده های خوبی داشت. فضای ملایم با شخصیت های خنگ و ساده و بانمک. به هرحال تصمیم با خودتون


نام فارسی : شهر بی رحم
نام انگلیسی : Cruel City - Heartless City - Undercover
ژانر : جنایی - اکشن - عاشقانه
تعداد قسمت : 20
شبکه : jTBC
کارگردانان : Jang Yong Woo, Lee Jung Hyo
نویسنده : Yoo Sung Yul
تاریخ پخش : May-27 2013

بازیگران :

Jung Kyung Ho as Jung Shi Hyun
Nam Gyu Ri as Yoon Soo Min
Kim Yoo Mi as Lee Jin Sook
Lee Jae Yoon as Ji Hyung Min
Choi Moo Sung as Moon Duk Bae
Go Na Eun as Lee Kyung Mi
Son Chang Min as Min Hong Ki
Yoon Hyun Min as Kim Hyun Soo
Kim Hyo Sun as Killer Eun Soo

۲۰۱۶-۰۲-۱۹_۱۵۱۷۰۰

خلاصه داستان :

داستان این سریال درباره ی افسر پلیسیه که به یک گروه خلافکار در زمینه ی قاچاق مواد مخدر نفوذ میکنه تا مدارکی برای دستگیر کردنشون پیدا کنه. یون سو مین (نام گیو ری) که تصمیم گرفته قاتل دوستش رو پیدا کنه عاشق رئیس گروه
قاچاقچی ها جانگ شی هیون (جانگ کیونگ هو) میشه که در قتل دوستش نقش داشته.

#نقد_و_بررسی

با افتخار عنوان برگریزان ترین و خفن ترین سریال اکشنم میخوام بدم به سریال خوش ساخت شهر بی رحم با بازی فوق العاده بی نظیر جانگ کیونگ هو !

واقعا عجب سریالی بود عجب سناریو عجب بازیگرایی عجب کارگرانی واقعا عالی بود و کیف کردم اصلا باورم نمیشه که این سریال مال ۲۰۱۳ ولی همچنان گمنام و ناشناخته و مطمئنم هنوز خیلی هاتون اصلا اسمش نشنیدید


♧سریال واقعا سریال فوق العاده و بی نظیری بود و واقعا عجیب منو میخ کوب کرده بود اعتراف میکنم جذابیت سریال انقدر برام زیاد بود که حتی خوش ساخت ترین سریال های اکشن چند سال اخیر تا این حد منو جذب و میخکوب خودشون نکردن بودند

سریال درمورد یه باند موارد مخدر و قاچاقچی های مواد که روئسا کله گنده ای دارن و پلیس ها در به در دنبال شون هستند اگرچه ورژن های فوق ضعیف ایرانی این تیپ سریال ها زیاد دیده ام ولی باید بگم به هیچ عنوان اصلاد قابل مقایسه با این سریال نیستند که هیچ ، کلا سریال یک دو پله بالا تر سطح معمول سریال های کیدراماست .

□سریال محصول شبکه jtbc همون طور که خودتون بهتر از من میدونید این شبکه تو ساخت سریال های رئاله حرف اول میزنه . اگرچه این شبکه اخیر با سریال های خوش ساخت رئال مثل دنیا متاهلی ، اسکای کسل و مبهم به شهرت رسیده ولی انصافا این سریال هم کمی از اونا نداره و واقعا قوی و خوش ساخته شهر بیرحم همون طور که از اسمش پیداست توصیف کننده دنیا بی رحمی و کثیفی که داریم توش زندگی میکنیم دنیایی که بی اعتمادی بیداد میکنه و خبری از معرفت و دوستی نیست ُ هر کسی سنگ خودشون به سینه میزنه.دنیایی بیرحم که حتی پلیس ها ، کمیسر و دادستان ها دست شون با خلاف کار تو یه کاسه و انسان های فقیر و بد بخت برای رهایی از منجلاب از فقر شون دست به قاچاق مواد زند دنیا بی رحمی که کسی فریاد های انسان های بی گناه نمی شنوه
چقدر این اسم برازنده این سریال و هر چه بیشتر جلوتر میرفت بیشتر باهاش همزاد پنداری میکردم. هنوزم وقتی به عاقبت تک تک کارکتر ها فکر میکنم اشکم سرازیر میشه و بیشتر به رئال و حقیقی بودن سریال ایمان میارم

□از روند کلی سریال براتون بگم که واقعا فوق العاده بود دو سه قسمت اول سریال پیچیدگی های خاص خودشو داشت و اسم های عجیب غریب زیادی به گوش میخورد و ممکنه شمارو خیلی گیج کنه ولی بعد از قسمت ۳ روندش کاملا دست تون میاد عاشق قلم نویسنده این سریال شدم واقعا عالی بود هر قسمت یه ایده و یه سوپرایز ویژه برام داشت و آخر هر قسمت به حد عجیبی نفس گیر و باور نکردنی تموم میشد و منو وادار میکرد سراغ قسمت بعدی برم .اصلا عنوان برگریزان ترین سریال اکشنم برازنده این سریاله واقعا بی اعتمادی تو این سریال بیداد میکرد پیش از این تو سریال بی خانمان شاهد بی اعتمادی های متعددش بودم ولی این یکی دیگه رد خور نداشت بی اعتماد به شخصیت ها به حدی رسیده بود که هنوز نیمه اول تموم نشده بود تصمیم گرفتم دیگه کارکتر ها تا پایان سریال قضاوت نکنم و منتظر بمونم نویسنده میخواد چه بلائی سرشون بیاره در کل باید بگم روند کلی سریال واقعا عالی بود و حتی یک لحظه اش برام پرت و خسته کننده نبود واقعا کیف کردم

□در زمینه اکشن _جنایی که سریال حرف اول میزنه برام و واقعا فوق العاده بود تقریبا میشه گفت اکشنش نسبت به بقیه سریال های کیدراما بیش از و خفن تر بود برام و اصلا باورم نمی شد در سال ۲۰۱۳ همچین سریال خفنی تو این زمینه ساخته باشن فقط ای کاش کارگردان برای سکانس های اکشنش او اس تی های استرس زا انتخاب میکرد [ اصلا او اس تی نداشت] تا هیجانش بیشتر هم کنه نکته جالب و متفاوت تو اکشن این سریال استفاده از چوب و چماق و چاقو به جای اسلحه بود که بنظرم واقعا ایده نویی بود برام و خیلی کیف کردم البته ناگفته نماند که همینا سریال خشن تر هم کرده بود

□سریال حتی تو زمینه انتقامی هم برگه برنده داشته و واقعا عالی پیش رفته بود ولی از همه انتقام ها بگذریم انتقام پسر دکتر برام خاص تر و دردناک تر و البته پر احساس تر بود مخصوصا وقتی که داد میکشید و تلاش میکرد بی گناهی ثابت کنه قلبم به درد می آورد. در مورد یون سو مین [ کارکتر اول زن ] هم که به عنوان مامور مخفی انتخاب شده بود که انتقام اونی از دکتر بگیر هم باید بگم در نگاه اول حس میکردم واقعا نویسنده اشتباه کرده و اصلا برای چی باید همچین تازه کاری برای همچین ماموریت خطیر و مهمی انتخاب کرده باشه ولی رفته رفته متوجه شدم اتفاقا انتخاب درستی بوده و واقعا برای همچین کارکتری نیازمند همچین تازه وارد هم بود .

□رمنس سریال کم اما دلنشین بودُ بد جور قلبم ذوب میکرد . شاید سرجمع کل سکانس های عاشقانه زوج اصلی شون 20 دقیقه باشه ولی جوری بود که واقعا لذت میبردم ازشون .نویسنده خوشبختانه برای اینکه جو دارک و انتقامی بهم نزنه زیاد روی عاشقانه سریال مانور نداده بود

ولی در عین حال خوب و کافی بود و من راضی بودم . کارکتر زن هم صرفا جنبه رمنس گونه نداشت و واقعا جزئی از روند انتقامی سریال بود که قطعا این نکته اون نسبتا به خیلی از سریال های اکشن عاشقانه که دیدم برتر میکنه

□ در کنار رمنس خوبش برومنس دکتر و سو واقعا جالب و متفاوت بود چقدر رابطه خاص شون برام دلنشین بود و این رابطه خاص شون تازه در قسمت های آخر درک کردم عشق نونا رمنس و یک طرفه جین سوک به دکتر واقعا خاص بود و دوسش داشتم مخصوصا قسمت آخر که بغلش کرد و اجازه داد دکتر تو بغلش گریه کنه.

☆ اخطار : جو کلی سریال بشدت دارک و خشنه و به نسبت بقیه سریال هایی که دیدم اوپن تر و باز تر و همینا سریال رئال تر کرده . برای همین به هیچ عنوان پیشنهاد نمیکنم که این سریال با خانواده ببنید چه از نظر سکانس های بیش از حد باز کنه از نظر سکانس های فوق العاده خشن که واقعا دل شیر میخواد بعضی هاشون ولی با وجود همه اینا بازم من راضی بودم چون هدف سریال باز هم بیان کننده دنیا خشن ماست

● از کارکتر پردازی سریال هم واقعا راضی بودم اینکه تا قسمت آخر همه شون مثل آفتاب پرست های رنگ عوض میکردن و نمیشد به هیچ کدام اعتماد کرد سریال برام رئال تر کرده بود همه کارکتر ها واقعا عالی و بی نقص بود ولی کارکتر دکتر اصلا چیز دیگه بود برام در طول سریال یک بار فکر نکردم که کارکترش خاکستری و سیاهی داره بنظرم خیلی تنها و بی کس بود و تنها سعی میکرد با داد هاش خودشو رها کنه اینکه یه عمر هوای همه دوستاش و نزدیکانش داشت ولی همه بهش خیانت کردن بیشتر قلبم به درد میاورد زیرک و باهوش بشدت تحسین برانگیز بود . واقعا از بازی فوق العاده کیونگ هو لذت بردم این بشر فوق العاده ست از جامیونگ تا وقتی شیطان و پلی لیست هر جا یه کارکتر متفاوت و فوق العاده ازش میبنم ولی انصافا اینجا بد جور خاص بود برام واقعا نمیدونم از بازی فوق العاده اش تو زمینه اکشن بگم که نفسم بند می اومد و با هر حرکتی که میزد قلبم به لرزه در میاورد یا از بازی احساسی تو زمینه انتقامی که چشم ها داد هاش بیگناهی شو اثبات میکرد .یا عاشقانه های ریزی که با پارتنرش میرفت همه جوره عاشق بازی فوق العاده اش شدم

● در مورد بازیگر زن [ کارکتر یون سو مین] باید بگم راستش در نگاه اول خیلی نتوسته بود توجه منو به خودش جالب کنه و نسبت به سونبه اش [ خواهر خونده اش ] خیلی ضعیف ظاهر شد جوری که وقتی تو قسمت ۵_۶ فهمیدم کارکتر زن اول اینه خیلی حالم گرفته شد اما رفته رفته بازیش ووکارکترش نظر منو عوض کرد بطوری که این اواخر هم با خودش هم کارکترش خیلی اوکی شده بودم هرچند به پای پارتنرش نمی رسید.در مورد کارکترش باید بگم چند بار به نویسنده شک کردم ولی خب با کمی صبر و شکیبایی تونستم با این قضیه کنار بیام.

در مورد لاین بازیگری باید بگم تقریبا به جز کیونگ هو بقیه نمیشناختم ولی انصافا همه بازی قوی و عالی به نمایش گذاشتند و فوق العاده بودند

*اسپویل نهایی *
پایان سریال بسی تلخ و سد اند بودهنوزم وقتی به دو قسمت آخر فکرش میکنم قلبم تیر میکشه و اشکم در میاد و به سختی میتونم کنترلش کنم [ اگرچه به تلخی جامیونگ گو نبود ] از اولش میدونستم سرنوشت کارکتر های اصلی تلخ ولی چیزی که بیشتر مرگشون منو ناراحت میکرد رفتار های و عملکرد بیرحمانه و خودخواهانه اطرافیان شون بود .
پایانش عجیب غم بدگای برام زنده کرد اینکه آخرش بازم آدم بد ها پیروز هستند و آدم های خوب قربانی هرچند نویسنده ۲ دقیقه آخر داشت سعی میکرد مارو قانع کنه دنیا مثل آینه اس اما من هنوزم معتقدم دنیا خشن تر از این حرف هاست .

♤کلام آخر
یک بار دیگه میگم سریال های قدیمی دست کم نگیرید[ بار اول برای سریال بد گای گفتم ] شاید از نظر ساختاری شون ضعف های ریزی دیده بشه ولی از نظر قدرت سناریو به مراتب قوی تر از خیلی از سریال های جدید هستند
شهر بی رحم انصافا قوی ترین و خوش ساخت ترین سریال اکشنی بود که دیدم سناریو فوق العاده قوی و پر کشیشی داشت که از همون قسمت اول تا آخر منو به سمت خودش میکشد و یک بار خسته نکرد در کنار بازی های قوی بازیگران و دیالوگ ها و سکانس های احساسی که حتی فکر بهشون حس رضایتمندی بهم میده با وجودی که حدود دو هفته این سریال بینظیر تموم کردم ولی بد جور دلم برای این سریال و حال و هواش بازی فوق العاده کیونگ هو تنگ شده .
در نهایت میخوام امتیاز کامل 10از 10 به این سریال بدم و به علاقه مندان به سبک سریال های اکشن _رئال بشدت پیشنهادش کنم

◇ این دفعه سبک نوشتن تغییر دادم.

bull;#شهر_بیرحم
bull;#نقد_و_بررسی


عنوان : Rooftop Prince/Attic Prince
عنوان فارسی : شاهزاده اتاق زیر شیروانی
ژانر : فانتزی - کمدی
تعداد قسمت ها : ۲۰
شبکه ی پخش : SBS
تاریخ پخش : ۲۰۱۲-Mar-14 to 2012-May-03
زیرنویس : فارسی

بازیگران :

Micky Yoochun as Lee Gak
Han Ji Min as Park Ha
Jung Yoo Mi as Joo Se Na
Lee Tae Sung as Sun Woo Ho Joon
Lee Min Ho (1993) as Song Man Bo
Jung Suk Won as Woo Yong Sul
Choi Woo Shik as Do Chi San

خلاصه ی داستان :

داستان سریال شاهزاده ی اتاق زیر شیروانی درمورد شاهزاده لی گاک (Micky Yoochun) است که برای دیدن دختری که عاشقش بوده، پارک ها (Han Ji Min)، ولی در دوران جوسیون ( ۳۰۰ سال قبل)از دستش داده است به آینده ( سئول ۲۰۱۲ ) می آید شاهزاده همراهیانش را نیز از دوران جوسیون به آینده می آورد. سانگ من بو(Lee Min Ho) ، وو یانگ سول در طول این سفر با جو سه نا (Jung Yoo Mi) آشنا میشوند که دقیقا شبیه(Jung Suk Won) و دو چی سان (Choi Woo دختری است که به دنبالش آمده اند آیا شاهزاده لی گاک موفق به پیدا کردن پارک ها میشود؟

خب دوستان عزیز امروز نقد یکی از نوستالوژیکی ترین سریال هایی کیدراما براتون نوشتم سریالی که با وجودی که در حال حاضر جز نامبر وان من دیگه نیست ولی همچنان دوسش دارم و برام جز خاطر انگیز ترین سریال هاست .

شاهراه زیر شیروانی یک درام ۲۰ قسمتی از سری سریال های کمدی _عاشقانه که در آن بازیگران چون هان جی مین و پارک یون چان حضور دارند

ماجرا از اونجایی شروع میشه که همسر ولیعهد یک شبه به قتل میرسه و جسدش در میان آب های حوضچه قصر پیدا میکنند. شاهزاده قصه ما که همه جوره عاشق همسرش بوده حالا دیگه آرام و قرار نداره و میخواد راز قتل ملکه اش هرجور شده پیدا کنه . برای همین به همراه نزدیک ترین دوستانش یه گروه تحقیقات راه میاندازه و شروع میکنه به تحقیق در مورد مرگ همسرش .از قضا یک شب به طور عجیبی شاهزاده به همراه سه تن از همراهانش در زمان سفر میکنه و به حال امروزی میاد و در حال امروزی شخصی ملاقات میکنه که بشدت شبیه همسرش . حالا شاهزاده سعی میکنه با کشف راز های بین دو جهان چوسان و دوران حال به دوران خودش برگرد.


♤شاید بتوان سال ۲۰۱۲ آغازی برای ظهور سریال های سفر زمان دانست . سریال هایی که با اعتقاد به تناسخ شخصی در زمان سفر میکنه و از آینده به گذشته یا از گذشته به آینده سفر میکند. شاهزاده زیر شیروانی نیز یکی دیگر از سریال های سفر زمان که در آن شاهزاده داستان ما از چوسان به حال میاد تا بتونه راز قتل ملکه پیدا کنه

◇ صرفا با نادیده گرفتن جنبه سفر زمان سریال بنظرم ایده اصلی سریال بسی نو و جذاب بوده و تا کنون داستان مشابه این ندیدم . سریال مثل یک پازل ۱۰۰ تیکه که از همان ابتدا در ذهن مخاطب معما و سوالات زیادی ایجاد میکند . تم ماجرا جویی و معمایی سریال خیلی دوست داشتم و بنظرم ایده جالبی بود. و جالب تر از اون این بود که نویسنده برای حل معما از یافته های دو دنیای موازی استفاده کرده بود و مارو بیشتر به چالش می انداخت .

◇ریتم کلی سریال بخاطر ژانر ماجرا جویی و معمایی نسبیتا صعودی خوبی داشت و هر قسمت جذاب تر و قشنگ تر از قسمت قبلی بود ک خوشبختانه داستان سریال هیچگاه افت نکرد .

◇تم کمدی سریال واقعا عالی بود و لحظات شاد و فانی برای مون فراهم کرده بود سکانس هایی که هنوزم برام شادی آفرین و از دیدن شون واقعا لذت میبرم . هرچند بنظرم تم کمدی سریال خیلی دوام نداشت و به نمیه دوم نرسیده تم درام داستان جایگزین طنز و کمدی سریال شد

◇عاشقانه های سریال خوب و متعادل بود خوش بختانه شاهد کیس بی جا و الکی نبودیم ولی در کل عاشقانه های سریال من دوست نداشتم

◇ سریال رگ و ریشه از ژانر تاریخی داشت که بر میگرده به قسمت اول و اخر سریال که در دوران چوسان که بنظرم زیبایی ها و جذابیت های خاص خودشو داشت .
◇از شخصیت پردازی سریال راضی بودم شخصیت های فرعی بنظرم همپای بازیگران اصلی بازی خوبی ارائه دادن به ویژه سه همراه شاهزاده که بار کمدی سریال به دوش شون بود . کارکتر های منفی به حد نفرت باری بازی عالی به نمایش گذاشتن و واقعا از بازیشون راضی بودم
◇او اس تی های یا همون آهنگ های متن سریال واقعا عالی و بی نظیر بود. به ندرت پیش میاد که واقعا عاشق آهنگ های متن یه سریال بشم . و این سریال جز یکی از اون سریال هاست

◇سریال خیلی نقات ضعف جدی و چشم گیری نداشت بنظرم جز بازی بازیگر نقش اول که در قسمت بازیگران توضیح میدم . چند خطا جزئی داره که با توجه به زمان تولیدش قابل چشم پوشی. مگر کسانی که از سبک سریال های زیر ۲۰۱۵ نتوان تحمل کنند .

*اسپویل نهایی *
پایان سریال بسی سد اند و در عین حال منطقی بود .
با وجود پایان غم انگیز داشت باید بگم واقعا راضی بودم.این سریال مثل بقیه سریال های سفر زمان بلاخر باید هرکسی به دنیا خودش برگرد اما خوشبختانه نویسنده این سریال نهایت خالقیت به کار برده بود و جدایی زوج اصلی باریک قسمت قبل تر کشیده بود و خیلی عذاب دهنده نبود برام .
هرچند میشه با خوب شدن یانگ ته یانگ و رسیدنش به پاکاها تاحدودی از حجم غم سریال کاهش داد ولی شخصا عشقی میون این دوتا ندیدم که از رسیدن به هم برام خوش حال کننده باشه

*پایان اسپویل *


□ از تیم بازیگری سریال راضی بودم .اغلب بازیگرا بازی عالی به نمایش گذاشتن و بازی شون به دلم نشست . و اما میریم سراغ زوج اصلی سریال:

هان جی مین: اونایی که نمیدونند باید خدمت شون عرض کنم ایشون یکی از بازیگران نامبر وان منه که همه جوره عاشق بازیش. هیچ وقت فکرش نمیکنم پزشکیار شین بی و بانو سونگیون آرام و مظلوم یه دمبریده شر و شیطون و به اصتلاح خود مونی جیغ جیغی باشه. از حق نگذریم واقعا بازیگر با استعداد و بینظیریه . اینجا هم واقعا بازی خوبی در هردو کارکترش به نمایش گذاشت. شاید در نگاه اول بویونگ و پاکاها جفت شون یکی باشند ولی بنظرمن دو کارکتر متفاوت بودند که جی مین به خوبی توانست دو کارکتر به نمایش بگذارد.
بویونگ دختر آرام ،با هوش ،مهربون و البته بسی فداکار و در چشم هاش غم و اندوه خاصی میتوان احساس کرد. اما در عوض پاکاها دختری بسی شیطون و ناآرام و بی قرار و البته بانمک و دوست داشتنی که همیشه سعی میکنه شادی و نشاط به اطرافیانش بده .

جفت کارکتر ها شخصیت مثبت و دوست داشتنی بوند که بنظرم جی مین واقعا خیلی خوب از عهدش بر اومد . ولی کارکتر بویونگ بیشتر به دلم نشست .

پارک یو چان: با احترام به طرف دارانش واقعا بازیش دوست نداشتم . اصلا از بازیش حس نگرفتم نه تو کمدی سریال نخ عاشقانه هاش . ای کاش بازیگر مرد دوم کس دیکه بود واقعا از بازیش ناراضی بودم در حدی که گاهی دوست داشتم سرم به کوبم به دیوار یعنی واقعا بازیگر بهتر از نبود که اینو انتخاب کردن ! خلاصه که بگم تنها ضعف سریال بازی همین بشر بود حتی علت اینکه از عاشقانه های سریال لذت نبردم همین بشر :(

■کلام آخر:
در کل بنظرم سریال خیلی خوبی بود تو دوران خودش هنوزم برام خاطر انگیز و دوست داشتنی ولی با توجه به سریال هایی که خوش ساخت تری که اخیرا دیدم دیگه جز نامبر وان من نیست . برای همین نمره 7 از 10بهش میدم . بنظرم هنوزم سریال قابل قبولیه و ارزش یه بار دیدن داره . نکته قابل توجه اینکه سریال مال ۲۰۱۲ و امیدوارم کسی که می خواد این سریال شروع کنه این نکته در نظر بگیره.
در نهایت امیدوارم از نقد من راضی بوده باشید. منظر کامت ها ، نظرات و انتقادات تون هستم.

bull;#شاهزاده_زیر_شیروانی
bull;#نقد_و_بررسی


نام :ه ، Shark
کارگردان : پارک چان هونگ
تعداد قسمت ها : ۲۰
ژانر : هیجان انگیز - ملودرام
شبکه : KBS2
شروع پخش : ۲۷ می ۲۰۱۳

بازیگران :
Son Ye Jin as Jo Hae-Woo
Kim Nam Gil as Han Yi-Soo
Ha Seok Jin as Oh Joon-Young
Lee Ha Nul as Jang Young-Hee
Park Won Sang as Byeon Bang-Jin
خلاصه داستان:
مردی پدرش رو به خاطره یه خانواده از دست میده از قضا اون عاشق دختر اون خانواده هم هست
برای همین بین انتقام و عشق سردرگم میشه

اجازه بدید نقدمون با یه مقدمه کوچیک از این سریال شروع کنم شارک یا همون ه یک درام انتقامی _معمایی محصول سال 2013 که در آن ستارگانی چون کیم نام گیل و سون یه جین درش نقش آفرینی کرده اند

□ماجرا کلی داستان در مورد یه پسر دوست داشتنی به اسم یی سو که در دوران نوجوانی پدرش به طور مشکوک به قتل میرسه یی سو نمیتونه بیخیال مرگ پدرش بشه برای همین شروع میکنه به تحقیقات و در حین تحقیقات، یی سو مورد حمله قرار میگره .اما خوشبختانه زنده میمونه و با کمک یه فرد ژاپنی به ژاپن میره و چند سال بعد با هدف فاش کردن حقایق و انتقام به کره برمیگرده و

□شارک یه درام بشدت رئال و انتقامی که عجیب حال و هوای شهر بی رحم برام زنده میکرد اگرچه فضای اون سریال به مراتب دارک تر و خشن تر از این سریاله ولی هردو شون بیان کننده یک مفهوم مشترک هستنداینجا هم دنیا دست آدم های قدرتمند و ثروتمند .اگر پول و قدرت نداری بازیچه دست شون میشی اگر خلاف نظر شون عمل کنی با بی رحمی تموم کلک میکنن [ کشته میشی ] اینجا هم بی اعتمادی بیداد میکنه گرگ صفتان در لباس فرشته ها ظاهر میشن نمادی پاکی و درستی میشنپلیس و کمیسر ها دست شون با خلاف کار تو یه کاسه به گرگ صفتان خدمت میکنند . به عبارت دیگه سریال توصیف کننده یک شهر بی رحم دیگری بود برام
[ بیچاره کسانی که این دوتا سریال باهم در حال پخش میدیدن ]

□بار ها گفتم شخصا از هر سریالی با ژانر انتقامی با هر سناریو بشدت استقبال میکنم ولی حقیقتش بخواید وقتی اسم نام گیل کنار اون سریال باشه ناخوآگاه توقعم از اون سریال و سناریو بالا میره
درمورد شارک هم این قضیه صدق میکنه این سریال رو از همون اول با توقع بالایی شروع کردم. اجازه بدید اول بریم سراغ سناریو که واقعا حرفی برای گفتن نمیزاره.با وجودی که اعتماد کامل به نام گیل دارم ولی راستش انتظار همچین سناریو فوق العاده ای اونم در سال ۲۰۱۳ نداشتم . سناریو سریال واقعا نو و جدیدی تو زمینه انتقامی بود جدا از اون زمینه هایی از تم معمایی و جنایی پلیسی هم داشت اون با بقیه درام هایی که تو این زمینه دیدم متفاوت ترش میکرد سریال پر از ایده های نو و جدیدی بود مخصوصا 7 قسمت پایانی که هر قسمت به شکل عجیبی سوپرایز کننده بود برام بطور کلی سریال به دو فاز تقسیم میکنم و فاز اول بر میگرد به قسمت های 1 تا ۱۳ که سریال داستانی نسبتا ملو و آرامی داره که میتونه تا حدودی برای مخاطب خسته کننده باشه اما بازی فوق العاده بازیگر نقش اول و دیالوگ های جذابش هم داره تا حدودی میتونه جبران کننده تم کند سریال باشه اما در فاز دوم داستان جنایی شکل میگره و هیجان انگیز میشه مخصوصا ۳ قسمت نهایی که بشدت شوکه کننده بود برای من !

□برخلاف داستان عاشقانه و رمنس های سریال که چندان باب دل من نبود ولی سکانس های احساسی و عاطفی فوق العاده داشت بخصوص سکانس های احساسی روابط خواهر برادری که واقعا شیرین و لذت بخش بود برام .در کل بنظرم ملودرام جالبی تو زمینه جنایی _انتقامی بود با توجه به زمان ساخت خیلی عالی بود

□از تیم کارگردانی سریال هم واقعا راضی بودم با وجودی که سریال محصول 2013 بود از نظر کیفی تفاوت آنچنانی با سریال های چند سال اخیر نداشت خیلی خوش ساخت بود از نقات قوت این سریال میشه به لوکشن های جذاب و خیره کننده ، از طراحی لباس ها، گریم ها عالی مخصوصا کارکتر اصلی مرد اشاره کرد که بشدت مورد تحسین من قرار گرفت او اس تی هایی هم برای پس زمینه طراحی شده بود فوق العاده بود چه اونایی که تو سکانس های احساسی و عاطفی پخش میشد چه اونایی که تو سکانس های جنایی که هیجان سریال چندین برابرمیکرد .

□ از تیم بازیگری سریال اصلا راضی نبود راستش انتظار بیشتری از همچین کارگردان و تهیه کننده داشتم اونم وقتی برای انتخاب بازیگرای نوجوانی از همچین شباهتی استفاده میکنند انتظار بیشتری حدقل تو لاین اصلی داشتم !

# کیم نام گیل: یه بار دیگه کیم نام گیل با بازی متفاوت بهم ثابت کرد لیاقت عنوان مرد هزار چهره کیدراما داره.واقعا نمیدونم بازی بینظیر و بی نقص چطوری باید توصیف کنم اون سکوت های سنگین در عین حال تکان دهنده بود یا نگاه های عاشق ؟ بیشک چه کسی میتونست تا این حد کارکتر یی سو به این زیبایی به تصویر بکشد ؟ از بازی احساسی این بشر هرچی بگم کم گفتم اصلا قدت بازی این بشر تو کلامات نمیگنجدباید دید و بعد قضاوت کرد


# سون یه جین: اگر قبلا یه جین نشناخته بودم به قطع یقین بعد از این سریال دیگه هیچ وقت سراغ فیلم و سریال های این بشر نمیرفتم !
یه جین بازیگر با استعدادیه این استعدادش قبلا تو فیلم مذاکره کننده بهم ثابت کرده ولی واقعا نمیفهم چرا تو این سریال تا این حد ضعیف و سرد و بی احساس عمل کرد .هر چقدر سعی کردم نتوستم باهاش کنار بیام مخصوصا تو فاز دوم که خیلی بازیش نا امید کننده بود برام . اگرچه


کارکتر پردازی خوبی براش نشده بود

جدا از اون برخلاف انتظار کمیستری جذابی هم با پارتنر هاش نداشت چه نام گیل چه همسرش .و یکی از مهم ترین دلیل هایی بود که باعث شد رمنس سریال به چشم جذاب نیاد .

# ها سیوک جین: بار اولی بود که میدیدنش بازیش اصلا برام جذاب نبود کارکتر پردازش جالب خلق نشده بود رابطه زن و شوهر با یه جین اصلا برام جذاب نبود و از نقات ضعف سریال بود

# هرچند لاین اصلی بازیگری زیادی مطابق میل من نبود ولی بازیگر ها و کارکتر های هم داشتیم که خیلی جذاب بودند مثل کارگاه و خواهر یی سو .

*پایان بندی همراه با خطر اسپویل*
حقیقتا من برخلاف بقیه از پایان بندی سریال راضی بودم شاید چون بخاطر منفی گرایی از شهر بی رحم و بد گای داشتم پایان های بدتری برای خودم در نظر گرفته بودم همچین پایانی به نسبت معقولانه بود برام هرچند شوکه کننده بود ولی دور از انتظار هم نبود بلاخر وقتی قرار توصیف دیگه از دنیا بی رحم ما باشه خودی به خودی خیانت میکنه و پلیس آدم بکشه همچین چیزی دور از ذهن هم نیست . فقط اونچه که تو این سریال برام بشدت ملموس کارکتر یی سو بود که عجیب با عنوان سریال ووتوصیفی که کرده بود همخوانی داشت


♤کلام آخر
رسیدم به قسمت نهایی نقد نوبیتی هم باشه نوبت جمع بندی سریال .هر سریال درکنار نقات قوتش ضعف هایی هم داره و این سریال هم خالی از ضعف
نبود اما بزرگ ترین ضعف سریال بازیگری بخصوص بازیگر زن سریال بود که باعث شده خیلی بعضی از سکانس ها برام خسته کننده باشه و از رمنس سریال خیلی لذت نبرم اما خب ایده نو ، دیالوگ های عالی ، او اس تی جذاب، سکانس های احساسی و عاطفی ، داستان جنایی و صد البته بازی فوق العاده کیم نام گیل باعث میشد بی خیال دراپ کردنش بشم درنهایت میخوام نمره8/5 از 10بهش بدم و به طرفداران سرسخت ژانر انتقامی و طرفداران کیم نام گیل بشدت پیشنهاد میشه

bull;#نقد_و_بررسی


مشخصات

عنوان:نام ها: تاریخ آرتدال - Aseudal Yeondaegi - تاریخچه آسدال - Asadal Chronicles - سرگذشت آرتدال - Arthdal Chronicles - سرگذشت اسدال - Aseudal - افسانه آسادال -The Children of Prophesy
شبکه پخش :tvN
ژانر: عاشقانه ، فانتزی ، تاریخی ، درام ، ی
تاریخ پخش: 11 خرداد 1398 - 01 Jun 2019
تعداد قسمت: (3 فصل 6 قسمتی)
روزهای پخش:شنبه و یکشنبه ها
جایگزین سریال:اعتراف Confession

درباره سریال

داستان این سریال در ارتباط با یک سرزمین افسانه ای به نام Arth و ساکنان شهر باستانی آرتدال ​​و مناطق اطراف آن میباشد.
یون سام (سونگ جونگ کی)با سرنوشت نابودی آرتادل به دنیا می آید. مادرش او را نجات میدهد. او بعد از گذراندن سختی های زیاد، سال ها بعد برای تحقق سرنوشت خود به آرتدال بازمیگردد.

ldquo;تا گونrdquo;قهرمان جنگی و قدرتمندترین شخص در آرتدال میباشد. رویای او رسیدن به امپراطوری است.

تان یا (کیم جی ون)با سرنوشت مشابه یون سام متولد شده است. او که جانشین یک قبیله است توانسته با غلبه بر سختی ها به یک تمدار تبدیل شود.

***

خب نوبتی هم باشه نوبت نقد و بررسی خوش ساخت ترین سریال تاریخی 2019 یعنی تاریخچه ارتداله.
در نگاه اول اصلا فکرش نمیکردم تا این حد این سریال بتونه نظر منو نسبت به خودش عوض کنه .سریالی که یک سال به بهانه های مختلف دیدنش به تاخیر مینداختم حالا بشه جز محبوب ترین و خاص ترین سریال هام . اصولا به سلیقه های عام پسند و محبوب زیاد اعتمادی ندارم یادم هتل دل لونا و بیخانمان هم از محبوب ترین سریال های ۲۰۱۹ بودند ولی حقیقتا هیچ کدام اونجوری که برای همه فوق العاده بود چشم منو نگرفت در مورد اسادال خب دروغ نگم همین انتظار داشتم ولی خب وقتی نویسنده توانمندی که پیشتر آثار درخشان تاریخی چون ملکه سوندوک و شش اژدها پرنده و کارگردانی که شاهکار هایی چون سیگنال و آجوشی من ساخته واقعا میشه انتظار یه شاهکار تاریخی ازشون نداشت ؟
راستش از اولش قصد نوشتن نقد برای همچین سریالی نداشتم و صرفا به گزارش فصل به فصل قناعت کرده بودم ولی خب انقدر سریالش فوق العاده و خاص بود که دلم نیومد نقدشو ننویسم

خلاصه داستان .
داستان برمیگرده به چندین هزار سال پیش زمانی که هنوز نئاندرتال ها [ گونه از انسان ها با خون آبی ] و ایگوته ها [ انسان های خون بنفش که حاصل ازدواج نئاندرتال با انسان خون قرمز ] در کنار انسان ها پیشرفته زندگی میکردند زمانی که هنوز انسان ها چیزی از رویا و خواب نمیدیدن و خبری از علم و پیشرفت نبود . در همون دوران انسان ها اولیه موفق شدن سرزمینی به اسم اسادال بسازن و.

سناریو
سریال یکی از متفاوت ترین سبک های کیدراماست و به همون میزان سناریو پیچیده تر نسبت بقیه سریال هاست بنابر این شاید دررنگاه اول نتونه مخاطب جذب کنه و باید بهش بیش از ۵_۶قسمت فرصت داد .اما علی الحق چه سناریو پرکشش و فوق العاده ای داشت در عین استفاده از اصلاحات فانتزی سریال بسی واقع گرانه و رئال بود و مفاهیم چون قدرت طلبی، اختلاف طبقات وبود و سریال برای من رئال تر و باور پذیر تر میکرد .

سریال در قالب 3 فصل 6قسمتی که جمعا میشه قسمت که ترکیبی از سه ژانر اکشن ، ی و عاشقانه ساخته شده است در فصل اول بیشتر نویسنده به ژانر اکشن پرداخته و شما میتونید نمونه واقعی از مبارزه تن به تن مشاهده کنید در فصول دوم و سوم نویسنده بیشتر به ت ها اهمیت داده و به همون اندازه از میزان اکشن کاسته شده است در این میان رمنس های ریزی از عشق ته الا به تاگون خان هم دیده میشه که چاشنی سریال های کره ای .

در رابطه با روند کلی داستان باید بگم سیر نسبتا صعود داشت و هر قسمت سرشار از هیجان و استرس های خاص خودشو داشت اما لازم به ذکر که بگم واقعا سناریو پیچیده ای داشت و مخاطب باید حدقل ۵_۶ قسمتی صبر میکرد تا داستان دستش بیاد این روند پیچیدگی تا حدود برمیگرده به اصلاحات و عقاید های عجیب و غریب و حتی سبک حرف زدن هاشون ! این پیچیدگی تا پایان هم ادامه داره

.کارکترپردازی .

در رابطه با کارکتر پردازی سریال هم باید بگم فوق العاده قوی کار شده بود در میون همه سریال هایی که تا الان دیدم به جرئت میتونم بگم این سریال قوی ترین کارکتر پردازی داشته .اینکه نویسنده سعی کرده بود برای همه کارکتر ها ارزش قائل بشه و همه کارکتر های به یک اندازه به نمایش بکشه واقعا قابل تحسین بود برام در پردازیش به کارکتر ها هم نویسنده واقعا هوشمند عمل کرده و در کارکتر چه کوتاه موقت چه طولانی و دائمی نقص دیده نمی شد و کارکتر رئال و باور پذیری داشت نکته دیگه که در مورد کارکتر پردازی فوق العاده این سریال دیده میشد پیچیدگی شخصیتی بود که حتی تا پایان فصل سوم نمی شد به طور قاطع در موردشون قضاوت کرد

از میان همه کارکتر ها به شخصه 5 کارکتر بود که درخشش فوق العاده داشتند و دوست دارم در باره شون بیشتر صحبت کنم

تانیا [ با بازی کیم جی وون ] : مادر اعظم قبیله واهانی دخترکی بشدت مهربون و احساسی اما شجاع و باهوش ! از اون دسته از کارکتر هایی بود که در طی سریال واقعا با شخصیت پیچیده که داشت منو سوپرایز میکرد با وجود که بنظر می اومد دختر پاک و ساده ای ولی سکانس هایی بود که از خودش شجاعت به خرج میداد و حرف میزد که گفتنش دل شیر میخواد از حق نگذریم بازی فوق العاده کیم جی وون تحسین برانگیز بود و بنظرم کارگردان بهترین انتخاب برای این کارکتر کرده بود . جی وون به خوبی در طول سریال ظاهر شد و از یک دخترک مهربون و ساده به دخترکی تبدیل شده بود که حالا خواهان قدرت و نقطه مقابل ابر قدرت داستان تاگون خانهاز اکت های فوق العاده این بشر و بروز احساسات واقعا راضی بودم همچین بنظر می رسید شیمی بشدت قوی با پارتنرش سونگ جونگ کی داره که واقعا تحسین برانگیز بود

◇یون سوم : ماهیت ایگوتو دارد و دارای خون بنفشه ( یعنی حاصل ازدواج نئانتال باخون ابی و یک انسان با خون قرمز ) او

شخصیتی مهربون ، کنجکاوی داره او خواهان آزادی و عدالته برای همین شخصیت مبارزه طلبی هم داره.در کودکی مادرش از دست داده و در قبیله واهان در کنار تانیا بزرگ شده است .کارکتر اون سوم بی شک یکی از دوست داشتنی ترین کارکتر های مرد کیدراماست. شجاعت بینظیر در کنار سادگی و صمیمی که با دیگران داره اون کارکتر برام تحسین برانگیز تر کرده

◇سایا : برادر دوقلو اون سوم که از دوران نوزادی ازش؟جدا شده او نقطه مقابل برادرشههمه عمرش در قلعه در شهر اسدال زندانی بوده او فردی باهوش و خردمند و البته زیرک به هیچ عنوان نمیشه به راحتی شخصیت پیچیده او پی برد و همینش این کارکتر چالش بر انگیز تر کرده است سایا یکی از تحسین برانگیز ترین کارکتر های خاکستری من در کیدراماست
از حق نگذریم سونگ جونگ کی بازیگر با استعداد کیدراما این بار یک بازی بینهایت متفاوت و فوق العاده به نمایش گذاشت.جدا از گیرم متفاوت این دو شخصیت سونگ جونگی به قدری زیبا این دو کارکتر به تصویر میکشه که سخت میشه باور کرد هردو این شخصیت ها یک نفر بازی کرده است . این دو کارکتر با وجودی هردو شخصیت خاکستری دارند ولی از نظر اخلاقی و اعتقادی یک دنیا متفاوت و همین بر جذابیت این سریال افزوده است


◇تاگون خان : خب نوبتی هم باشه نوبت کارکتر مورد علاقه خودمنه. یکی از تحسین برانگیز ترین قهرمان های کیدراما که همه جوره با شخصیت ، اعتقادات ، رفتار ها عمل کرد هاش همزاد پنداری میکردم و بشدت مورد تحسین قرارش میدادم تاگون خان بود او هم از نسل ایگوتو بوده و داری خون بنفشه اگرچه هیچ کس به جز معشوقه اش از این قضیه خبری ندارد .او پدر خوانده سایاست.اما بر خلاف سایا هویت خودشو مخفی میکنه و ازش بیزارهاو از قهرمان های اسدال و در طی گسترش و پیشرفت اسدال تلاش های بسیاری کرده و بنابر این خود را صاحب سلطنت بر این سر زمین میداند او شخصیت قدرتمند و قوی دارد اما همیشه تلاش میکند بدون جنگ و خونریزی به مقاصد خود برسد اما بعد از خیانت هایی که بهش میشه او هم مسیر عوض میکنه و خوی استبداد میگیرد با این وجود هنوزم از کارکتر هایی که بشدت مورد تحسین قرارش میدادم .علاقه او به ته الا یکی از ناب ترین و جذاب ترین عشق های بود که در کیدراما دیدم و واقعا از دیدنش لذت بردم .از بازی بازیگرش بشدت راضی واقعا عالی بود

◇ته الا : یکی از قدرتمند ترین و تحسین برانگیز ترین کارکتر زن قوی کیدراما که منو خیلی به چالش میکشید از اون دسته کارکتر هایی بود که نمی شد در موردش رفتار هاش و حرکاتش قضاوتش کرد بیشک کارکتر سفید مطلق نبود ولی نمیشه جز کارکتر های سیاه قرارش داد حمایت هایی که از تاگون میکرد و ایستادگی هایی در برابر قدرت پدرش تحسین برانگیز بود .حرکت زیرکانه که در قسمت های پایانی زد منو بشدت شگفت زده کرد و بیان کننده خواهان قدرت بیشتر بود . از عشقش به تاگون منم براتون که بسی دلروبا بود واقعا برام شیرین بود

کلا از کارکتر پردازی این سریال واقعا راضی بودم و هیچ ضعف کوچیک و بزرگی درش دیده نمی شد

.تیم کارگردانی.
تیم کارگرانی که دیگه سنگ تموم گذاشته بود لوکیشن های خفن و جذاب، طراحی گریم و لباس فوق العاده ، او اس تی های متناسب و.همه و همه عالی و بی نقص بود و دقیقا انتظارات من مخاطب برطرف کرده بود و باعث شده بود سریال طبیعی تر و واقعی تر بنظر بیاد انتخاب بازیگرا بشدت هوشمندانه بود و از انتخاب تک تک بازیگرا راضی بودم اگر چه 5 بازیگر اصلی خیلی خوش درخشیدن ولی سایر بازیگران بازی های عالی به نمایش گذاشتند

.پایان بندی .
در رابطه با پایان بندی سریال در حال حاظر نمیشه قضاوت کرد چرا که هنوز سریال به پایان نرسیده و بیشک فصل های ۴ و ۵ هم در کار و باید صبوری که تا بفهمیم نویسنده چه روند و چه پایانی برای همچین سریال در نظر دار

.کلام آخر.
تا به اینجا کار واقعا از سریالش لذت برم واقعا سناریو فوق العاده و بی نقصی داشت تکرار میکنم این سبک کارکتر پردازی در کیدراما کم نظیر . راستش نمیدونم چقدرش بر اساس واقعیت و چه میزان بر اساس فانتزی های ذهن نویسنده بوده ولی با این حال باید هوش و خرد نویسنده تحسین کرد که از همچین ایده نو در کیدراما چه مفاهیم رئال و حقیقی بیان کرده واقعا بنظرم عنوان خوش ساخت ترین سریال ۲۰۱۹ برازنده اش و امیدوارم این روند فوق العاده در فصول بعدی هم ادامه داشته باشه اما درنهایت میخوام امتیاز 10 از 10بهش بدم و به طرفداران سرسخت سریال های تاریخی این سریال فوق العاده پیشنهاد کنم

bull;#اسدال
bull;#نقد_و_بررسی


عنوان فارسی : کی 2 | کی تو

عنوان انگلیسی : K2 | The K2

عنوان کره ای : 더 케이투

اطلاعات کامل :WikiPedia

ژانر : اکشن | درام | عاشقانه | هیجانی

کیفیت :480p|540p|720p|720p x265

حجم :200|300|200|150

شبکه پخش کننده : tvN

روز های پخش : جمعه و شنبه

تعداد قسمت ها : 16

بازیگران : Ji Chang Wook | Im Yoon Ah | Song Yoon Ah | Jo Sung Ha

این سریال جایگزین سریالسن جوانی Age of Youth 2016میباشد

خلاصه داستان

کیم جه-ها یک سرباز سابق است که میتوان او را استخدام کرد , همچنین او را بنام کی ۲ نیز میشناسند . او بعنوان بادیگارد چویی یوجین انتخاب میشود. چویی یوجین همسر نامزد انتخابات ریاست جمهوری چو سئونگ ها هست و دختر خاندان چائبول است. درحالیکه کو آن-نا دختر مخفی امید انتخابات ریاست جمهوری است, او یک دختر منزوی است .


#نقد_و_بررسی


معرفی اولیه .

خب نوبتی هم باشه نوبت نقد و بررسی یکی خفن تر ها و محبوب ترین سریال های کیدراما یعنی the k2 امیدوارم این نقد مون هم مورد رضایت شما عزیزان باشه

سریال اکشن _ی the k 2 یکی دیگر از محبوب ترین درام های ۲۰۱۶ بوده که در آن ستارگانی چون جی چانگ ووک ، ایم یونا و سونگ یون آه در آن حضور دارند

خلاصه داستان .

کیم جی ها یک سرباز مزدور سابق برای PMC استو سنگ سیاه. در حالی که در عراق است ، وی به قتل عاشق خود رانیا ، یک غیرنظامی ، متهم می شود. در نتیجه فرار می کند و فراری می شود. او به کره جنوبی باز می گردد و به طور اتفاقی ، به عنوان محافظ چوی یو جین ، صاحب شرکت امنیت JSS و همسر نامزد ریاست جمهوری ، جانگ سی جون به کار می رود. او این شغل را در ازای منابع مورد نیاز خود می پذیرد تا انتقام خود را از كاندیدای ریاست جمهوری دیگر ، پارك كوان سو ، كه قبلاً دستور قتل عاشق خود را صادر كرده بود ، بپذیرد. در همین حال ، جی ها به محافظت از Go An-na ، دختر مخفی جانگ سی جون ، که زندگی او همیشه به دلیل یو جین ، نامادری او تهدید می شود ، اختصاص یافته است. آنا ، که در تمام زندگی خود مجذوب و تنها شده است ، به جی هه اعتماد می کند ، که نگرانی خود را نشان می دهد و به هر قیمتی از او محافظت می کند. آنها به آرامی عاشق یکدیگر می شوند ،

سناریو

به طور کلی میتونم بگم سناریو نسبتا خوبی و پر کششی داشت ولی خالی از ضعف نبود و ایراد های کوچیک و بزرگی زیادی به چشم می اومد ولی به طور کلی سیر نسبتا صعودی خوبی داشته و رفته رفته شخصا برای من جذاب تر و بهتر میشد بطوری که نیم دوم به مراتب برای من بهتر و جذاب تر از نیمه اولش بود. میشه گفت کی ۲ در واقع یه سریال اکشن تی رمانتیک که رگ و ریشه هایی از تم انتقام هم داره ولی بطور عمده روی دو ژانر اکشن و ت می چرخه.

.ی .

اصولا علاقه به ژانر ی ندارم و به ندرت سراغشون میرم میون سریال های ی که دیدم ت های آمیخته به فاجعه انسانی مشابه انچه که در شکارچی شهر و بی خانمان دیدم بیشتر از ت های ریاست جمهوری دوست داشتم و در نگاه اول زیاد از تم ی این سریال خوشم نیومد و بشدت برام خسته کننده بود اما رفته رفته با آشنا شدن با کارکتر های قدرتمند ی به ت این سریال هم علاقه مند شدم و جوری برام لذت بخش بود که حالا باید به عنوان نقات قوت سریال ازش یاد کنم [ نقطه قوت]

بنظرم اونچه که باعث شده بود سریال تا این حد برام رئال و واقعگرانه بشه ت های جذاب و پیچیده این سریال برای انتخابات ریاست جمهوری بود که گاهی وقت فکر میکردم که انگار از روی ت های کشور ما الگو گرفتن و این سریال ساختن . کارکتر هایی که برای این بُعد سریال درنظر گرفته بود هم به قدری بازیشون عالیه بود که من شیفته تک تک شون شدم
این نکته رو هم اضافه کنم که تم ت به مراتب کم تر و روان تر از دو سریال که در بالا تر اشاره شده

اکشن_ هیجانی

سریال با روند اکشن نسبتا خوب و قوی شروع شد و دررهمون قسمت های اول بد جور ژانر اکشن چشم گیر بود ولی متاسفانه خیلی این روند ادامه نداره از قسمت ۴_۵به بعد روند اکشن تغییر میکنه و دیگه مثل قبل برای من خودنمایی نمی کرد.هرچند در قسمت های پایانی( 11) اکشن سریال دوباره جون میگرده و هیجان سریال بر میگرد ولی بازم بالا و جذابیت و قدرت اولیه برام نمیرسه [ از نقات ضعف]
اما در مورد کیفیت اکشن انشالله در قسمت کارگردانی صحبت خواهم کرد

رمانتیک .
یکی دیگه از ضعف های چشم گیری که تو این سریال بد جور خودنمایی میکرد رمنس سریال بود برام . شخصا بنظرم فیلمنامه پتانسیل اینو داشت که رمنس های بیشتر و جذاب تری میون زوج اصلی به نمایش بذاره [ بر خلاف شکارچی شهر و بی خانمان که جو ت و انتقام اصلا جا برای رمنس نداشت ] اما خب متاسفانه نویسنده کم کاری کرده بود شاهده عاشقانه ضعیفی میون زوج اصلی بودیم !

عشق کی ۲ به انا یکی دیگر از بی منطق ترین عاشقانه هایی بود که تو کیدراما دیدم و اصلا هیچ جوره برام قابل هظم نبود ! کی ۲ سربازی فراری که هیچ نام و نشانی نداره و به قصد انتقام وارد این خانواده شده و حالا قرار بادیگارد تنها دختر این خانواده باشه به عنوان کسی که قبلا در درناک ترین حالت ممکن عشقش از دست داده و همچنان بعد از مدت ها نتوسته فراموش کنه اینه به این سرعت عاشق دختری دیگه بشه برام قابل هظم نبود [ نقات ضعف ]

اما از اون طرف عشق پاک انا به کی ۲ خیلی برام جذاب ملموس بود دخترک تنها و بی کسی که حتی اجازه نداره در تنهایی و بی کسی بمیره و از این دنیا خلاص بشه حالا تحت تاثیر محبت های کی ۲ قرار گرفته و با چند چیز کوچیک یک دل نه صد دل عاشقش بشه [ نقطه قوت ]

جدا از سکانس های رمنس و عاشقانه باید به رابطه جذاب و خاص کی ۲ و چویی یوجین هم اشاره کنم که

به مراتب جذاب تر از هر گونه رمنس تو کیدراما بود برامرابطه که واقعا نمیدونم اسمش چی باید بذارم ! نکته جالب تر اینکه این حس حمایتی دو طرفه بود و هردو طرف سعی میکردن تو سخت ترین شرایط مستقیم و غیر مستقیم یک دیگه حمایت کنند و همین از دیگر جذابیت های این درام اکشن ی بود برام .[ نقطه قوت]
کارکتر پردازی.
در رابطه با کارکتر پردازی باید بگم خیلی قوی عمل کرده بودند ولی درست مشابه سناریو خالی از ضعف نبود شخصا کارکتر پردازی شخصیت های فرعی برام ملموس تر و جذاب تر بود !

کیم جه ها : مقلب به k2 گذشته سخت و تاریکی داشته و در حال حاظر سربازفراری هویت و نام نشون نداره ظاهرا در گذشته عاشق یه دختر عربی میشه که اونم به بدترین شکل ممکن کشته میشه .و کیم جه ها تصمیم میگره به هر قیمتی شده انتقام شو بگیر به همین منظور تصمیم میگره به عنوان بادیگارد وارد خانواده چویی بشه و به واسطه اونا انتقام شو بگیر.
راستش در نگاه اول انتظار داشتم کارکتر کی ۲ مشابه کارکتر شکارچی شهر باشه .مغرور، سرد، خشن ! کسی که جز انتقام هدف دیگه نداره و برای رسیدن بهش هر کاری میکنه . اما متاسفانه اونحوری که تصور میکردم نبود . راستش انتظار نداشتم از مردی که حالا بخاطر یه عشق وارد انتقام شده انقدر زود جدیت از دست بده و عاشق دختر مشابه انا بشه برای همین خیلی برام ملموس نبود
[ تصور ایده ال من همون دو قسمت اول ]

انا : کارکتر پاک و معصوم که رنگ خوبی تو این دنیا ندیده . از دار دنیا یه مادر داشته که اونم تو ۸ سالگی به دردناک ترین حالت ممکن از دستش میده و از همون موقع دنیا تار و تاریک تر میشه و گیر نامادری بد جنسی چون چویی یوجین میشه . کلا این بچه رنگ خوبی تو زندگیش نمیبینه و همیشه از لطف پدر و مهر مادر محرومهمین باعث میشه شخصیت جامع گریز و تنهایی بشه در کنار اختلال های عصبی که از بچگی رنج میبرده

کلا کارکتر ترحم برانگیزی بود و بنظرم یونا خیلی خوب معصومیت و پاکی این بچه به نمایش گذاشت حتی عشقش به کی 2 برام ملموس بود اما این کارکتر خالی از ضعف و ایراد نبود .
❌اسپویل ❌
شخصا انسانی بشدت درونگرا و جامع گریزی هستم پس بهتر از هر کس دیگه میتونم کارکتر انا درک کنم و بهش حق بدم همچین زندگی داشته باشه و دست به خودکشی با بستنی توت فرنگی بده !
اما حقیقتا نمیتونم درک کنم شخصیت که تا این حد جامع گریز چطور حاظر شد تنهایی از خونه بیرون بزنه و به کلیسا بره شعر بخونه و.یا حتی حاظر بشه در جمعی سخنرانی کنه و اجازه مصاحبه کردن بده .حتی اعتماد به شخصیت مثل دایی اش واقعا برام قابل لمس نبود برام.حالا دلایلی مثل قوی تریت دارو ها و حتی عشق و عاشق بعید میدونم به این سرعت عمل کنند ! در کل بنظرم کارکتر بحث برانگیزی بود طی این مدت خیلی در مودش فکر کردم و هیچ جور نتوستم خیلی از رفتار هاشو درک کنم [ نقطه ضعف]
❌پایان اسپویل ❌
اما برخلاف زوج اصلی زوج فرعی و کارکتر های فرعی بشدت قوی تر ظاهر شدن و تقریبا سعی میکردن ضعف های اونارو پوشش بدن

چویی یوجین : از اون کارکتر های تحسین برانگیز کیدراماست که همه جوره با پوست و گوشت درکش میکردم و واقعا عاشق کارکترش شدم . چویی جین در واقع نا مادری انا بود و شاید در حقش خیلی ظلم کرده بود و هیچ وقت مهر مادرانه اش براش نذاشته بود ولی خودش فقط یک زخم خورده بود که در این دنیا رنگ مهر و محبت ندیده .
❌اسپویل ❌
از همون اول حسی خاصی به این کارکتر داشتم و فکر میکردم کارکتری درد کشیده مثل انا داره تا اینکه فهمیدم بله ایشونم تو بچگی مادرشو از دست داده و از مهر پدری بهش نرسیده اما حقیقتا زندگی سخت تر از انا داشته .اگر تو زندگی انا فقط یه پدر عوضی داشته یوجین علاوه بر پدر برادر و شوهرش عوضی بودند اما با وجود همه اینها بدونم داشتن شخص مثل کی ۲ در برابر سختی هاش ایستادگی کرده و حالا جز قدرتمند ترین ن تمدار کشورش!
کارکتر یوجین همه جوره برام تحسین برانگیز و خاص بود و باعث میشد بیشتر جذب سریال بشم علاقه یوجین به کلود ناین و اون اینه واقعا برام قابل لمس بود .در واقع بنظرم اینه [ که بعدا عامل مرگ و نابودی اش شد ] نماد از خود چویی یوجین و موفقیت های یوجین بود هنوزم تک تک سکانس های ۱۵ و ۱۶ یادمه و بنظرم عجیب تامل برانگیز بود !


در کنار اینکه زن قدرتمندی و تونسته به تنهایی به خواسته هاش برسه ولی بشدت باهوش و زیرک و البته تمدار ! با اون همه کینه و نفرت که از شوهرش داره و میدونه چه جور آدم عوضیه ولی بازم هواشو داره و نمیزاره زمین بخوره . عشق و حسادتش برام ملموس بود سکانس دردناکی که بالا سر مادر انا بهش میگه متاسفم ولی عشق چیز اشتراکی نیست این کارکتر برام رئال تر و خاص تر میکنهدر وصف این کارکتر واقعا نمیدونم چی بگم در کل اگر بیشتر از انا بیشتر درد نکشیده باشه کم تر هم قطعا نخواهد بود [ قوی ترین نقطه قوت ]

❌پایان اسپویل ❌

پدر انا : یک عوضی به تمام معنا ! پدر انا و شوهر یوجین ولی نه پدر خوبی برای انا و نه همسر خوبی برای یوجین ! ظاهرا جز نامزد انتخابات ریاست جمهوری هست .مردی زیرک و حقه باز ک البته هوس باز . هرچقدر با کارکتر چویی یوجین همزاد پنداری میکردم از این کارکتر متنفر تر بودم و اصلا نتونستم درکش کنم بشدت مکار و حقه باز بودنش و البته تمدار بودنش تحسین میکنم خیلی عالی نقش یه آدم الکی مثلا درستکار برای مردم بازی میکرد و رای مثبت جمع میکرد ! [ نقطه قوت]

در مورد کارکتر برادر چویی یوجین، بقیه تمدار ها میشه گفت مشابه پدر آنا منتهی یکی از دیگر بدتر و حقه باز تر و خب این نشون داده بازی فوق العاده بازیگران قطعا

.پایان بندی
از پایان بندی این سریال مثل خیلی دیگه از سریال های کیدراما واقعا راضی نبود با اون همه آه و ناله که سر قسمت ۱۵ و ۱۶ کردم انتظار اینگونه آرمانی تموم شدن نداشتم.به جرئت میتونم بگم سریال تا همین ۳۰ دقیقه پایانی عالی پیشروفته بود اما ۳۰ دقیقه آخر واقعا نا امیدم کرد نابود شون همه کارکتر های سیاه و پیروزی کارکتر های خوب !
راستش درست که منتظر موفقیت کارکتر های سیاه نبودم ولی راضی به مرگ و خودکشی شون نبودم و بنظرم خیلی اغراق آمیز بود حتی کنار کشیدن انا از اونچه که حقش بود هم زیادی ملموس نبود ! [ تا سکانس انفجار واقعا راضی بودم صحنه خودکشی و قتل اون تمدار ها غیر قابل درک بود ]

تیم کارگردانی
و اما تیم کارگردانی.در رابطه با تیم کارگردانی سریال هرچی بگم کم گفتم که واقعا سنگ تموم گذاشتند ! از انتخاب تیم بازیگری بگیر تا انتخاب لوکیشن ، نور پردازی ، طراحی سکانس اکشن و جلوه ویژه همه و همه عالی طراحی شده بود و به نمایش گذاشته بود مخصوصا جلوه ویژه مخصوص به سکانس های اکشن !
جدا از بازی فوق العاده ووکی تو زمینه اکشن اعتراف میکنم از طراحی اون سکانس ها و نحو فیلمبرداری و انتخاب او اس تی هاش خیلی خیلی لذت بردم!

در کل بنظرم کی ۲ همه فاکتور های لازم برای یه سریال اکشن حرفه ای داشت و در بهترین شکل ممکن ساخته شده بود . تیم کارگردانی به قدری قوی عمل کرده بود میتونست شاید بیشتر ضعف های سناریو یا بازی های ضعیف تا حدود زیادی پوشش بده و عنوان خوش ساخت ترین سریال اکشن از نظر من از آن خودش کنه . ! شخصا از تیم کارگردانی این سریال خیلی لذت برم تو همه زمینه ها واقعا عالی بود حتی او سکانس های اکشن هم خیلی طبیعی و به دور از اعراق طراحی شده بود و بنظرم از نظر کیفی با سریال مشابه بیخانمان در سال ۲۰۱۹ برابر میکنه هرچند من کی ۲ بیشتر دوست داشتم

.تیم بازیگری .
از تیم بازیگری واقعا راضی بودم همگی خیلی خوب ظاهر شدند بازی های خیلی حرفه و تاثیر گذار کم نداشتیم و همگی عالی بودند

جی چانگ ووک: بنظرم یکی از با استعداد ترین بازیگر مرد جوان کیدراماست که خیلی خوب میتونه از عهده هر نقشی بر بیاد میخواد بادیگارد k2باشه یا کارگران ما حتی دهیون خوش قلب ! اما میمون همه کارکتر هاش بنظرم خاص ترینش کارکتر هیلر بود برام انگار ووکی اونجا همه کارکتر هایی که بازی کرده برام به نمایش گذاشت( یه جورایی حکم بکش و خلاصم کن جی سانگ کارکترش )!
بازی اینجاش هم واقعا عالی و بی نقص بود فکر نمیکنم مهارت در سکانس های رزمی و اکشن نیازی به توصیف داشته باشه واقعا عالی بود و بنظرم سنگ تموم گذاشت اما اونچه که بیشتر منو تحت تاثیر قرار داد بازی این بشر تو سکانس های احساسی و عاطفی بود که منو سخت تحت تاثیر قرار داد قسمت ۱۱ و ۱۵ و ۱۶

ایم یونا : خب حقبقتا این سریال اولین سریال بود که ازش دیدم و از اونجایی که خیلی در مودش بازیش انتقاد های منفی شنیده بودم دیدن سریال به تاخیر مینداختم اما حقیقتا از بازیش راضی بودم نمیگم خیلی از هر گونه ضعف و خطا بود ولی بنظرم بازی راضی کننده داشت و بنظر خیلی خوب پاکی رو معصومیت انا به نمایش گذاشت ( بیبی فیس )


سونگ یون اه : از بازی فوق العاده این بشر و شیمی عجیب با ووکی هرچی بگم کم گفتم! واقعا عالی بود و بنظرم خیلی خوب تونست کارکتر خاکستری چویی یوجین به نمایش بذاره . خیلی خوب میشه از چشم های این بشر معانی عشق ، حسادت ، نفرت ودرک کرد .

سایر بازیگران واقعا عالی بود هرچند بیشتر شون کا کار های ی و خاکستری داشتند
جمع بندی

سناریو : نسبیتا خوب
کارگردانی : فوق العاده عالی
بازیگران خیلی خوب
مفهوم: فوق العاده عالی

کلام آخر

در کل بنظرم سریال خوش ساختی بود اصلا از دیدنش پشیمون نیستم هرچند ۸ قسمت اولش به سختی میدیم و ۸ قسمت دوم به قدری عالی بود که نظر من ۱۸۰ درجه عوض کرد جودی که کی ۲ همتراز هیلر دوسش دارم ! در کل بنظرم اگر دنبال یه سریال اکشن حرفه ای در فضای رئال و ی هستید قطعا کی ۲ بهترین گزینه برای شماست!

#نقد_و_بررسی
#the_k_2


نام ها: دوباره هجده سالگی - Again - Eighteen Again
محصول: 2020 کره جنوبی از شبکه jTBC
ژانر: درام | کمدی | عاشقانه | جوانان | فانتزی
تاریخ پخش: 31 شهریور 1399 - Sep 21, 2020
قسمت ها: 16
روزهای پخش: دوشنبه و سه شنبه ها
مدت زمان: 60 دقیقه
جایگزینکاراگاه نمونه


خلاصه داستان:جونگ دا جونگ (Kim Ha-Neul) چندین سال است که با هونگ ده یونگ (Yoon Sang-Hyun) ازدواج کرده است و دو فرزند ساله دارند ، اگرچه که مدت زیادی از ازدواجشان میگذرد و جونگ دا جونگ ، با قلبی گرم برای زندگی اش تلاش میکند اما بحث و دعواهای میان خود و همسرش تمامی ندارد ، طاقت جونگ دا جونگ وقتی تمام میشود که هونگ ده یونگ از کارش اخراج و پلیس به دنبال او میوفتد ، پس دادخواست طلاق میدهد تا از او جدا شود ، از طرفی هونگ ده یونگ که خود را یک فرد میانسال ناامید میبیند و از کارهای خود پشیمان است ، طی اتفاقی ورق برمیگردد و به یکباره جسم خود را در کالبد سالگی اش میبیند درحالی که روحش همچنان سن فعلی اش را دارد تا اینکه.

نقد و بررسی سریال کره ای دوباره هجده سالگی

داستان همون کلیشه ی تکراری سختی های زندگیه. زندگی ای که با کلی عشق شروع شده اما حالا به بن بست رسیده. دو طرف از انتخابشون پشیمون شدن و می خوان به گذشته برگردن. اما اینبار یه اختلاف کوچیک با بقیه سناریوهای این تیپی داشت. فقط آقا به قالب گذشته اش بر می گرده و میفهمه چه اشتباهی کرده.

داجونگ و ده یونگ دختر و پسری بودن که درست در هجده سالگی ناخواسته به پدر و مادر بی پشتوانه ای بدل شدن که باید بدون هیچ تجربه ای دوقلوهاشون رو بزرگ کنن. ده یونگ مردیه که با خبر پدر شدنش در آخرین سال دبیرستان به تمام موفقیت هاش پشت پا می زنه و با داجونگ ازدواج می کنه تا مسئولیت بچه های دوقلوش رو به عده بگیره. داجونگ هم در هجده سالگی در اوج زیبایی و طراوت به خاطر بارداریش درس و کار و زندگی رو می بوسه و باید با صاحبخونه و دوقلوهاش سر و کله بزنه. اما بعد از هجده سال که دوقلوها بزرگ شدن تصمیم به جدایی می گیرن. و درست همینجاست که ده یونگ در قالب پسری هجده ساله ظاهر می شه تا در ادامه اشتباهاتش رو درست کنه و به زن و بچه هاش نزدیک شه

روند سریال

ده یونگ در ابتدا فکر می کنه حالا که به قالب هجده سالگیش فرو رفته می تونه دوباره به رویای گذشته اش که بازی بیسباله برسه و حال کنه. اما درست تو همون لحظه ای که تازه قالب جدیدش رو می بینه متوجه زندگی متفاوت دوقلوهاش می شه. دخترش پاره وقت کار می کنه و پسرش در مدرسه مورد اذیت و آزار قرار می گیره. ده یونگ واقعیت رو مخفی می کنه و سعی می کنه به بچه ها نزدیک بشه تا کمکشون کنه. با نزدیک شدن به بچه ها، با داجونگ هم از زاویه ی دیگه ای آشنا می شه و تازه می فهمه بلایی به سرش آورده که خودش هم نفهمیده از همین جاست که ده یونگ به خودش میاد و سعی می کنه مشکلات خونواده اش رو حل کنه ویه بار دیگه عاشق داجونگ می شه. این در حالیه که حالا رقیب قدری مثل یه بیسبالیست مشهور داره.

بازیگرها.

ده یونگ: این اقا سریالهای زیادی بازی کرده اما به جز گپ دونگ (که اونجا هم به نظرم نقش دوم بود) تو همه سریال هایی که دیدم نقش دوم یا چندم رو بازی کرده. با اینکه بازیش خوبه و یه جورایی نقش دوم خوبیه. اما اعتراف می کنم واقعا به درد نقش اول بودن نمی خوره. تیپ و قیافه اش حتی تو بهترین شرایط هم برای من حداقل به عنوان یک شخصیت اول مرد جذاب نبود. قبول دارم خوب بازی کرد، قبول دارم پدر خوب و همسر خوبی بود، اما کارگردان! خدایی هیچ گزینه ی دیگه ای نبود؟ چرا واقعا این بازیگر رو به عنوان شخصیت مرد انتخاب کردی؟ می خواستی بگی سختی های زندگی ده یونگ رو داغون کرده؟ خب این بنده خدا که آسفالت شده بود. نه! نتونستم به عنوان شخصیت اول مرد قبولش کنم و با یه چشم باز همیشه بهش نگاه می کردم.

داجونگ: متاسفانه انتخاب بازیگرها تو این سریال افتضاح بود. نه یه مورد بلکه کل سیستم شخصیت های اصلی بهم نمی خوردن. حالا نمی دونم به خاطر کم خرج بودن سریال، کارگردان دست به این انتخاب ها زده یا به خاطر پر بودن وقت بقیه بازیگرهای مطرح. این خانم تو سریال شخصیت یک مرد محترم خوب ظاهر شده بود. به شخصیت و نقش مقابل مرد هم خیلی میومد اما اینجا واقعا من هیچ حسی ازش نگرفتم. حتی تو سکانس های گریه فقط ادای گریه کردن در می آورد.

نقش جوونی های ده یونگ: خب خداروشکر این یه مورد انتخاب خوبی بود.عجب بازیگر خوبی. اولش که دیدمش تو ذوقم خورد گفتم که چی؟ همچین هام جذاب نیست اما خدایی بازیگری که بتونی به این خوبی بسکت بازی کنه و مقابل نقش زن داستان کم نیاره، ندیده بودم. ازش راضی بودم و الحق که وزنه ی اصلی سریال رو دوش این اقا پسر بود و خوب هم از پسش براومد و به سریال جذابیت داد.

نقش مرد بیسبالیست رو هم دوست نداشتم با اینکه بازیگر خوبی بود اما بازهم به داجونگ نمیومد.

نکات منفی

می خوام اول برم سر نکات منفی. از این سریال خیلی پرم؛ اما بگم نکات مثبت زیادی هم داشت که بعد از نکات منفی بهش اشاره می کنم

همونطور که گفتم انتخاب بازیگرها. داجونگ و ده یونگ بهم نمیومدن. دا جونگ و مرد بیسبالیست هم که اصلا بهم نمیومدن. اخه دلمو به کدوم خوش می کردم کارگردان؟ حتی دوقلوها هم شبیه هم نبودن اما از این مورد صرف نظر می کنم چون واقعا خوب بازی کردن.

نقطه ضعف های فیلمنامه به شدت زیاد بود. نه یکی نه دو تا اونقدر زیاد بود که واقعا نمی تونستم چشم رو نقطه ضعف ها ببندم.

مقدمه چینی بسیار ضعیف سریال

نویسنده و کارگردان انگار چون این تم سریال خیلی مد بوده و قبلا نوشته شده حتی نخواستن یه ریزه مقدمه ی سریال رو درست بچینن. زودی دو تا سکانس از سختی های ده یونگ رو نشون دادن و بعد هم ارزو می کنه و ارزوش خیلی زود هم نتیجه می ده. جالبه برای برگشتن ده یونگ به قیافه ی اصلیش هم زحمتی نکشیدن. پلک زدیم دیدیم ده یونگ واقعی برگشت.

عکس العمل ده یونگ از تغیرش پرداخت نشده بود. گم شدنش برای خونواده عجیب نبود. حتی استعفاش، به سرعت هم براش شناسنامه جور کردن و زندگی جدیدش آغاز شد.

شخصیت پردازی داجونگ به عنوان یه زن بالغ:

می گذرم از اینکه کلا داستان پر از عشاق مادر و دختر بود. هر کدوم دو تا دوتا خاطرخواه زیر بغل زده بودن.لامصب دو نفری تمام مردای جوون سریال رو درو کرده بودن خخخ اما شخصیت داجونگ با عقل جور درنمیومد.

اول از همه اینکه قبل از طلاق گرفتن، فرت و فرت تو بغل این و اون می رفت. حالا این به کنار، کپ می کرد و ماتش می برد. مگه می شه این ری اکشن یه زن سی و هشت ساله باشه! والا شی آه دختر هیجده ساله اش خیلی بهتر از پس خودش برمیومد تا مادره.

از طرف دیگه چرا اینقدر خنگ بود؟ هیجده سال با یه مرد ازدواج کنی و یازده قسمت طول بکشه تا بفهمی وویونگ همون ده یونگه؟!

یه مورد دیگه هم در مورد شخصیت پردازی دوقلوها:

قبول دارم تک به تک خوب بودن اما اصلا رابطه ی دوقلوها اینقدر دور از هم نیست. عملا انگار نه انگار خواهر برادر بودن. اینو از این جهت می گم که یه دوقلو درست در نزدیکی خودم دارم. انگار یه روحن تو دو تا جسم. با اینکه تفاوت های اشکاری دارن اما خیلی هم بهم نزدیکن. شی آه و شی ووه اسما دوقلو بودن. اصلا جایی که شی ووه اینقدر آزار می دید چرا شی آه اینقدر دیر واکنش نشون می داد؟ مخصوصا که دختر بزن بهادری بود.

مورد بعدی :

اینا مشکل خرجی نداشتن؟ اگر مشکل خرجی نداشتن چرا ده یونگ اینقدر بدبختی می کشید؟ با نبود باباهه اب تو دل این خونواده ت نخورد. قبول دارم شی آه و داجونگ کار می کردن ولی خرج این زندگی با پول کاره پاره وقت شی آه و کارورزی داجونگ در نمیومد.

از صحنه ی کیس نگم براتون. یعنی نویسنده نکرده بود حداقل ده یونگ واقعی رو محض خالی نبودن عریضه برای صحنه ی کیس انتخاب کنه. این بچه که کیس رفت من نه تنها حس خوبی نگرفتم بلکه منقلب هم شدم. کارگردان تو چیکار کردی! اگه به نظرت انتخاب ده یونگ به عنوان یه مرد خوب بود چرا ده یونگ جوون کیس رفت؟ خودت هم می دونستی که ده یونگ واقعی جذابیتی برای بیننده نداره. اوف بر تو.

نکات مثبت

خیلی تو سر سریال کوبیدم الان صدای هوادارها در میاد بریم سر نقاط مثبت

هدف سریال: اول از همه قدر حال رو بدونید. حتی اگه سختی می کشید اگه یه روزی جایگاهتون رو از دست بدید قطعا حسرت این روزها رو می خورید(دقیقا مثل دوران کرونا که دلمون برای یه بغل کردن هم تنگ شده.)

دومین هدف اگه تو سن پایین بچه دار شدید به خاطر سختی ها عقب نکشید و مسئولیت پذیر باشید( که البته من اصلا قبول نداشتم و به خاطر همین از همون اول با خودم می گفتم غلط کردید ناخواسته بچه دار شدید.)

سومین مورد: خونواده اونقدر مهم هست که از بزرگ و کوچیک سختی هاش رو به جون بخرن و همیشه در کنار هم باشن.(گفتم سریال خانواده محور بود)

بیس این سریال، همدلی، علاقه و عطوفت والدین و بچه هاست. بیننده با صحنه های بی شماری از عاشقانه های زوجین و والدین و بچه ها مواجهه. سختی هایی که پدرو مادر می کشن و در عین حال چه خوشی هایی که هیچ وقت از یاد نمی برن. داجونگ و ده یونگ هردو سختی کشیدن اما هیچ کدوم حتی یه ثانیه هم به نبود بچه ها فکر نمی کردن. این واقعیته که کاش بچه ها از یاد نبرن.

نقاط عطف خوبی داشت. مثل معلم مدرسه که به جای عاشق داجونگ، شارلاتان از آب در اومد. یا استاکری که فکر می کردم دنبال ده یونگه و بر عکس دنبال شی آه بود.

طنز سریال خوب بود مثل وقتی که دوست ده یونگ عاشق شده بود. یا قسمتی که شی آه رو می خواستن بن. داجونگ تا اومد شق زد تو سر پسره. من یه دفعه ای از خنده منفجر شدم. از اون طرف مادربزرگه هم اومد دیگه نور علی نور شد.

یه موردی که به شخصه خیلی دوست داشتم پرداختن به شغل مجری گری بود واقعا نمی دونستم اینقدر سخت اما جذاب باشه.

مورد بعدی سکانس های بازی بسکت.

خودم طرفدار دو آتیشه ی والیبالم و جالبه از بسکت هیچی حالیم نمی شه. حتی نمی دونم چند نفر تو زمین بازی می کنن اما خدایی یه بُعد دیگه از بسکتبال دیدم و خوشم اومد.

مورد آخر: گفتم که مخالف عاشقانه ی اصلی سریال بود اما خدایی عاشقانه ی شی آه و رفیقش جی هو برام مثل هوای تازه بود. چقدر من این زوج رو دوست داشتم. اصلا کاراکترشون جذاب و دل نشین بود. صحنه ی تو کمد گیرکردن و مراقبت های جی هو.

سکانس های برتر:

گفتم این سریال پر از سکانس های علاقه ی والدین به بچه هاست. تا دلتون بخواد اشکتون سر این قسمت ها در میاد. قسمتی که نشون داد ده یونگ پسرشو رو کولش گذاشته و به بیمارستان آورده.

یا صحنه ای که ده یونگ از خجالت بی پولی روش نمی شه تو ایستگاه اتوبوسی که زن و بچه هاش منتظرن پیاده بشه. ایستگاه بعدی پیاده می شه ، یه دل سیر گریه می کنه و بعد با یه صورت خندان به سراغ زن و بچه هاش می ره. یا اون دفترچه حسابی که پر از خاطرات بچه ها بود.

قسمتی که داجونگ حسرت یه عروسی رو داشت. نویسنده انگار واقعا خودش این اتفاقا رو از سر گذرونده بود. تا این حد به مشکلات این نوع زندگی وارد بود.

پایان سریال:

می گذرم از اینکه بیسبالیسته و ده یونگ آشنا دراومدن اما باید اعتراف کنم با اینکه از نیمه ی ابتدایی سریال اصلا راضی نبودم از انتهای سریال واقعا راضی بودم. خیلی روند خوبی برای پایان پیش گرفت. مثل ازدواجشون که حسرت همیشگی داجونگ بود.

بهش نمره ی هشت و دو رو می دم. اگه طالب دیدن سکانس های خونوادگی و عاطفی هستید، یا پدر و مادر هستید سریال خوبیه وگرنه به خاطر بازیگرها و نقطه ضعف ها زیاد نمی تونم توصیه اش کنم.


سریال The Wolf 2020

نام ها:گرگ

محصول:2020چیناز شبکهTencent Video, iQiyi, Youku

ژانر:تاریخی | عاشقانه | فانتزی

تاریخ پخش:Nov 19, 2020

قسمت ها:49

روز های پخش:پنجشنبه

مدت زمان:45 دقیقه

وضعیت:تمام شده

بازیگران:

Darren Wang - Li Qin - Sean Xiao

خلاصه داستان:در سالهای آخر سلطنت تانگ، یک فرماندار نظامی به نام ژو ون زمانی که در حومه شهر است اتفاقاً با پسری روبرو می شود که توسط گرگ ها بزرگ شده است. او تصمیم می گیرد پسر را به خانه ببرد و او را به فرزندی قبول کند و نام او را ژو یو ون بگذارد. سپس زو ون دست به یک کودتا میزند و .

نقد و بررسی سریال چینی گرگ

محوریت داستان خیلی ساده و شاید تا حدی کلیشه ایه. داستان دختر و پسر ساده و جوانی که بعد از سال ها به دشمنان هم بدل می شن.

روند سریال :

گرگی پسریه که عمری با گرگ ها بزرگ شده بر حسب تصادف با دختر جسوری به اسم شینگ آر اشنا می شه و هر دو دلباخته ی هم می شن. رابطه ی پاکی که با حضور آدم های روستا و سوءتفاهم ها از بین می ره. گرگی با فکر خیانت شینگ آر به دره سقوط می کنه و شینگ آر با عشقی ماندگار سالهای بعدی رو با عذاب وجدان سر می کنه. حالا هشت سال گذشته. گرگی به فرزند خونده ی پادشاه بدل شده و با فکر خیانت عشقش ، به دستور امپراطور پدر شینگ آر رو می کشه و دخترش رو نجات می ده. از همینجاست که شینگ ار در دسیسه ی بزرگ امپراطور و دست نشونده اش گرگی گرفتار می شه و تقابل عشق و نفرت در طول سریال به نمایش در میاد.

نکات مثبت

اول از همه فیلمنامه ی مرتب سریال.

قبلا گفته بودم نویسنده ی خوب کسیه که ایده هاش رو تو سریال پخش کنه. نه اینکه همه رو یه جا تو چند قسمت اولی بریزه و انتهای سریال دستش خالی شه. اتفاقی که تو سریال های کره ای میوفته شروعی طوفانی و قسمت های پایانی ضعیف اما چینی ها برعکسن. خیلی خوب این مورد رو تو داستان هاشون رعایت می کنن. داستان فراز ونشیب خوبی داره.

چند قسمت اول اشنایی، جدایی و ملاقات دوباره ی شینگ ار و گرگی.

چند قسمت بعدی نفرت گرگی و عواقب خشمش

بعد از اون رو شدن واقعیت محبت گرگی و شینگ ار

و این روند همین طور جلو می ره. درست مثل فصل های یک کتاب.

همین باعث می شه داستان اگر چه تو بعضی قسمت ها کشدار می شه اما همچنان بیننده رو به دنبال خودش بکشه. مخصوصا که داستان تقریبا تا انتهاش از تب و تاب نمی افتاده و هر بار یه ایده و نقطه ی عطف جدید رو می شه.

از طرف دیگه خیلی خوب هم از گذشته ی داستان استفاده شده بود. قسمت های جوونی گرگی و شینگ آر درست مثل راه تنفس تازه به قسمت های سریال جون می ده.

استفاده از پتانسیل ایده:

گرگی پسریه که با گرگ ها بزرگ شده، بویایی، شنوایی و قدرت بدنی خوبی داره. در جای جای سریال این مورد رعایت شده و نویسنده یادش نرفته. مثل وقتایی که شینگ ار به گرگی نزدیک می شد. گرگی هر جا بود شینگ آر رو می شنید. خیلی خوب هم از این گزینه استفاده کرده. استفاده از المان ها و نشونه ها، مثل زنگوله ای که شینگ ار همه جا همراهش بود. یا اون کیسه ی عطر یا حتی اشنایی گرگی با سبزی های معطری که شینگ آر توی چایی می ریخت.

انتخاب بازیگرها مخصوصا نقش اصلی مرد:

این اقا نسبت به بقیه ی بازیگرهای چینی ظاهر متفاوتی داره. زیاد خوش قیافه نیست. پوستی کاملا برنزه، حتی یه غوز هم روی بینش داره. اول که بازیگر مرد رو دیدم تو ذوقم خورد مخصوصا که بقیه بازیگرهای مرد، خوش صورت یا حداقل قابل قبول بودن اما همینکه داستان جلو رفت تازه به کارگردان مرحبا گفتم. در اصل زشت بودن و خشن بودن صورت گرگی مهم بود که این بازیگر خیلی خوب تونسته بود از پسش بربیاد.لامذهب موقعی که می خواست شینگ ار رو دلسرد کنه دلم می خواست با همین دست هام خفه اش کنم.

مفهوم سریال:

واقعا که چینی ها خیلی خوب می تونن معانی عالی رفتار و انسانیت رو با تصویر منتقل کنن. شینگ آر موجود خوبی بود از همون اول تا اخر تغیر نکرد و به همه محبت کرد. همین شد که تونست شاه چین رو به سمت خودش بکشه، بعد هم پسر شاه چین، گروه برده ها، گروه خودش، گرگی. درست مثل یه منبع نور همه رو دور خودش جمع کرد. گرگی هم با اینکه بدی کرده بود تو طول سریال مجازاتش رو کشید توبه کرد.

موسیقی عالی سریال:

یکی از یکی قشنگتر. اینقدر خوب بود که آهنگ هاش رو روی سه تا کلیپ سریال چینی دیگه هم گذاشتم. از تیتراژ گرفته تا صحنه های غمناک و هیجان انگیز

تیراژ کار شده و عالی سریال همراه با اون اهنگ قشنگ واقعا تو لحظه ی اول بیننده رو جذب می کنه. تیتراژی که براش کار شده بود.

طراحی لباس: اوف نگم از لباسهاشون. چقدر طراحی لباس ها تو این سریال قشنگ بود. از لباس های پزشکی که از گرگی متنفر بود تا لباس های شاهدخت.

استفاده از جلوه های ویژه:

به جز فیلم و سریالهای هالیوودی معمولا هیچ کشوری نمی تونه از جلوه های ویژه ی خوبی استفاده کنه اما اینجا واقعا راضی بودم. گرگ های خوبی طراحی کرده بودن.

برای سریال فانتزی های زیادی داشتم که تک به تک اجرا شد. مثلا دوست داشتم گرگی با گل استخوان گرگ که روش تاثیر می ذاشت، دیونه بشه و دقیقا همینجا تقابلش با شینگ ار رو ببینم.

سکانس های برتر:

اولین سکانس، سکانسی که شینگ آر پرید تا گرگی رو مجبور به اعتراف کنه. واقعا صحنه ی قشنگی بود. با پریدن شینگ ار، واکنش و اکت و میمیک صورت گرگی عالی بود. بی فکر به دنبال شینگ ار پرید. با سکانس های بعدی یه قسمت عالی از عاشقانه رو ساخت.

قسمتی که شینگ ار و گرگی در مجادله ان. شینگ ار با اینکه می دونه ارباب بو، همون گرگی خودشه اما دلیلی برای اثبات نداره تا اینکه گرگی برای از سر باز کردن شینگ ار کیسه ی عطرش رو به دست باد می سپاره. جالب اینجاست که باد می چرخه و می چرخه و دقیقا جلوی چشمای ما و شینگ ار، کیسه ی عطر تو دست گرگی می شینه. یه فلاش بک از گذشته و تکمیل صحنه. براوو به کادر نویسندگی و کارگردانی

صحنه ی نبردشون که گرگی خودش رو قربونی می کنه، صحنه ای که شینگ ار ندونسته با ارباب بو راجع به گرگی حرف می زد انگار آب روی آتیش بود. یا صحنه ای که شینگ ار و گرگی با هم مجبور می شن به سمت چین برن. شینگ آر فکر می کرد گرگی داره اذیتش می کنه اما همه اش به خاطر خود شینگ آر بود. چقدر هواداری گرگی عالی بود.

دیالوگ برتر:

<<تو زشتی، چطور می تونی تو زشت بودن هم شبیهش باشی.>>

<<یه احساسی داشتم که اگه هر دومون عاشق یک زن نمی شدیم، اگه دشمن نبودیم، دوست می شدیم. >>

<<دوست؟ عمرا همچین فرصتی نصیبت می شد. تقدیر من اینه که تا ابد تنها باشم.>>

نکات منفی

اواسط سریال کلا از ریتم میوفته. با اینکه همه منتظر برملا شدن راز اصلی هستیم اما نویسنده یکم بیش از حد این قسمت ها رو کش می ده تا هر چه دیرتر راز گرگی رو برملا کنه. انتهای سریال هم خیلی جنگ و مریضی گرگی طول کشید رو دور تند دیدم.

یکم منطق سریال مشکل داشت. مثلا مردی که خیانت کرده با اینکه همه جوره صحنه سازی کرده، خودش جلو میاد و نقشه اش رو لو می ده.

و نکته ی آخر متاسفانه پایان تلخش

قطعا یکی از دلایل مهمیه که ممکنه هر کسی نبینه. اما به نظر من منطقی بود اینقدر سینگ ار و گرگی اذیت شدن که جور دیگه نمیشد تموم شه

واقعا هرچی فکر می کنم نکته ی منفی دیگه ای به ذهنم نمی رسه. بی نهایت از دیدنش لذت بردم، ساعات خوشی رو گذروندم، فانتزی های خوبی دیدم، بازی و عاشقانه ای بسیار قوی، با موسیقی متنی بی نظیر، بهش نمره ی 9.5 رو می دم و به تمام طرفدارها توصیه اش می کنم


نقد وخلاصه ی این سریال واقعا قشنگ رو در ادامه ی مطلب بخونید

مشخصات

عنوان : مدرسه ۲۱۵ : تو کی هستی - Who Are You: School 2015 - 후아유- 학교 ۲۰۱۵
ژانر : درام - رمانتیک - مدرسه
کارگردان : Baek Sang-Hoon
نویسنده : Kim Hyun-Jung, Kim Min-Jung
شبکه : KBS2
تعداد قسمت ها : ۱۶
تاریخ پخش : April 27, 2015
روز های پخش : دوشنبه و سه شنبه ۲۱:۵۵
جایگزین : خون
محصول : کره ی جنوبی
بازیگران :

Kim So Hyun
Nam Joo Hyuk
Yook Sung Jae
Lee David
Yoo Young
Kim Hee Jung

نقد سریال تو کی هستی مدرسه 2015

داستان راجع به دختری به اسم اون بی هست یه دختر بی کس وکار که تو یتیم خونه زندگی میکنه دختریه که زندگیش دو تا بخش جدا داره تو نوانخانه همه دوستش دارن بزرگتر ازهمه است ودرنتیجه به کوچکترها کمک میکنه ودرمدرسه یه دختر توسری خور وساده است که دختری به اسم سویونگ ودار ودسته اش مدام ازارش میدن

این ازارها اونقدر عرصه رو بهش تنگ میکنه که بالاخره تصمیم به خودکشی میگیره بالای پل میره وخودش رو تواب پرت میکنه داستان همینجا کات میشه ومیره به زندگی شخصیت بعدی یعنی اون بیول خواهر دوقلوی اون بی

دختری که تو ناز ونعمت بزرگ شده چرا که زن خوب ومهربونی سرپرستیش رو قبول کرده اون بیول برخلاف اون بی زیاد ادم معاشرتی ای نیست وبا همه گرم نمیگیره فقط با گروه سه نفرشون تو مدرسه میپره وجزو دانش اموزهای نمونه ی مدرسشونه اون بیول برحسب تصادف دقیقا تو همون منطقه ای که اون بی خودکشی کرده به اردو اومده از گروه مدرسه جدا میشه وگم میشه وبازهم داستان کات میشه

حالا داستان از اینجا تغیر میکنه اون بی تو بیمارستان بهوش میاد اما حافظه اش رو از دست داده مادر ناتنی اون بیول به خیال خام خودش اون بی رو به جای اون بیول که دخترش بهمراه میبره تا حافظه اش برگرده وتو این بین ما با دوتاشخصیت دیگه اشنا میشیم هان ایان (عجب اسم خوش اوایی خداوکیلی وقتی اسم پسره رو با لهجه ی خودشون صدا میکردن دل من غنج میرفت )شناگری ماهر که از بچگی به اون بیول علاقه داشته این علاقه شاید بشه گفت دو طرفه است ما که نفهمیدیم هان ایان همه جوره هوای اون بیول رو داره اما اون بیول خودش رو به اون راه میزنه

وحالا شخصیت دلنشین اخری گونگ ته کوانگ پسری که تو زندگیش مشکلات زیادی داره از نظر مالی بی نیازه چرا که پدرش مدیر اصلی مدرسه ی اون بیول هست اما زندگی از هم گسسته ای داره پدرش بهش اهمیت نمیده وهردو چشم دیدن همدیگه رو ندارن ومادرش ازشون جدا شده وحالا در شرف ازدواج سومش با یه مرد دیگه است

تو این بین دوستی بین هان ایان واون بی با توجه به از دست دادن حافظه ی اون بی پررنگ تر میشه چرا که (اون بی )ذاتا دختر مهربون ودوست داشتنیه گونگ ته کوانگ هم همین طور هردو با دختری شیرین ومهربون مواجه میشن که کم کم دل هردو رو میبره

اما بشنوید از بعد دیگه ی ماجرا بعد از سه قسمت اون بی حافظه اش رو بدست میاره میره سراغ شهرش واونجا با چی مواجه میشه ؟

اینکه فوت کرده .ماجرا از این قراره که همراه با گم شدن اون بی بعد ازچند روز یه جنازه از اب میگیرن که فکر میکنن اون بی مرده .

اما مشکل از اینجا شروع میشه سویونگ رو یادتونه ؟همون دختری که تو مدرسه اون بی رو اذیت میکرد سویونگ به خاطر مشکلاتی که برای اون بی درست کرده بود واز دید مردم باعث خودکشی کردن اون بی شده از طرف مدرسه اخراج شده بود حالا به مدرسه ی اون بیول جدید (یا همون اون بی سابق )میاد ومشکلات شروع میشه

واین درحالیه که کلی معمای عجیب غریب در پس پرده وجود داره

این تقریبا یه خلاصه ی بلند از سه چهار قسمت داستانه

اول توصیف شخصیت ها

اون بی یا همون اون بیول رو قبلا زیاد دیدم اما تو نقش های بچه گانه یه وقتهایی هم خبیث یادمه سالها پیش تو یه سریال سر خواهرش بلا اورده بود

اما تو این سریال صورت خوب ومعصوم وارومی داره کلا تازه صورتش جلوه پیدا کرده ومیشه فهمید که از اون بازیگر های اینده داره

هرچند که یکم تو نشون دادن احساسات تو صورتش هنوز لنگ میزنه به نظرم درمقابل محبت ها وصحبت های هردو پسر داستان صورت بی روحی داشت اما خیلی زیاد نه

هان ایان اخ که چقدر ماه این پسر این سریال از اون سریالاست که بیننده دوست داره هردو رقیب خوشبخت بشن تا این حد

هان ایان نقش یه پسر فداکار ومهربون رو خوب بازی کرده بود که هرکاری برای دوستش وبرای عشقش اون بیول انجام میدهاحساسات رو قشنگ تو صورتش نشون میداد اون قسمتی که پشت در خونه ی اون بیول نشسته بود ومیخواست بهش پیغام بده اما اون بیول بی هوا در وباز کرد یعنی من حس میکردم قلبم تو دهنمه اینقدر میمیک صورتش دلپذیر بود هرچند که تو پرانتز بگم بعضی ها نظرشون کلا 0 درجه با من فرق داشت ومیگفتن اصلا هیچ حسی رو تو صورتش نشون نمیده

شخصیت سوم گونگ ته کوانگ معروف همون مو زرده ی خودمون خداوکیلی که خوب بازی کرده بود یه ادم الکی خوش یکم خل وچل که تو دلش هزار تا غم داره وتازه یه نفر رو تو زندگیش پیدا کرده که میتونه باهاش صحبت کنه .اون بی با اون مهربونی خاص خودش همزبان خوبی برای گونگ ته میشه باهاش صحبت میکنه وبه نوعی به گونگ ته بها میده وهمین باعث دلبستگی گونگ ته به اون بی میشه تا جایی که جلوی دسیسه چینی های سویونگ خیلی قشنگ از اون بی حمایت میکنه

نقاط قوت داستان

بازیگرها خوب انتخاب شده بودن از این سه تا بازیگر اصلی بگیر تا سویونگ پلید وخبیث تا پدر ومادرها وبقیه ی بچه های کلاس رنج سنی بازیگرها به سن دبیرستانی ها میخورد وبرخلاف وارثان که ماشالله هرکدوم یلی بودن برای خودشون میخورد که همشون بچه دبیرستانی باشن حتی هان ایان با اون قد وبالای بلندش فیسش بچه گونه بود

مشکلات ومصائب بچه های دانش اموز به خوبی نمایش داده شده بود ومشکلاتی که تو این سن وسال دامن پدر ومادرها یا بچه ها رو میگیره اون روحیه ی شکننده ی بچه ها تو این سن جو مدارس کلا که از این نظر خوش ساخت بود من تناقض زیادی تو این قسمت ها ندیدم

معمای در پس پرده خواه ناخواه بیننده رو با خودش جلو میبرد نگاه ها ومحبت هایی که سه شخصیت خرج همدیگه میکردن بار عاطفی داستان رو بالا نگه میداشت وشخصیت پلید سویونگ باعث بهتر جلو رفتن سیر داستان میشد

من خودم به شخصه از سریالی که توش بچه ها بازی میکنن اما روابطشون خیلی بازه خوشم نمیاد به نظرم اصلا بو.سه داشتن این سریال ها یه جوری قبح شکنیه که خدا رو شکر تواین سریال رعایت شده بود واز این جهت برام بیشتر ارزش داره شما فکرشو کن .بدون صحنه بدون لمس بدون ب.وسه بتونی یه سریال لطیف عاشقانه بسازی خدایش که خیلی سخته خود من عمرا بتونم بنویسم اما نویسنده به خوبی از پسش براومده بودهم هان ایان هم گونگ ته کوانگ عاشقانه های زیبایی ساخته بودن که حتی من رو هم اشباع میکرد

از طرف دیگه سریال جنبه ی اموزشی هم داشت چه برای والدینی که با بچه های نوجوون سرکار دارن چه برای بچه ها نتیجه ی کار کانگ سویونگ رو واقعا عالی نشون داد اینکه اعمال ما همیشه دامن گیر خودمون میشه اون لحظه ای که داشت کامنت ها رو میخوند که همه از اومدنش به مدرسه ی جدید ناراحت بودن واقعا هوشمندانه بود از اول دوست داشتم بدونم نویسنده چه جوری حق کانگ سو یونگ رو کف دستش میذاره

اما نکات منفی

اول اینکه مادر اون بیول خیلی راحت بچه اش رو فراموش کرد این واقعا عجیب غریب بود یعنی کارگردان ونویسنده فقط میخواستن یه جوری اون بی رو به جای اون بیول نگه دارن از این جهت کم کاری شده بود مقدمه چینی لازم نشده بود وبرای من بیننده عجیب بود برگشت اون بیول هم همین طور

ومشکل دوم هم مرگ سو این که خب همچین مورد آسی نبود که بخوان این همه روش مانور بدن درواقع هیچ کس مقصر اصلی نبوده فقط بچه هامعرفت نداشتن همین (والا من هنوز نفهمیدم تو توالت کی بالا سر اون بیول رفت که جیغ بنفش کشید شما گرفتید ؟)

بازهم میگم یکم شخصیت اون بی لنگ میزد دقت کنید تو صحنه هایی که مثلا سویونگ داره اذیتش میکنه من هیچی از صورت این دختر حالیم نمیشد

اهنگ های سریال بی نهایت عالی بود معمولا تو هرسریالی یکی دوتا اهنگ قشنگه اما لامصب این سریال همه ی اهنگهاش قشنگ بود اهنگهایی با تم شاد وهیجان انگیز به سبک کار وتم مدرسه ای سریال فوق العاده میخورد اصلا انگار از اول برای این سریال ساخته شده پیشنهاد میکنم حتی اگه نمیخواید سریال رو دانلود کنید چند تا از اهنگ های پربازدیدش رو حتما دانلود کنید

از وقتی این سریال رو دارم میبینم بی بروبرگرد روزی دو سه دفعه اهنگهاش رو مرور میکنم شوور جان هم هی مخسره ام میکرد که بابا سرمون رفت خب به من چه گوش نده

اما انتهای داستان (اونهایی که حساســــــــــــــن نخونن )

یهنی ها این نویسنده اش خیلی بیشهوره من همچین بغض گلوم رو گرفته چرا به گونگ ته نرسید ؟؟من کلی به دلم صابون زدم گفتم اون بیول که اومد حالا هرکی جفتش رو پیدا میکنه سر این گونگ ته کوانگ بی کلاه نمیمونه که موند الهی جز بزنه نویسنده اش شونزده قسمت دل وجیگر ما رو بهم پیچوند با این گونگ ته کوانگی که نوشته بود حالا که باید سر وسامونش بده زد تو کاسه کوزه ی ما ناراحنم من گونگ ته میخوام

اما جدای از این حرفها من راضی بودم انتظار بیشتری نداشتم هرچند رسوندن اون بی به هان ایان رو دوست نداشتم اما انتهای داستان مرتب تموم شد .

درمجموع بهش نمره ی 8.5 رو میدم به نظرم سریال مرتبی بود نه لوس بازی بیش از حد داشت نه سرگیجه اور بود نه خسته کننده هرچند که مثل اکثر سریالها یکم اخرش کسل کننده شده بود اما درمجموع ازش راضی بودم واوقات خوشی رو باهاش گذروندم جزو اون سریالهاست که احتمالا دوباره بعد ازچند وقت دوره اش میکنم


عنوان فارسی : کره عشق : اولین عشق عالیجناب | مهتاب و ولنتاین | عشق اول مردی که هزار ساله بودعنوان انگلیسی : The Love Knot: His Excellencyrsquo;s First Love | The First Love of the Man Who Was Thousand Years Old , Moonshine And Valentine

عنوان چینی : 结爱middot;千岁大人的初恋 | Qian Sui Da Ren De Chu Lian , Jie Ai , Jie Ai Qian Sui Da Ren De Chu Lian
امتیاز: ۸ از ۱۰
تعداد قسمت ها : ۲۵
تاریخ انتشار : ۹ می ۲۰۱۸ تا ۶ ژوئن ۲۰۱۸
مدت زمان پخش : ۴۵ دقیقه
کارگردانان : Leste Chen | Hsu Chao Jen
محصول کشور : چین
خلاصه داستان :
گوان پی پیدختریشیرین عقل و ساده و معصومه. در یه مجله خبری به عنوان کاآموز داره کار میکنه و دانشجوی فنی حرفه ایه. در زمان های قدیم افراد روباه شکل از سیاره خودشون به زمین میان و اینجا ساکن میشن و شروع به تکامل میکنن و شبیه انسان ها میشن. پسری با چشمای نابینا به خواستگاری دختری فقیر و کشاورز میره و بعد ازدواجشون میتونه زیر نور مهتابچشماشبینا بشه وعاشقدختری که باهاش ازدواج کرده میشه و بعد قرن ها دوباره این دختر رو پیدا میکنه و میخواد این دختر رو از برایخودشکنه.

نقد و بررسی سریال چینی ولنتاین و معشوقه اش

داستان راجع به عشق روباهی نهصد ساله است که می خواد جون عشقش رو نجات بده و در این بین معانی زیبایی از احساسات بشر و تقابل اونها در زندگی رو می بینیم

روند سریال

داستان راجع به عشقی قدیمیه. حلان و افراد قبیله اش روباه هایی از سیاره ی دیگه ای هستند که به زمین اومدند و سال ها در میان انسان ها زندگی کردن. با وجود تواناییهاشون گاهی عاشق انسان ها شدن و بچه دار شدن. حلان دقیقا همچین موجودیه. نیمی روباه و نیمی انسان. سال ها پیش تو سن نوجوانی با دختربچه ی انسان هم نشین و عاشقش شده اما دقیقا تو روزی که فکر می کرد قراره چشمای نابیناش درمان بشه، عشقش رو به بدترین شکل از دست می ده. حلان بینایی شبش رو بدست میاره اما به خاطر قربانی شدن عشقش از قبیله و پدرش دل می کنه و زندگی خودش رو به همراه نوچه هاش شروع می کنه. نهصد سال از اون روزها گذشته. عشق حلال هر بار تناسخ پیدا کرده و در کمال تاسف در بیست و پنج سالگی فوت کرده و حالا حلان یه بار دیگه تناسخ عشق قدیمیش رو می بینه که به نام گوان پی پی زندگی می کنه. اما اینبار همه چی فرق می کنه. از یک طرف حلان می خواد سایه ی شوم مرگ در جوانی رو از سر عشقش برداره و از طرف دیگه پی پی اینبار دوست پسری داره که به شدت عاشقشه.

بازی بازیگرها

بازیگرها همه گمنام و در عین حال خوبن. حلان با اون صدای ملایم و قد بلندش واقعا به درد نقش اصلی می خورد من که خیلی ازش راضیم. بقیه بازیگرها هم همین طور. همه خوب از پس نقششون براومدن.

فیلمنامه ی سریال: این سریال واقعا فیلمنامه ای قوی داشت. از اونهایی که نویسنده سعی کرده با تمام وجود سنگ تموم بذاره.

داستان روباه هایی که علاوه بر زندگی در کنار انسان ها و اموختن افکار و احساساتشون باید با خودشون هم کنار بیان. جالب اینجا بود که منشا جنگ زیرپوستی بین روباه ها هم بازهم خصایص انسانی مثل عشق و خیانت و حسادت بود.

در جای جای سریال شخصیت پی پی متن های پیچیده و زیبایی در مورد افکار انسان و احساساتش می گه. دروغ، حقیقت، رازها.

رازها مثل جعبه ی پاندورا می مونن اگه برملا شن باید پاشون بایستیم

چه معانی قشنگی این سریال منتقل می کرد. با اینکه در ظاهر یه سریال فانتزی بود اما اینقدر معنی و مفهوم داشت که از صد تا سریال مفهومی برام دلپذیرتر بود. اینکه هر روباهی یه مروارید داشت و اون مروارید رو سالیان سال تنها و تنها برای عشقش نگه می داشت. جالب اینجا بود از قوانین طبیعت استفاده کرده بودن. اینکه روباه ها تنها یک جفت دارن و روی جفتشون عطر خودشون رو می ذارن. حلان هم با دادن مرواریدش به پی پی عطر خودش رو روی پی پی گذاشته بود.

سوگند ازدواج حلان و پی پی از اون قسمت های پر مفهوم بود. معمولا این قسمت ها برام جالب نیست اما دوست داشتم متنش رو برای شما هم بنویسم.

من حلان جینگ تینگ از امروز همیشه مراقبت خواهم بود. برات شمعی در تاریک و آفتابی در زمستان خواهم بود

من گوان پی پی از امروز به بعد همیشه همراهت خواهم بود در طوفان پناهگاهت و خونه ای برای رفع خستگی هات خواهم بود.

واقعا عاشق مفهوم عمیق این سوگند شدم. همه می دونیم از ابتدای خلقت مرد تکیه گاه بوده و زن پناهگاه.

نکات مثبت سریال:

بازهم می گم یکی از سریال مفهومی زیبا با بیس عالی بود که هر قسمت مفهوم جدیدی داشت.

اکیپ بازیگرها و تعدد زیاد و داستانی که تمام شخصیت ها رو تک به تک معرفی می کنه

کم قسمت بودن سریال

طنز، غم، عاشقانه، استفاده از عواطف، همه چیز به جا بود. اکشن خوبی هم داشت اگر چه کم بود. و آخرین نکته تدوین عالی:

تو سریال برش هایی وجود داشت که بهمدیگه مرتبط بود. یه وقتایی در انتهای قسمت مشکلات و برخوردهایی رو نشون می داد که تو قسمت بعدی خیلی خوب توضیحش می داد. یا فلاش بک های ابتدای هر قسمت که به گذشته ی حلان و عشقش می پرداخت. بعد به زمان حال برمی گشت و از اون فلاش بک به طرق مختلف استفاده می کرد.

معمولا تدوین های سریال های چینی مشکل داره. سریال رو تیکه تیکه می کنن. البته از جایی شنیدم که گویا مجبور به سانسور می شن و به خاطر همین معمولا تدوین خوبی از چینی ها ندیدم اما این سریال یکی از بهترین سریال های در این حیطه بود

سکانس های برتر

امان از کیس های سریال

معمولا اینقدر کیس دیدم که برام زیاد شگفت انگیز نباشه. اما این سریال عقبه ی پر مغز و زیبایی داشت.

تصور کنید زوج های مختلفی رو در حالت های مختلف نشون می ده که در پس زمینه اش این جملات گفته می شه:

گاهی اوقات لحظات خصوصی ای تو زندگی هست که فراموش نشدنی ان. ممکنه فقط یه لبخند یا یه آغوش باشه. می تونه حتی وقتی همو می بینن باشه. ولی اون لحظه ناگهانی رخمی ده. مثل بقیه لحظات زندگی. راهی واسه اینکه قبلش بفهمی نیست ولی وقتی می رسه می فهمیم همه چیز از پیش تعین شده

و دقیقا تو همین لحظه کیس زوج اصلی و همه ی اون زوج ها رو با هم نشون می ده.

کیس دوم سریال هم عالی بود. انگار حلان عقده ی نهصد ساله اش رو باز می کرد.

صحنه ای که حلان برای ثابت کردن خودش دستش رو تو اسید می کنه هم خیلی قشنگ دراومده بود. پی پی و بیننده هر دو گیج می شن.

دیالوگ برتر:

-فکر می کردم با یه بوسه همه چی عوض می شه. مثل دخترا تو داستان پریان. اما چرا بوسه های شما آدم کشه؟

-دروغ مثل یه داروی بی حسی می مونه. چون حقیقت همیشه درد داره اما اگه از قبل حقیقتو بدونی دیگه دروغ فقط نمک رو زخمه اون وقته که فقط دعا می کنی همه چی زود تموم بشه. به هر قیمتی که شده می خوای همه اش تموم بشه.

نکات منفی سریال:

اولین نکته ای که به نظرم از حیث اخلاقی درست نبود و بهتر بود نویسنده و کارگردان یه جوری حلش کنن، رابطه ی عاشقانه زن با دو مرد بود. البته منظورم شخصیت اصلی نیست. با اینکه رابطه اشون پاک بود اما اینکه دوست پی پی نمی تونست بین دو روباه انتخاب کنه و همزمان با هر دو دوست بود، برام جالب نبود. بهتر بود یه جوری رفع و رجوعش کنن.

دومین نکته انتظار فانتزی های خیلی خیلی بیشتری داشتم. به جز دو سه فقره امداد و نجات و یکی دو مورد هم حسودی چیز زیادی ندیدم. اگه فانتزی بیشتری قاطیش می کردن قطعا قشنگ تر می شد.

کلا از پتانسیلایده ها استفاده ی درستی نشده بود. مثلا زمان کوری حلان پی پی خیلی بهتر می تونست ازش مراقبت کنه. یا قسمتی که پی پی علی رغم میلش می خواد از حلان جدا بشه. به حلان می گه مروارید رو پس بگیره. انتظار داشتم مروارید موقع پس دادن برق بزنه که نزد.

مورد آخر که دیگه نوبر بود با اینکه نویسنده بارها می گه این اشخاص روباهن و بویایی و شنیداری قوی ای دارن اما استفاده ی درستی نشده بود. یه جاهایی هم که باید نشون می داد نشون نداد. مثلا دختره پشت در گوش می ایسته اما روباهی که داخل اتاقه اصلا متوجه نمی شه.

مورد بعدی سه قسمت اخر سریال بود. کشدار و ساده با اینکه به جمع بندی سریال اهمیت می دم اما زیاد راضی نبودم

در اخر به عنوان یکی از سریال های کوتاه چینی که بدجوری بهم چسبید توصیه اش می کنم. نویسنده خیلی خوب حق مطلب رو ادا کرده بود و تنها هدفش ساخت یه سریال فانتزی بود. برخلاف روباه نه دم که فقط با فضاسازی وبازیگرها ویترین سریال رو پر کرده بود. بهش نمره ی 8.9 رو می دم و صد درصد توصیه اش می کنم.


نام ها: خداحافظ شاهزاده من

محصول:2019چین از شبکه Youku

ژانر: درام |تاریخی|عاشقانه

تاریخ پخش: 25 بهمن 1397 - 14Feb2019

قسمت ها:52

روز های پخش:دوشنبه تاپنج شنبه

مدت زمان: 45 دقیقه

وضعیت:پایان یافته است

بازیگران:

Peng Xiaoran - Chen Xingxu

خلاصه داستان: یک داستان عاشقانه حول نهمین پرنسس سلسله لیانگ غربی که به دشت مرکزی سفر می کند تا با ولیعهد به نشانه ی اتحاد، ازدواج کند .

زیافنگ دختری بی پرواست که هیچی براش مهم نیست جز اینکه شوهرش ندن. دختر وابسته ایه که می خواد تا آخر عمر بیخ ریش ننه باباش بمونه و کنار اهل و عیال باشه.

از طرف دیگه جیاوو پرنس پنجم کشور همسایه است که برای ازدواجِ برادر بزرگش به کشور ژیافنگ میاد اما تو راه بهشون حمله می شه و برادرش می میره. جیاوو زخمی به پست زیافنگ می خوره و نجات پیدا می کنه. تو این بین جیاوو به خاطر دسیسه ها فکر می کنه خونواده ی ژیافنگ باعث مرگ برادرش شدن. پس به ژیافنگ نزدیک می شه تا مقر اصلی خونواده اشون رو پیدا کنه. این وسط یک دل نه صد دل عاشق ژیافنگ می شه و به خوبی و خوشی ازدواج می کنن اما بالاخره حمله ی اصلی صورت می گیره و تمام کس و کار ژیافنگ به بدترین شکل کشته می شن مخصوصا که جیاوو با وجود اینکه راضی نیست اما مجبور به کشتن پدربزرگ ژیافنگ اون هم درست جلوی چشمهاش می شه. ژیافنگ برای فراموش کردن این درد به درون رودخونه ی فراموشی می پره. جیاوو که همچنان دلباخته ی ژیافنگه به دنبالش می پره و هردو همه چیز رو فراموش می کنن. حالا یک سال گذشته و ژیافنگ به عنوان عروس ولیعهد جدید به کشور جیاوو اومده و همه چیز دوباره از نو شروع می شه.

بازیگرها:

بازیگر مرد بی نهایت عالی بود. چقدر این پسر خوب نقشش رو بازی کرد. دردی که از خیانت کردن به عشقش می کشید اشک ها، پشیمونیش و عاشقانه هاش همه چیز خوب بود.

از دختر داستان خیلی تعریف نمی کنم اما در کنار مرد داستان زوج خوبی بودن.

سریال پر شخصیتی بود که بازیگرهای خانواده ی هردو شخصیت خیلی خوب بر اساس کاراکترشون انتخاب شده بودن. مخصوصا پدربزرگ ژیافنگ که قوی و قدرتمند اما در عین حال مهربون بود.

نکات منفی(دیگه خودتون می دونید اگه از سریال راضی نباشم با نکات منفی شروع می کنم.)

اول از همه بگم این سریال رو بعد از بیست و هفت قسمت رها کردم. متاسفانه با وجود اینکه خیلی دوست داشتم بدونم بالاخره کی شخصیت ها متوجه گذشته اشون می شن و چه می کنن اما اینقدر حاشیه داشت و رو دور تند دیدم که عطاش رو به لقاش بخشیدم.

سریال ایده ی قوی ای داشت اما به جز چند صحنه ی احساسی بی نظیر چیزی به جز جنگ و ت بازی و زیر آب زنی و شخصیت های متعدد نداشت.

مدام از خودم می پرسیدم ایده خیلی خوبه، مشکل کار از چیه که اصلا جذبم نمی کنه.

داستان همونجورکه تو خلاصه نوشتم به دو بخش تقسیم می شه قسمت اول عاشقانه ی بین ژیافنگ و جیاووست و بخش دوم فراموشی و یاداوری دوباره ی گذشته.

داستان خیلی ساده شروع شد از اون داستان هاییه که دیر جذب می کنه عاشق شدن شخصیت ها خیلی شل و تا حدی حوصله سربره. تا اینکه نقطه عطف ها کم کم شکل می گیره و ضربه ی نهایی مرگ خونواده ی ژیافنگه .بعد از اون هم زمانی نمی گذره که به رودخونه می پره و روز از نو روزی از نو. بخش دوم با بی حس و حالی تموم شروع می شه. قصری که ولیعهد و بقیه به جون هم افتادن. همه زیراب هم رو می زنن ی می کنن. جیاوو جان هم عاشق یه دختر دیگه است و می خواد عقدش کنه. این وسط یه وقتایی هم یکی به نعل می زنه یکی به میخ. هم با عشق سابقش می چرخه، هم گوشه چشمی به ژیافنگ داره. اخر سر هم هردوشونو می گیره و خلاص. با اینکه می دونستم در ادامه ژیافنگ و جیاوو حقیقت رو می فهمن و صحنه های انتقامی خوبی از اب در میاد اما واقعا دیگه نکشیدم و داستان رو رها کردم. شاید هم بعدها که بی کار بودم دوباره باقیش رو ادامه دادم.

نکات مثبت

اول از همه طراحی لباس و گریم و صحنه پردازی عالی سریال. واقعا برای این سریال از این جهت سنگ تموم گذاشته بودن. تیپ ژیافنگ مثل لباس های محلی خودمون بود و دیدنش برام لذت بخش بود.

بازی خوب مرد داستان که خیلی خوب تونسته بود همه جوره همه حسی رو دربیاره.

شخصیت پردازی سریال

داستان از نظر شخصیت پردازی هیچ مشکلی نداشت.با وجود ازدیاد شخصیت ها تک به تک همه رو بهمون نشون داد و از این حیث کار سنگینی بود.

نیمه ی ابتدایی داستان با وجود شروع ملایم اما خیلی عالی ادامه پیدا کرد و همین باعث شد با دل و جون سریال رو دنبال کنم.

سکانس های برتر

گیرکردن جیاوو تو شن و صحنه های احساسی نجاتش

تفاوت مراسم ازدواج دو کشور که خیلی خوب در یک فضای قشنگ توضیح داده شد و به تصویر کشیده شد.

جالبه که ژیافنگ خدا رو می پرستید.

و برگ برنده ی آخر قسمت های جنگ سریال. تصور کنید دقیقا تو روز عروسی خبر حمله به گوش پدربزرگ ژیافنگ می رسه. ژیافنگ با نگرانی جیاوو و افراد قبیله اش رو راهی می کنه و منتظر می شه. لحظه به لحظه به تصویر کشیدن نگرانی ها، مرگ تک به تک اعضای خونواده ی ژیافنگ، ترس از مرگ و انتظار خیلی خوب نشون داده می شه تا اینکه جیاوو و سپاهش به چادرها می رسن و درست تو لحظه ای که جیاوو فکر می کنه افرادش ژیافنگ رو از اونجا بردن، دقیقا جلوی چشمهاش پدربزرگش رو می کشه.

صحنه های بعدی عالی چیده می شه. گریه های جیاوو زجه های ژیافنگ. در یک کلمه عالی بود.

بعد از اون هم صحنه ی احساسی سقوط تو رودخونه ی فراموشی و تمام.

همه ی اینها مال نیمه ی ابتدایی سریال بود و متاسفانه بخش دوم سریال شل و حوصله سر بر و خالی از هیجان شروع شد. انگار که نویسنده رو عوض کردن یا بهش گفتن اب ببند به داستان و وقت بخر.

به هرحال به خاطر تمام حس های قشنگی که نیمه ی ابتدایی سریال داشت بهش نمره ی 8.5 و به نیمه ی دوم سریال تا قسمت بیست و هفت امتیاز 7.5 رو می دم.ای کاش نیمه ی دوم هم خوب بود تا با صراحت توصیه اش می کردم. اما اگه حوصله اتون کشید و از این تیپ سریال ها خوشتون اومد ببنید و در مورد قسمت های اخرش هم نظر بذارید.


نام ها:شروع دوباره

محصول:2020چیناز شبکهHunan TV, Mango TV

ژانر:کمدی | عاشقانه

تاریخ پخش:Oct 29, 2020

قسمت ها:35

روز های پخش:پنجشنبه و جمعه, شنبه

مدت زمان:45 دقیقه

وضعیت:به اتمام رسیده

بازیگران:

Zhou Yu Tong - Simon Gong - Garvey Jin

قسمت آخر اضافه شد.

زیرنویس فارسی قسمت 9 اضافه شد.

خلاصه داستان:لو فنگینگ مدیرعامل یک شرکت بزرگ در زمینه مبلمان است. او زنی ثروتمند، توانا و زیبا است و اعتقاد دارد که پول و کسب درآمد مهمترین چیز در زندگی است. به همین دلیل با وجود نزدیک شدن به سی سالگی، هنوز مجرد است. خانواده وی که او را برای یافتن شوهر و داشتن فرزند تحت فشار قرار می دهند، برنامه های وی برای گسترش تجارت محلی را مختل می کنند. در این زمان، جراح لینگ روئی در مقابل او ظاهر می شود. لینگ روئی فردی خوش تیپ، باهوش و آرام است و .


نقد سریال چینی شروع دوباره
تنها خلاصه ی که به نظرم می رسه: یه دختر خیره سر که رو جوون مردم پرید و به زور خودش رو قالب کرد که بیا شوهرم شو تا بچه بسازیم. بله درست خوندید دقیقا عین مطلب رو ادا کردم خخخ
روند سریال
فنگ نینگ دختر تاجر و موفقیه که اصلاً بویی از زن بودن نبرده. بابا جونش که میبینه این دختر عزب مونده برای عاقبت به خیریش اتمام حجت می کنه ،هرجور می تونی ظرف یکسال شوهر کن و بیر دنه چوچوک (یه دونه بچه) بیار تا بذارم هر غلطی میخوای تو شرکت کنی.
خانم هم تو نظر اول یه آقا دکتر محجوب رو خفت میکنه که بیا شوهرم شو . از پسره نگم براتون. ماشاالله چشمم کف پاش قد بلند و کدبانو که از هر انگشتش هزارتا هنر میریزه. آشپز، دکتر مهربون، خوش قد و بالا، با لبخند تو دل برو.
خلاصه که نگید لینگ روی، بگید مرد آرزوهای هر زنی. از طرف دیگه عمه ی آق دکتر به داداش خانم بدهکاره. کور از خدا چی میخواد دو چشم بینا. فنگ نینگ رو سر آقا خراب میشه که بدهیتو می بخشم فقط خوشگل پسر بیا شوهرم شو.
خلاصه که داستان روند عاشق شدن این دو نوگل شکفته و مشکلات و عدم درکشون رو روایت میکنه.
بازیگرها
اول از همه فنگ نینگ این دختر با اینکه زیاد نسبت به چینی ها زیبا نبود اما اکت خیلی خوبی داشت و تفاوت شخصیتی رو از ابتدا تا انتها خوب درآورد. قسمت های عاشقانه هم قوی عمل کرد.
آق دکتر جذابمون
انگار کارگردان گشته گشته یه پسر قد بلند معصوم که شبیه دکتراست و کوزت بودن بهش میاد پیدا کرده. کلی هم به به و چه چه کرده که فرشته ی زمین یافتم اما کارگردان جان به کاهدون زدی برادر من
همه چی در ظاهر خوبه اما اکت مشکل داشت با وجود سعی بسیارش، گریه، خنده اش و حتی گاهی عاشقانه هاش لنگ می زد. انگار صفر کیلومتر بود. ولی چون در کنار بازیگر زن سریال بود بهم میومدن و دوستشون داشتم
سایمون:
عمو ناتنی فنگ نینگ همین رو بگم کارگردان گشته مرده های بالای قد صد و هشتاد رو گلچین کرده. این مشکل بازی رو سایمون هم داشت
اما برسیم به بخش خوشمزه ی نقدمون.
ملوس تربن دختر سریال چا سی یو. چقدر این دختر نمکی بود. به سایمون می چسبید من غش می کردم موندم چجوری وقتی به سایمون می چسبید قورتش نمی داد؟
در آخر جوجوی سریال، این بچه رو هم خوب انتخاب کرده بودن، دوستش داشتم و کیوت بود.
نکات مثبت:
سریال جز سریال های ملو و آرومه. فضای رنگی و بی استرس و بی حاشیه ای داره.
عاشقانه سریال بین سه زوج تقسیم میشه تا داستان خالی از عاشقانه نشه.
بازی زن داستان خوب و قابل قبول بود
تقریباً داستان روند پرفراز و نشیب خوبی داشت. حداقل مثل خداحافظ پرنسس من رهاش نکردم
شخصیت سازی ها خوب بود اینکه هر دو شخصیت در طول زمان تغییر کردن، بزرگ شدن بهتر شدن.
یه نکته ی مثبتش پرداخت متفاوت بود فکر کنید فنگ نینگ بدون خداحافظی لینگ روی ول می کنم و می ره. شیش سال بعد با بچه ی آقا برمیگرده.
اگه فیلم ایرانی بود مرده به شونصد مدل مختلف زنه رو به غلط خواهی می نداخت اما اینجا لینگ روی عقده ای بازی در نیاورد .کاملا هدفش معلوم بود.
این زن اشتباه کرده اما من دوستش دارم و آزارش نمی دم فقط چون یه بار در رفته سفت می چسبمش دیگه در نره
نکات منفی
بازم می گم اکت بازیگر مرد همه چیش خوب بودا اما یه جاهایی مصنوعی بودنش عود می کرد.
سریال حواشی زیادی داشت که بعضی جاها حوصله ام رو سر برد همه رو زدم جلو. شما هم بزنید جلو چیزی از دست نمی دید.
بعضی نقش های جانبی بیش از حد پر رنگ شده بودن تعداد نقش های جانبی واقعا زیاد بود مثل همکار فنگ نینگ، دوست خواهرش ، مادرناتنیش، برادرش، عمه ها
در کل سریال پر شخصیتی بود که هم می تونه نقطه قوت باشه هم نقطه منفی. اما برای من زیاد جالب نبود
سریال همونجور که ملایم و ساده است سکانس آتشین زیادی هم نداشت. شاید کی .س ها و روابط دو نفرشون
قسمت رفتن فنگ نینگ هم بد نبود
کلا همه چیز با دور آهسته جلو میره
اگه از دختری که رو سر پسره می پره تا اغواش کنه خوشتون میاد سریال بدی نیست. من بهش نمره ی هشت میدم و خیلی پیشنهادش نمی کنم. برید گرگ ببینید خخخخ


نام: بوی خوش یک زن - رایحه یک زن - عطر یک زن

محصول:2011کره جنوبی از شبکه SBS

ژانر: درام | عاشقانه | کمدی | پزشکی

تاریخ پخش: 01 مرداد 1390 - 23Jul 2011

قسمت ها:16

نمره8.1در MDL

مدت زمان: 65 دقیقه

وضعیت:پایان یافته است

بازیگران:

Kim Sun a - Lee Dong wook

خلاصه داستان: لی یون جه (کیم سون آه) ناگهان متوجه می شود بیماری سرطان دارد و شش ماه بیشتر زنده نیست پس تصمیم می گیرد باقیمانده عمر خود را با انجام دادن کارهایی که هرگز تجربه نکرده مثلا مسافرت رفتن، خرید لباس های زیبا، آموزش رقص و. بگذراند در این حین زندگیش با جدی شدن ارتباطش با رئیس شرکت و دکتر معالجش دستخوش تغییراتی زیادی می گردد.

#نقد_سریال
#سریال_رایحه_یک_زن

#scent_of_a_woman

اون جه زن سی و چهار ساله به شدت بی دست و پا و بی سروزبونی که تمام عمرش به امید روزهای خیلی دور دوندگی کرده و فقط واسه حفظ موقعیت نه چندان مطلوب شغلیش در یک شرکت گردشگری جون کنده و پول پس اندازه کرده تا بععععدها خونه ای بخره و مادرشو با بردن به اون خونه خوشحال کنه و بنابراین از تمام کارهای ریز و درشت شخصی ای که میتونستن ضامن خوشبختی و شادی خودش باشن از خرید یک دست لباس بگیر تا عاشق شدن و ازدواج کردن گذشته ، ناگهان متوجه میشه سرطان بدخیمی داره که نهایتا شش ماه بیشتر بهش اجازه زندگی نمیده و او که به ناگه شده یک زندگی باخته حقیقی، تصمیم میگیره دست از اندیشیدن به دوری محال برداره و به شیوه" دم را غنیمت دان" تا جایی که در توانشه مافات رو جبران کنه.
بنابراین لیستی از آرزوهاش مینویسه و خوب سر تیتر لیست آرزوهاش عاشق شدن و البته که معشوق بودنه و برای این هدف چه کیسی مطلوبتر از رییش شعبه شرکت گردشگریشون،کانگ جه ووک که هم پسر رییسه و هم تحصیلکرده و خوش قیافه و خوش اخلاق و مهربونه و هم اینکه کاملا تمام خصایص لازم برای یک معشوق ایده آل بودن رو داره.
اون جه کارش رو ترک میکنه و حقیقتا که به سان یک شکارچی میفته دنبال جه ووک بخت برگشته که همین حالا هم بدون اینکه عاشق زنی در آستانه مردن باشه،به قدر کافی افسرده و بی انگیزه هست.
البته که هیچ کس قوی تر از انسانی که چیزی برای از دست دادن نداره نیست و شاید همین خصیصه هم هست که خیلی سریع اون جه رو در هدفش برای به چنگ آوردن قلب و احساس جه ووک موفق میکنه. هرچند که آگاهیش از مرگی قطعی و در کمین، سبب تموم شدن ترسش از زندگی هم شده و هر اونچه خصلت ذاتش بوده به سبب این شجاعت ناگهانی آزاد شده و لذا شخصیتش از اون موجود ترسو و مفلوک تبدیل به زنی زیبا و اروم شده که میشه دوستش داشت و حتی عاشقش شد.
نتیجه اینکه اون جه در سکوتی ترسناک شروع به فریب دادن همه میکنه تا فرصتی پیدا کنه برای شاد بودن در اندک زمانی که براش باقی مونده و بقیه،از مادرش گرفته تا جه ووک در گرداگرد این انسان رو به زوال، دچار آزمونی عجیب میشن و هریک به تدریج اونچه واقعا بوده ان و هستند رو عیان میکنند.


سریال رایحه یک زن علی رغم سادگی بیش از حدش در روایت، داستانی خاص و عمیق داره که بدون شک ما رو در انتها،بر سر دوراهی عجیبی قرار میده؛
آیا اون جه کار درستی کرد؟
آیا عشقش خودخواهانه بود یا به سبب هدف ارزشمندی که در زندگی جه ووک به وجود اورد ارزشی متعالی داشت؟
آیا جه ووک شانس زندگی اون حه بود یا اون جه و کسانی که به سبب او وارد زندگی جه ووک شدن معجزه زندگی خالی و سرد و خاکستری و مملو از ناامیدی جه ووک بودن؟

حتی این سوالها هم میش میان که
آیا رفتاری که با نامزد جه ووک شد درست بود؟
آیا اونهمه دروع و پنهان کاری اون جه نیاز به اعتراض و بازخواست بیشتری از سمت جه ووک نداشت؟
آیا جه ووک زیادی راحت از این مسئله گذشت نکرد؟صادقانه فکر میکنم اینجا کمی شتابزدگی رخ داد.اگر جه ووک خودش بعد از تصادفش به غیرمنتظره بودن زندگی ایمان می اورد و اون جه رو میبخشید قابل قبولتر نبود تا اتفاقی که در سریال افتاد؟
تا پایان سریال درگیر همین سوالات هستید و شاید مثل خود من حتی بعد از پایانش هم نتونید براشون پاسخی قطعی پیدا کنید.با اینهمه داستان شما رو با خودش همراه میکنه و اگرچه ممکنه عصبانی یا غمگینتون کنه اما علاقه تون به سرنوشت کاراکترها نمیذاره رهاش کنید.

داستان به سبب ایده زندگی در حال و فکر نکردن به اینده ای که هنوز نیومده و گیر نکردن در تلخی های گذشته ای که دیگه گذشته، جذاب و تامل برانگیز بود.
از طرفی به سبب اینکه درباره یک انسان مبتلا به سرطان بود اما آکنده از رنجی جانکاه نبود و در عوض سعی میکرد امیدهای کوچک و بزرگ در زندگی همین آدم به بیننده نشون بده قابل احترام بود.
با این حال کمی اغراق درش به چشم می اومد که متاسفانه ناچارم اعتراف کنم سبک نویسنده های شبکه sbs کره در سالهای قبله.
آوراکت بازیگرا و بازی های بعضا اغراق شده شون هم کمی میتونه آزار دهنده باشه.به خصوص بازیگر نقش جه ووک که احتمالا در نقش فرشته مرگ گابلین میشناسیدش، اینجا بیشتر از بقیه از این نظر به چشم می اومد.
گذشته از این، بازیگر نقش اون جه هم برای ایفای نقش مقابل نقش اول مرد زیادی مسن بود. برای زنی که سرطان داره و قراره رابطه باهاش فرجام تلخی به زندگی مرد بیاره فکر میکنم بازیگر نقش اول زن باید خیلی زیباتر از اینها باشه.
این خانم توی بوتیک سری بازی کرده بود و اونجا چهره دل نشین تری داشت ولی در این سریال مشخصا خیلی از بازیگر مرد بزرگتر بود و این به سختی در سکانسهای مشترکشون قابل چشم پوشی بود.
از بازی بقیه بازیگرها به خصوص دکتر و دوست دوست قدیمی اون جه به شدت راضیم.این آقا هرجا بوده از دنیای درون تا من ربات نیستم،عالی بوده.

موسیقی های سریال رو به شدت دوست داشتم.متناسب و زیبا بودن.


سکانسهای زیبای سریال نسبتا زیادن؛

- سکانسی که جه ووک مدتی بعد از جدایی شون، رفت کلاس رقص و به اون حه گفت وقتی احساست اینه جطور میخوای از من جدا بشی.

- سکانسی که بعد از فهمیدن درباره بیماریش رفت دیدنش.

- سکانسی که مادر اون جه درباره بیماریش فهمید. اولین سکانسی که اشک به چشم من اورد.

- سکانس پایانی سریال.


سریال رایحه یک زن قدیمی و قطعا پر از اشکاله.از اون سری سریالهای نیست که بگم هیج ایرادی نداشت یا با اطمینان از همه پسند بودنش به همه توصیه اش کنم.
اما به سبب مفاهیم زیباش و چالشهای ذهنی جالبی که پیش میاره میخوام به عزیزانی که حوصه دیدن سریالهای بعضا پر از باگ قدیمی رو دارن توصیه اش کنم. چون مطمینم اگر اهلش سراغش برن واقعا لذت خواهند برد.

ممنونم از همراهیتون.
موفق باشید.

#sanaz


عنوان : گناه صورتی | Pink Sin
عوان تایلندی : ตราบาปสีชมพู | Tra Barb See Chompoo
ژانر : درام | عاشقانه
تعداد قسمت ها : ۲۴
شبکه پخش : کانال سه
مدت زمان پخش : ۴۵ دقیقه
تاریخ پخش : ۱۶ نوامبر ۲۰۱۸
روزهای پخش : دوشنبه تا جمعه
کارگردان : Sarasawadee Wongsompetch
محصول کشور : تایلند

بازیگران

Nawasch Phupantachsee/Patsakorn
Bua Nalinthip Sakulongumpai/Kangsadan

خلاصه داستان :
پات مادرش رو از دست داده، کسی که تکیه گاهش بوده، بانی مرگ اون رو پدرش میدونه، پدر پات هر کاری میکنه تا پسرش خوشحال باشه ولی غم مادر پات، اون رو یک دنده، لجباز و پرخاشگر کرده. مدتی میگذره و پات در دبیرستان با دختری آروم و مهربون به اسم کیو ، برخورد میکنه، پات با اذیت کیو سعی داره بهش نزدیک شه چون یاد نگرفته ابراز محبت کنه، کیو هم میشه عشق دوران دبیرستان پات. همه چیز در آرامشه تا اینکه پدر پات زنی رو به خونه میاره و به عنوان همسرش معرفی میکنه ، اون زن مادر کیو هستش.

پدر پات ازش میخواد کیو رو به عنوان خواهر کوچیکش درنظر بگیره ولی با جایگزین کردن زنی به جای مادرش و آوردن عشقش به منزلش به عنوان خواهر ، لجبازی و پرخاشگری اون رو شدت میده تا جایی که دست به هر کاری میزنه تا کیو رو اذیت کنه. پات با قلبی شکسته از اونجا میره تا در خارج به تحصیلاتش بپردازد.سالها میگذره ، حالا اون یه بیزینسمن موفقی شده و درصدده نشون بده چه قد کینه داره. کارهای جنون آمیز اون باعث آسیب به همه به خصوص کیو میشه.

نقد سریال تایلندی گناه صورتی

پیت پسریه که به خاطر بی توجهی پدرش به مادر و فقدان مادر، از پدر فراریه. اخلاق درست و حسابی نداره و یلخی زندگی میکنه تا اینکهبه پست نوک می خوره و تو همون نگاه اول اخلاق مامان مانند نوک، دل آقا را به دست میاره اما پیت که اصلا اخلاق نداره از همون اول گیر میده به نوک. مثلا اینجوری عشقشو نشون می ده. داستان تو قسمت اول شلیک نهایی رو می کنه و پیت یه دفعه به خودش میاد و میبینه پدر منفورش دست مامان نوک و نوک رو گرفته و به عنوان مادر و خواهر جدید به خونه آورده. پیت همینجوری هم چشم دیدن باباشو نداره، دیگه بدتر، شروع به اذیت و آزار و تهمت زدن می کند تا جایی که مادر نوک که مریضه فوت میکنه. پیت شرمنده میشه و ترک یار و دیار می کنه و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میره ولی همین که می شنوه پدرش نوک رو به عنوان مدیر شرکت آورده با فکر اینکه این دختر برای ارث و میراث نقشه کشیده برمی گردد تا حالشو جا بیاره که بابا جان می فرمایند نوک دختر تنی منه.

نکات مثبت:

اول از همه بازیگر مرد داستان چقدر این پسر خوب بود. جدای خوش صورت بودن که عینهو عروسک بود خیلی اکت و حس خوبی هم داشت. می تونست تو یه لحظه از خوشحال و غمگین یا عصبانیت تغیر حس بده.

دختر داستان رو با اینکه خوشگل نمیدونم اما خیلی به پسره میاد و شیمی خوبی بینشون بود واقعا عمده دلیلم برای ادامه دادن این سریال لحظاتی بود که در کنار هم بودن. عاشقانه شون خیلی برام شیرین بود.

نکته بعدی موزیک کار:

آقا شرمنده کردید، بنده نوازی کردید. بعد عمری سریال تایلندی دیدم که تو صحنۀ عاشقانه موزیک بی کلام مناسب گذاشته بودن و لذت سریال را دو چندان کرده بود. باید گل روی عوامل موسیقی رو بوسید.

نکته ی بعدی روند مرتب. با اینکه دو شخصیت مدام با هم جنگ داشتند اما جالب بود همیشه این کشمکش متعادل و خوب بود وش گاهی وسط صحنه های عاشقانه برای استراحت بیننده داشت. تقریباً به جز بعضی سکانسا که جلو زدم همۀ سریال رو دیدم.

فضاسازی خیلی خوبی داشت و قسمت هایی که در کره فیلمبرداری شده لول کار رو بالا برده بود.

از نظر شخصیت پردازی تقریبا خوب پرداخت شده بود مثلا پیت که از اول فرار رو به قرار ترجیح می داد تا آخر سریال تغیر زیادی نکرد. یا شخصیت پری مانند نوک که از اول تا آخر پیت رو بخشید.

نکات منفی:

وای نگم از بازیگر دوم زن، هیچ زنی رو تا این حد رو مخ ندیده بودم. عینهو چسب، چسبیده بود به پیت. پیت هم ننر بازیش عود کرده بود می چسبید بهش، حالت تهوع می گرفتم. اصلا این شخصیت هیچ توجیح عقلانی درستی نداشت.

دوم در ابتدای سریال دلایل پیت برای انتقام تقریباً خوب بود اما دیگه آخرش لوس بازی بود و خیلی بیخود هم تو متحول شد تا نوک حلقه اش رو پس داد گفت غلط کردم.

سکانس های برتر:

قسمتی که نوت مست می کنه چقدر خوب بود مخصوصا با نگاه سرخ پیت. نوک مست و ملنگ با چشمهای پر اشک می گه: تو با من ازدواج کردی و انتقامتو گرفتی ولی تقصیر من نبود. قبول دارم مادر اشتباه کرد ولی وقتی فهمید از پدرم جدا شد پس چرا خوشحال نیستی؟ اینقدر حس چشم های پیت تو این صحنه عالی بود که واقعا هیچ حرفی نمی مونه. این بازیگر بی نظیره.

فقط نمی دونم کدوم پدر سوخته ای قسمت ماچ این قسمت رو حذف کرده بود. بدجوری تو خماری موندم.

سکانس بعدی که برام خیلی با معنی بود، دوش گرفتن پیت با دست شکسته بود.با اینکه مدام با نوک مجادله می کرد اما کارهای نوک کلی براش ارزش داشت.

قسمت ابتدایی داستان هم خیلی قشنگ بود. پیت با نوک و مادرش دعواش می شه و می ره موقع برگشت در حالی که خونه تاریکیه نوک و پدر و مادرش براش تولد می گیرن. پیت با یه لبخند باز و چشمایی عاشق شمع رو فوت می کنه و دقیقا تو همین لحظه چراغ ها روشن می شه و درست مثل جادوی شعبده بازها پیت رنگ عوض می کنه.

اخرین سکانس سریال، اوایل داستان پیت به شدت از دست نوک و مادرش عصبانیه نوک که به همراه دوستش از کنار زمین بسکت و فنس ها رد می شن پیت با عصبانیت توپ بسکت رو به سمت فنس ها پرت میکنه، نه یه بار نه دو بار، مفهوم صحنه و استفاده از توپ بسکت خیلی برام قشنگ و زیبا بود.

نکات منفی

حواشی امان از حواشی سریال شاید دلیل عمده ای که سریال های کره ای رو بورس ترن نبود این حواشی ان. سه تا دوست و سه مدل عاشقانه و دعوا وحسادت و. اوه بگیر برو جلو. تموم نمیشه که! آخرش هم به اکشن مسخره رسید. پیت گلوله خورده انگار مورچه گازش گرفته. دو سه قسمت آخر هم بی مزه شد که روی دور تند دیدم.

کلا این سریال رو به خاطر بازی زوج اصلی و عاشقانه اش خیلی دوست داشتم سریال ملایمی بود که سر حالم اورد و سکانس های عاشقانه اش رو چند بار دیدم. به نظرم جزو سریال های انتقامی ملایمی که میتونه بین سریال های هیجانی زنگ تفریح خوبی باشه. در نهایت بهش نمره ی هشت و هشت رو می دم. توصیه ی زیاد نمی کنم اما اگه دنبال یه سریال انتقامی ملایم بودید پیشنهادش می کنم. مخصوصا که حتما باید بازی این گل پسر رو ببینید.


نام فارسی : آکادمی نظامی آرسنال

سایر عناوین : Arsenal Military Academy

عنوان چینی : 烈火军校

ژانر : اکشن | تاریخی | کمدی | عاشقانه

زمان هر قسمت ۴۵ دقیقه

تعداد قسمت ها : ۴۸ قسمت

کشور سازنده : چین

کارگردان :Hui Kai Dong

خلاصه داستان

شی شیانگ به جای برادرش در ارتش نام نویسی میکنه. او با گو یان ژنگ پولدار و شن جون شان آروم همکلاسی میشه. بعد از آموزشای دقیق این سه نفر رفیق هم میشوند و وقایع مختلف باعث میشه رابطه قوی ای بینشون ایجاد بشه در حالی که اونا تحت آموزش دقیق و سخت آکادمی هستند. شی شیانگ برای اینکه ثابت کنه بار اضافه نیس باید خودش رو ثابت کنه و توی هر چالشی که مربیای اکادمی براشون طراحی میکنند باید سربلند بیرون بیاد و مهم ترین نکته اینه که هویتش به عنوان یه زن لو نره. در نهایت با تمام سختیها اون موفق میشه با نتایج عالی، احترام بی قید و شرط هم دوره ای ها و مربیاش رو بدست بیاره. وقتی ارتش ژاپن نیروهاش رو به شمال شرقی منتقل میکنه این سه نفر مجبورند با چالشهای زیادی رو به رو شند، انعطاف، شجاعت و مقاومتشون مورد آزمایش قرار میگیره .

نقد سریال چینی آکادمی نظامی آرسنال

شی شانگ دختریه که بخاطر عشق به برادرش و آرمان های برادرش وارد آکادمی نظامی آرسنال می شه تا بتونه رویاهای برادرش رو محقق کنه. از طرف دیگه یان ژانگ پسر باری به هر جهت و بی مسئولیت و تا حدی بچه است که تا اینجا به خاطر بابای گردن کلفتش هر کاری خواسته کرده. بابای بیچاره هر راهی می ره تا این بزمجه سربراه بشه، آدم نمی شه که نمی شه پس به زور به آکادمی می فرستدش تا یه ریزه آدم بودن رو یاد بگیره. از طرف دیگه جوشان پسری خود ساخته و محکمه که قبلا پزشک جنگی بوده و دوباره برای آموزش راهش به آکادمی افتاده. داستان خیلی تند وارد قسمت آکادمی می شه و ما با فرمانده ای محکم و قاطع آشنا می شیم که تو همون اول دمار از روزگار همشون در میاره. تو این بین ما با سختی ها و مشکلات و اختلافات سلیقه ها مواجه می شیم که چه جوری این چند تا بچه کم کم به آدم های قوی ای بدل میشن که هر کدوم می تونن یک وزنه برای کشورشونبه حساب بیان.

نکات منفی

توجه داشته باشید هر وقت سریالی رو رها کنم با نکات منفی شروع می کنم. اول از همه میرم سراغ بدترین نقطه ضعف سریال،آقا آخه چرا اینکارو میکنید؟ دختر مثل پنجه ی آفتاب رو می برید تو یه گله پسر که مثلا هیجان بدید به بیننده. خب پس هیجانش کو؟ خط به خط داستان باید پر از مشکلاتی که یه دختر پسرنما داره، باشه اما از همون اول دختره همه رو با نیروهای غیبی رد کرد. قسمت اول خانم در هیبت پسرانه کت و شلوار پوشینده آلاگارسون می کنه بره دکتر برگه سلامت بگیره به دکتره گفت خجالت میکشم بعد هم که نویسنده خیلی قشنگ داستان رو کات کرد خانم خوش و خندان با برگه بیرون اومد. یا خدا نویسنده عقلت رو خوردی؟ از اون طرف ولش کردن لالوی این پسرها یه نفرهمنفهمید. بابا دختر که فقط چهار تار موی بلند و چشم و ابرو نیست مهمتر از همه دختر عطر داره، بو داره، لوندی داره. شما یه دختر و بنداز بغل یه آقا مگه میشه نمیفهمه؟ بعد هم عذر تقصیر این مشکل ماهانه نداره؟ اونم تو زمان قلقلک میرزا که خیلی از وسیله های بهداشتی هنوز به وجود نیومده. آخه اینو کجای دلم بذارم نویسنده. اوف بر تو.

یعنی آقا من حرص خوردم، حرص خوردم، فحش دادم بازم فحش دادم به نویسنده.

جدای اون هر دفعه که یه مشکلی پیش میومد یه فرشته از عرش آسمون برای خانم نازل می شد تا خانم رو ساپورت می کرد نکنه خش به دل نازکش بیفته خلاصه که تو این مورد جفنگی بیش نبود اما روندش از جهت مشکلات چند تا جوون که هر کدوم یه فرقه ای هستن و از همون اول با هم سر جنگ دارن خوب بود.عملا باید چشم روی دختر بودن طرف می بستی تا بتونی از روند لذت ببری.

نکته منفی بعدی:

آقا کش می دادن ها، کش می دادن. یعنی یه نفر رو گذاشته بودن یه شیلنگ دستش بگیره آب بنده به داستان. عملاً سر جمع دو ساعت عاشقانه هم تو سی قسمت ندیدم. عاشقانه هم داشت نمی تونستیتو حس بری. هی با خودت میگی: آخه جوشان ابله! این دختره که عینهو پسره، عاشق این دختره که شکل پسره شدی یعنی در واقع عاشق پسر شدی، خاک تو سرت.

بریم سر نکته ی بعدی که انتخاب این دختر به عنوان بازیگر زنه. بابا تروجون مادرتون، حداقل یه ایکبیری می آوردید یکم عقلانی بشه نه این خوشگل ملوس تو بغلی که هر کور و کچلی ببینه میفهمه دختره.

نکات مثبت:

اعتراف می کنم صنعت سریال سازی چین خیلی قوی شده و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. همه خوش ساخت. یعنی هی جلوتر می رم و ردپای پیشرفت را بیشتر حس می کنم انگار میخوان همه جوری سریال ها تو چشم باشه. چه تدوین و تیتراژ سازی، چه فیلمبرداری، چه طراحی صحنه، حتی انتخاب بازیگرهای مرد.

زوج اصلی خیلی بهم میومدن و دوستشون داشتم در واقع کشش اصلی که باعث شد سی قسمت داستان رو جلو برم همین زوج بود.

خلاصه که به جز موارد بالا که اشاره کردم سریال بسیار خوش ساخت و خوش نمایی بود. اما متاسفانه حتی با وجود کنار اومدنم با سوتی های نویسنده بازهم نتونستم بیشتر از سی قسمت سریال رو تحمل کنم، اون هم نصفش رو روی دور تند دیدم. به هر حال بهش نمره ی هشت رو می دم اون هم فقط به خاطر موزیک متن عالی و مجموعه ی عوامل تولید.


نام : دوست دختر من روباهه |My Girl-friend is a Gumiho
ژانر : عاشقانه | کمدی | فانتزی
تعداد قسمت ها : 16
زیرنویس فارسی : دارد
شبکه پخش : sbs
محصول : کره جنوبی
سال انتشار : 2010
کیفیت : 450px
خلاصه :
داستان از جایی شروع میشود که وونگ در معبدی در کره ، نقاشی عجیبی می بیند و به طریقی یک روباه ۹ دم را از نقاشی بیرون می آورد این روباه یک دختر سمج هست که رفتار های روباهانه او باعث دردسر وونگ میشود ، از طرفی این دختر روباه که میخواهد وونگ را دوست خود کند مجبور میشود رشوه با ارزشی به او بدهد ، بقیه که از وجود این رشوه با ارزش خبر دار میشوند سعی در به دست اوردن آن می کنند .وونگ که این روباه را همه جا دوست دختر خود معرفی کرده ، مجبور هست عادتهای روباهانه او را ترک دهد و او را به زندگی انسانها نزدیک کند ، این تناقض ها باعث فراهم شدن لحظات شادی می شود که دیدن آن خالی از لطف نیست .

نقد و بررسی سریال کره ای دوس_ دختر-م روباه نه دمه.

می هو روباه نه دم پونصد ساله ایه که خیر از زندگیش ندیده و تا اومده ازدواج کنه زنهای حسود براش شایعه ساختن و تو یه نقاشی اسیر شده. حالا با کمک پسری به اسم وونگ که یه پسر عاطل و باطله از نقاشی ازاد می شه و در نهایت عاشق وونگ می شه.

روند داستان:

در یک کلام، یه دختر شکموی نادون که رسما خودش رو آویزون وونگ بدبخت کرد. می هو بعد از اینکه وونگ 9 تا دمش رو نقاشی می کنه ازاد می شه. وونگ رو می ترسونه و وقتی این پسر بدبخت تو آستانه ی مرگه، مهرۀ روباهش رو به وونگ می ده تا نجات پیدا کنه. و از همینجاست که بیننده بی نهایت قسمت می بینه که وونگ به خاطر این مهره و سلامتیش مجبوره این روباه خوش اشتها رو تحمل کنه. اما همونجور که می هو دختر ساده ایه و از همون اول عاشق وونگ شده، وونگ هم کم کم عاشق این دختر بچۀ پونصدساله می شه تا جایی که حاضره برای نجاتش، جون خودش رو هم به خطر بندازه.

چند تا نکته.

اول از همه سریال قدیمیه و مال سال 2010. پس اگه طالب سریال قدیمی هستید ببینید. حتما به این نکته توجه کنید که نظر شخصیم اینه سریال های کره ای به دو دسته تقسیم می شن قبل از سال دوهزار و سیزده و بعد از اون. ساخت سریال ها از این سال به بعد خیلی تغیر می کنه و جهش خوبی دارن. هر چند داستان های قدیمیشون هم خوبه اما قطعا با وجود زرق و برق داستان های امروزی ممکنه جلوه ی خوبی نداشته باشن.

نکته دوم به جز بازیگرهای اصلی یعنی لی سونگی وشین مین آه تقریبا بازیگر معروف دیگه ای نداره البته بابای پاسخ ها هم هست.

سومین نکته. سریال به جز دم های روباه هیچ جلوه ی خاص ویژه ای نداره. پس به هوای فانتزی سراغش نیاید.

و اخرین نکته : هزار بار گفتم بازم تکرار می کنم من برحسب ایده ی سریال در سال ساخت به سریال نمره میدم. با توجه به اینکه ایده ی روباه نه دم ده سال پیش ساخته شده به نظرم حقشه به عنوان اولین پرداخت به ایده ، نمره ی مثبت بگیره.

خب بریم سر بازیگرها.

همون جور که گفتم به جز دو بازیگر اصلی که بازیگرهای قوی امروزی هستن بقیه رو زیاد نمی شناختم. فقط بازیگر نقش دوم مرد رو بعد ها تو سریال فول هوس دیدم که خدایی تو این سریال خیلی بهتر از خانه ی کامل بازی کرده بود و به شدت به نقشش میومد. قطعا بازی های ده سال پیش این بازیگرها با وجود با تجربه بودنشون نسبت به الان ضعف داشته اما به نظرم برحسب سال ساخت باید با دیده ی اغماض به این جریان نگاه کنیم.

نکات مثبت:

سریال ابتدایی تقریبا قوی داره. روباه نه دمی که هیچی جز شکمش نمی دونه و همه چیز رو برحسب شکمش می سنجه . بلد نیست کاری کنه و با آدم ها سخت رابطه می گیره و ذهنیتش دقیقا مثل یک روباه و از این جهت شخصیت پردازی خوبی داشت. مثلا بوسه رو به معنی جفت گیری می دونه و حتی رنگ لباس ها رو هم بر حسب گاو و خوک و مرغ دسته بندی می کنه.

داستان با وجود کشدار بودن نقطه عطف های خوبی داشت.(اسپویل)

اینکه گومیهو مهره اش رو برای صد روز به وونگ می ده تا تبدیل به انسان بشه و نمی دونه بعد از صد روز انسان بودن وونگ جذب مهره می شه و اگه بخواد مهره اش رو پس بگیره، وونگ هم می میره.

نقطه عطف بعدی درست بعد از پنجاه روز اتفاق می افته و همین داستان رو کمی جالب می کنه.

نکته قوت اصلی سریال به نظرم موسیقی کاره. اوف اهنگ های این سریال معرکه است یکی از یکی خوش ساخت تر. جوری که من هنوز بعد از ده سال از شدنیشون لذت می برم و تو گوشیم دارم.

روند عاشقانه ی خوبی داشت، با اینکه گومیهو عملا آویزون وونگ شد که یه پسر بی مسئولیت و ولخرج بود اما در کل روندی که کم کم می هو با سادگی ها و حمایت ها و وفاداریش دل وونگ رو به دست میاره برام جالب بود. وونگی که تا دیروز در قید چیزی نبود کم کم معنی مسئولیت و عشق و خانواده رو درک می کنه. خونه ای برای برگشتن پیدا می کنه. زنی که منتظرش باشه و حتی در آخر جونش رو کف دستش می ذاره. نویسنده خیلی قشنگ این حس مسئولیت و نگرانی رو به آرومی به داستان تزریق کرد.

سریال ایده و هدف قشنگی داشت. روباهی پونصد ساله که یه عمر تو معبد اسیر بوده و تمام آرزوهای مردم رو شنیده حالا یه لیست از آروزهای خودش رو نوشته. فکر می کنید لیست خواسته های بشر تو این پونصد سال چی بوده؟

عاشق هم بشیم. با عشقمون ازدواج کنم. بچه دار شیم و به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنیم.

چقدر حرف قشنگی تو این لیست بود. آرزوهای انسان مدرن تو تمام دوران ها همین لیست ساده بوده.

کاراکتر شخصیت دوم مرد. مردی نیمه انسان که کارش کشتن و گرفتن هم جنس های خودشه. می هو تصویر مجسم عشق قبلیشه که عاشق یک انسان شده و خودش رو فدای انسان کرده و همین مرد رو نسبت به بشر بدبین کرده. تقابل تجربه های تلخ مرد نیمه انسان و سادگی می هو قشنگ بود.

دیالوگ و سکانس برتر:

-وونگ می خوام آرزوتو برآورده کنم. هر آرزویی کنی برآورده می کنم. چون دوستت دارم. پس قائم می شم.

و می هو از بالکن می پره پایین.

قسمتی که نشون می ده وونگ حتی نگران آینده ی می هو می شه و دلش نمیخواد دختر بچۀ ساده پایان داستان پری دریایی رو بفهمه.

قسمتی که نونا وونگ رو بوسید و می هو دید و دیوونه شد.

و قشنگ ترین سکانسش.

وونگ می خواد از شر این هیولای ترسناک خنگ راحت شه. می هو رو روی یه کشتی تفریحی به امون خدا رها می کنه درست دقیقا همینجا معجزه اتفاق می افته. اینکه اگه تو یه روز افتابی بارون بباره حتما یه روباه داره گریه می کنه.

سکانس و دیالوگ طنز:

گومیهوی روباه خیلی ساده به زندگی نگاه می کنه جالبه بدون خجالت حرف از جفت گیری می زد. هر وقت به وونگ می گفت بیا جفت گیری کنیم من ضعف می کردم. وونگ زودی دست به گوشش می زد.

نکات منفی:

دلم نمیاد از نکات منفیش بگم اما باید حق مطلب ادا بشه.

ایده در حال حاضر قدیمی شده و از مد افتاده. سریال جلوه های ویژه ی زیادی نداره و به نحوی ساده است. قسمت های زیادی خوردن و خنگ بازی های می هو رو نشون می ده که حوصله سر بره. مخصوصا تو قسمت های پایانی که قرار می شه می هو و وونگ برای هم جان فشانی کنن قسمت ها کشدار می شه.

فضا سازی برای اون زمان خوب بود اما الان قطعا راضیتون نمی کنه. زوج های جانبی رو دوست نداشتم مخصوصا نقش دوم زن رو. از بس که بدجنس بود.

در کل به خاطر کشف ایده، پتانسیل ایده، بازی بازیگرها ، موسیقی بی نظیرش بهش نمره ی 8.3 رو میدم. قبول دارم اگه الان این سریال رو ببینید ممکنه نمره ی کمتری بدید اما منصف باشیم هر سریال رو باید بر حسب هم دوره های خودش دسته بندی کنیم و این سریال برای اون زمان سریال خوبی بود.

داستان پایانی خوش داشت و تقریبا مرتب تموم شد.


خلاصه داستان :گفته میشه طبق افسانه ها خدای جنگ هزاران سال پیش در نبرد با شیطان اسمان هارو نجات داد بعد هردوشون از آسمان سقوط کردن و از دنیا ناپدید شدن در این میان شو ژوان می دختریه که بدون حواس شش گانه متولد شد یعنی حواس شش گانه نداره و به همین دلیل خیلی بی پروا و سادست اون با شاگرد برجسته کاخ لی زِ دوست میشه که بعد ها این شاگرد عاشقش میشه و یک داستان عاشقانه در هم امیخته با توطئه هایی از گذشته شروع میشه.

نقد و بررسی سریال چینی عشق و رستگاری

داستان در آسمان ها اتفاق میفته. مجازات خدای جنگ ده زندگی فانیه. در زندگی دهمش تمام حواس ششگانه اش رو از دست می ده و به دختر کم توان و کمی خنگ بدل می شه. تو این بین با سی فنگ آشنا می شه مردی که درهای قبیله اش به روی زن ها بسته است و همه نقاب به چهره دارن. حالا سی فنگ بیچاره که تا حالا جز تهذیت و تمرین کاری نکرده گیر دختری می افته که نمی دونه اصلا دختر بودن یعنی چه اما کم کم با همین خنگ بازی هاش بدجوری سی فنگ رو شیفتۀ خودش میکنه تا جایی که هر کاری برای عشقش و شوان جی میکنه.

روند سریال:

در یک کلام هرچی مردِ عاشق فداکار دیدید بریزید دور، سی فنگ رو اول لیست بنویسید. (اسپویل)

داستان اصلی از این قراره که خدای جنگ به ناحق مجازات میشه تا برای ده زندگی فانی به زمین بیاد. ققنوس که پسر خدای آسمان هاست و عاشق خدای جنگ بوده تنهاش نمی ذاره و به زمین میاد. به خاطر همین عشق هم مجازات می شه تا در ده زندگی فانی ای که به همراه خدای جنگ داره هر بار به شکلی به دست شوان جی بمیره و بازهم در زندگی بعدی شوان جی رو پیدا کرده و خودش رو قربانی خدای جنگ کرده. روند داستان به دهمین زندگی خدای جنگ می پردازه. زنی که در ابتدا باید حواسش رو پیدا کنه و تازه میفهمه عشق و خیانت و نفرت چیه و تو این راه سی فنگ بدبخت خودش رو لحظه به لحظه قربانی این دختر میکنه و در نهایت می فهمه خدای اسمان ها در حقش ظلم کرده و باید انتقام خون های ریخته شده رو بگیره.

بازیگر ها:

اول از همه سی فنگ. این پسر شاهکار بود اینقدر حس و اکت قشنگی داشت که فقط میخواستی بشینی و یه جعبه دستمال بگیری بغلت و برای بخت سیاهش زار زار گریه کنی. اینقدر آروم مظلوم و مطیع که با اشارۀ شوان جی خام می شد و هر کاری می کرد.

زن داستان: با وجود شیمی خوبی که بینشون بود تو صحنه های احساسی یکم مصنوعی بود اما به خاطر گل روی سی فنگ دیدم و لذت بردم و لذت بردم.

نکات مثبت

اول از همه مفهوم، امان از این سریال های چینی! یعنی شما می خواید سریال پر مفهوم ببینید اولین انتخاب من سریال تاریخ چینیه. چطوراین ایده به ذهن نویسنده رسیده بود؟ سی فنگ در زندگی دهمش یه قطره اشک مانند قرمز رنگ زیر چشمش داشت که شوان جی هم بهش اشاره میکنه و جالب اینجاست این قطره داستان عمیقی داره. در ۹ زندگی قبلی هر بار که سی فنگ به دست شوان جی کشته میشه شوان جی یه لکۀ خون زیر چشمش میذاشته تا در زندگی بعدی فراموشش نکنه. و سی فنگ وفادارانه در زندگی های بعدی باز هم شوان جی رو پیدا می کنه و خودش را فدای شوان جی میکنه

اینکه هر علامتی روی بدن ما ممکنه یه نشونه از زندگی گذشته باشه و یه داستانی برای خودش داشته، برام خیلی خیلی جالب بود.

سریال یک آشنایی زدایی محض بود. معنی کلمه یعنی که شما تعریف جدیدی از شخصیت های تکراری دارید. مثلا همیشه شیطان برامون مظهر بدی بوده و فرشته ها همیشه مردمی خوب. اما اینجا شیطان مظهر مهر و وفاداری بود، از طرف دیگه خدای آسمان ها هم مردی سنگدل به تصویر کشیده شده بود. این تغییر سبک برام جالب بود.

شخصیت پردازی ها عالی بود واقعا سریال پر شخصیتی بود که تک به تک داستان خودشون رو داشتن. عشق و دلدادگی های خودشون. اینکه همه جا خوب و بد داره. حتی شیطان هم می تونه آدم خوبی بوده باشه که به خاطر بدی آدم ها پلید شده. شخصیت ها اکثرا خاکستری بود و بیننده خیلی خوب باهاشون آشنا شد.

استفاده از عناصر حیوانات مختلف. مثل میمون و مار. حیوان معنوی شخصیت ها هم ایده جدیدی در کارهای چینی بود. گریم کار برای نشون دادن این حیوون ها هم قشنگ بود. مثلا روباه بنفشی که موهاش رو هم مثل گوش های یک روباه درست کرده بودن.

استفاده از سحر و جادو. نمیدونم نظر بقیه چیه اما دیدن سحر و جادو برای من جالب بود. ساختن یک دنیای فرضی که همه چیزش خیالیه واقعا سخته. البته که داستان بعضی جاها تکرار می شد اما همین جنگ ها برای من جالب بود.

عاشقانه داستان:

واقعاً نقطه قوت سریال عاشقانه اش بود. این قدر این دو نفر بهم میومدن که اگه داستان صد قسمت دیگه هم ادامه داشت با اون عاشقی زیباشون حتما داستان رو ادامه می دادم.

نکات منفی:

مثل همیشه کش دادن داستان. دست اندرکاران چینی جون مادرتون، سر جدتون کش ندید. اینقدر کش می دید خودتون خسته نمی شید. به جرات یکی از کش دارترین سریال هایی بود که دیدم. دست خودم بود ۳۵ قسمت از ۶۰ قسمت رو دور می انداختم. از یک سوم انتهایی نگم که نه عشقی داشت و نه هیجانی. قبول دارم هر داستانی به این فرود احتیاج داره اما نه در این حد.

همون طور که گفتم دختر داستان در عاشقانه ها لنگ می زد.

آهنگسازی متوسط بود.

با وجود وسعت زیاد جلوه های ویژه بعضی جاهای خیلی بچه گانه بود.

توقع قسمت های انتقامی بیشتری داشتم مخصوصا بین سی فنگ و شوان جی که متاسفانه به اخر داستان خورد و از پتانسیل ایده استفاده ی زیادی نشد.

دیالوگ برتر:

بعضی آدمها مثل شرابن هرچه بیشتر بخوری گرمتر میشی، بعضیا هم مثل آبن هر چه بیشتر بخوری سردتر می شی.

-می خوام بهت عاشقی یادت بدم.

-خیلی سخته؟

-نه قدم به قدم جلو میری. اول از همه نمی خوام اسمم تو دفترت باشه. چون آدم های زیادی تو دفترتن. نمیخوام تو رو با کسی قسمت کنم. می خوام برای همیشه تو قلبت تک باشم، توی یه جای خیلی خیلی مهم

و جالب اینجاست که سی فنگ وقتی میفهمه نُه بار به دست شوان جی مرده، باز هم می مونه و میگه: اگه همه اش به فکر گذشته ها باشیم دیگه چطور میتونیم به زندگی الانمون برسیم.

سکانس برتر:

قسمتی که سیفون راز شیطان بودنش رو تو اون مکعب روبیک نوشته بود و شوان جی بالاخره تونست بازش کنه. من جای شوان جی شرمنده شدم.

سکانس های غمناک

این داستانِ پُر از عاشقانه های زیر پوستی یک مرد ملایم و خواهان صلحه که همه چیزش رو برای عشقش می ده. قسمت ۲۸ در یک ربع چنان دل و جگر شما رو به هم می ریزه که حد نداره. این حجم از غم و عشق واقعا زیبا بود. صحنه های کار افتادن نفرین عشق هم غمناک بود. با اینکه درد می کشید نمیخواست شوان جی دردش رو بفهمه.

قسمتی که گل عشق هم به فنا رفت یا قسمتی که سی فنگ بین پدرشو و شوان جی مونده بود.

به هرحال خودم بهش نمره ی 8.8 رو می دم اما به خاطر شلنگ گرفتن های نویسنده و کارگردان نمیتونم توصیه اش کنم. خلاصه رو بخونید خوشتون اومد چند قسمت چند قسمت بگیرید.


نام ها: زیبایی حقیقی

محصول: 2020 کره جنوبی از شبکه tvN

ژانر: عاشقانه | کمدی | جوانان | درام

تاریخ پخش: 19 آذر 1399 - Dec 9, 2020

قسمت ها: 16

روزهای پخش: چهارشنبه و پنجشنبه ها

مدت زمان: 70 دقیقه

جایگزینروباه نه دم


خلاصه داستان:لیم جو گیونگ ( Moon Ga Young ) دختر دبیرستانیست که نسبت به همه چیز خوش بین و مثبت است به جز ظاهر خود! او از اینکه در فضای عمومی بدون آرایش دیده شود متنفر است ، اما خوشبختانه با کمک کمی از آموزش های ویدئویی اینترنتی ، به یک متخصص آرایش خودآموز تبدیل شده است. آنچه او به صورت آنلاین آموخته است زندگیش را متحول کرده است و در مدرسه ، به عنوان یکی از زیباترین دختران کلاس شناخته می شود. از طرفی لی سو هو ( Cha Eun Woo ) که در همان مدرسه درس میخواند تنها شخصیست که چهره بدون آرایش جو گیونگ را دیده است ، لی سو هو دانش آموزی درجه یک و با مهارت در بسکتبال، فردی جذاب و کراش بسیاری از همکلاسی هایش است اما رازهایی دارد که بخاطر آن ها از مورد توجه قرار گرفتن دوری میکند تا اینکه.

جوکیونگ بیچاره، دختر زشتیه که تو مدرسه مدام اذیت و آزار می بینه تا اینکه با ورشکستگی خانواده و با کمک کلیپ های آموزشی، با ظاهری جدید به مدرسۀ جدیدی منتقل میشه. و حالا همه چیز برعکس میشه و دختری که تا دیروز از زشتی و کمبود اعتماد به نفس سرشو بالا نمی گرفته، یک شب محبوبِ هر دختر و پسر دانش آموزی میشه. تو این بین سرنوشتش با دو تا از توپ ترین پسر های مدرسه گره می خورد. لی سوهو پسری نخبه و همه چی تمومه که راز زشتیش رو میدونه و سه جون پسر شّر مدرسشونه.

روند سریال:

همونجور که میدونید تمام سریال های مدرسه ای بر پایه مشکلات دانش آموزان در مدرسه و جامعه و خانواده است. اکثرا هم پای قلدرهای مدرسه، امتحانات سخت، فشار خونواده ها و شایعه ها روی دوش دانش آموزاست. محوریت سریالها هم سعی و تلاش و شکست و پیروزی های این دانش آموز ها رو نشون میده. این سریال هم مستثنا نیست، این بار مشکل اصلی دختر زشتیشه و در نتیجه قلدرهایی که آزارش می دن، بچه هایی که تحویلش نمی گیرن و همین باعث خجالت جوکیونگ میشه. اما با ظاهری متفاوت تازه میفهمه زندگی و مدرسه چقدر خوبه. میشه دوست پیدا کرد، به اردوها رفت و خوش گذروند. اما حضور لی سوهو که رازش رو میدونه باعث ترسش میشه و شروع به باج دادن میکنه تا جایی که امونش می بره و سوهو تازه متوجه اشتباهش میشه و از همینجا عشق این دو نفر پا میگیره. در کنار اینها سوجون و دارو دسته اش هم هستند که جزو اراذل مدرسه به حساب میان. سوجون که در ابتدا با هدف انتقام از سوهو به جوکیونگ نزدیک شده کم کم عاشق این دخترک کمی خنگ اما مهربون میشه. در کل این سریال به مشکلات نوجوان های ۱۸ ساله ای می پردازه که همزمان هم باید درس بخونن، هم تصمیم مهمی برای آینده شون بگیرن و در عین حال به علاقه مندی هاشون برسن.

نکات مثبت:

اول از همه برومنس و عاشقانۀ سریال. با اینکه عاشقانه ای ملایم داشت اما واقعا از دیدن قسمت اول تا دهم راضی بودم. اینقدر که سراین سریال زابراه شدم سر آقای ملکه نشدم.

برومنسش هم خیلی خوبی بود. دوستی ای که به خاطر سوء تفاهم ها به دشمنی تبدیل شده بود. رابطه این دو پسر جوون که علی رغم علاقه بهم به خاطر مرگ دوستشون به جون هم افتاده بودن اما بازهم وقتی پای علاقه های گذشته به میان بیاد بازهم رفقای خوبی برای هم بودن.

اکیپ خل و چل سوجون هم معرکه بودن . فضایی شاد و مفرح با طنزی فوق العاده. واقعا دمشون گرم یکی از خنده دار ترین سریال های این اواخر بود.

سکانس طنز

قسمتی که سوجون با اون جلد ناموس پلنگی، همراه با قر جلوی جوکیونگ و خواهرش ظاهر شد. جالبه همچنان با پررویی به کارش ادامه داد.

قسمت بعدی گیر کردنشون تو آسانسور. یعنی وقتی سوهو برای حل مشکل دستشویی جوکیونگ ظرف قهوه رو سمتش گرفت، من پخش زمین شدم. مردۀ قوۀ تخیلش تو مشکلات بودم.

قسمتی که هردو تو بیمارستان بودن هم خیلی باحال بود از قسمتی که سوجون دستشویی نمی تونست بره تا قسمتی که رفیقاشون آوار شده بودن شب می خواستن بمونن.

یکی دیگه از نکات مثبت سریال وجود معلم ادبیاتشون بود. عاشق این کاراکتر شدم. چقدر عشق به بچه ها می داد. جالبه بچه ها مدام غر می زدن و قدر نمی دونستن. من اگه بودم از طفولیت عاشق ادبیات میشدم. یا موقعی که می خواست نمرۀ جوکیونگ رو به مادرش بگه از خوش شانس بودن عدد هفت گفت. زوج خوبی هم براش ساخته بودن. مثل دو قطب مختلف یک آهنربا. یکی قوی یکی ضعیف.

نکته مثبت بعدی بازهم پرداخت به خودکشی مردم کره. همونطور که میدونید کره آمار بالایی در خودکشی داره. خیلی خوبه که با فیلم و سریال به طبعات بعد از مرگ شخص می پردازن. این که مراقب هم باشیم تا کسی رو به سمت خودکشی سوق ندیدم و این رو در قالب یک سریال عاشقانه و طنز برای مردمشون فرهنگ سازی می کنن.

سریال موزیکال خوبی هم بود که آهنگ های زیبایی داشت. هر چند که انتظار اهنگهای بیشتری داشتم ناسلامتی بند موسیقی بودن.

نکات منفی

اول از همه بگم سریال ۸۰ دقیقه ایه و قطعاً هر چی زمان سریال زیادتر بشه آب بندی هم زیاد میشه. صحنه هایی مثل تعقیب و گریز و کتک کاری بیش از حد باز شده بود.

مورد بعدی تقریبا بعد از به ثمر رسیدن عاشقانۀ سریال، جذابیتش برای من کم شد و از عطش افتادم و فقط برای تموم کردن سریال ادامه دادم. مخصوصا از وقتی حقیقت زشتی دختر داستان برملا شد.

مورد بعدی اغراق سریال. آخه این همه تفاوت فقط با آرایش؟ اصلا موندم این عینکی که اندازه در قابلمه بود چرا به چشمش می زد؟ یعنی صنعت عینک سازی کره اینقدر عقب افتاده است؟ والا خود من ۲۵ سال پیش هم همچنین عینکی نمی زدم. در کل حرفم اینه زشت بودن دختر داستان اغراق آمیز بود. از طرف دیگر اغراق در زیبایی هم دور از ذهن بود. از اون بدتر عاشق ها یکی بعد از دیگری قطار شدن. اون بیسبالیسته که دیگه آخرش بود.

بازیگرها:

خب گویا یا آقا پسر نقش اول سریال، درست مثال جایزه ای که از لپ لپ در میاد، باب میل کره ای هاست. در وصف وجناتش همین بس که فاکتورهای زیبایی رو در نوردیده و همه جور خوشگله.

قطعا به نظر بنده که اعتقاد خوشگلی امری نسبیه، خیلی هم عالی و همه چی تموم نبود اما در کل قبول دارم که پسر خوش قیافه ایه. راستش رو بگم انقدری که با تیپ سوجون حال کردم به چشمم نیومد. جدای از نظر شخصیم در کل به نقشش می خورد، کاراکتر خوبی هم براش نوشته شده بودن پسری که از کودکی تنها بزرگ شده، پس لم آدم ها رو نمیدونه. از طرف دیگه خشم زیادی تو وجودشه و احتماع گریزه.

دخترداستان: چی بگم والا به چشم من همچین ملکه ای نبود اما علف به دهن بزی باید شیرین بیاد، برای ما کفایت میکنه همینکه شیمی خوبی داشتن، راضی بودم به رضای کارگردان.

چند تا نکته اول از همه باید اعتراف کنم با وجود اینکه نسل جدید همه شعار می دن که سیرت نیکو بهتر از صورتی نیت اما حقیقت اینه که رفتار بقیه بر حسب ظاهر، صورت، لباس های ما شکل می گیره و حقیقت تلخ اینه که مردم ما را از روی ظاهرمون قضاوت می کنن، حتی اگر پر استعداد باشیم.

نکته ی بعدی حضور بازیگر های سریال فوق العاده ای آنتراک خوبی بود و بسی حال داد.

ابتدای سریال فانتزی های بچه گانۀ دختر داستان رو نشان می داد. من زیاد حال نکردم اما ممکنه برای بعضی جالب باشه. خوب شد آخر داستان به کل این تیکه ها رو حذف کردن.

نکته ی بعدی که دوست داشتم، اینکه هر چی سوهو بیشتر عاشق جوکیونگ میشد، یادگاری هاش هم بیشتر میشد و بیشتر تو زندگی تنهایی سوهو رسوخ می کرد. از مفهوم این سکانس که سوهو کنار تختش کش مو یا ورچسب جوکیونگ رو داشتم خیلی خوشم اومد.

یه مورد دیگه نمیدونم چرا چند وقته تو سریالهاشون تبلیغ بافتنی و کارهای دستی می کنن، کسی خبر داره بگه. استارتاپ هم همین طور بود. ولی در کل با این تفکر که کارهای دستی یا هنری باعث ازاد شدن ذهن می شه به شدت موافقم و به نظرم ربطی هم به زن و مرد نداره. مگه مردها دل ندارن بافتنی ببافن و از بافتن یه شال یا دستکش لذت ببرن؟

سکانس برتر:

خواهر سوجون که تا قبل از آرایش بی اعتماد به نفس بود، چطور با تغییر صورتش، سرشار از اعتماد به نفس شد و با اون آهنگ قشنگ دلمونو برد.

یکی از فانتزی هام هم خیلی خوب براورده شد. دوست داشتم سوجون و سوهو که با هم قهرن یه بار سر جوکیونگ با هم همدست بشن و هوای همدیگه رو داشته باشن که الحمدالله به خواستم رسیدم. می دونم فانتزی بچگانه ای بود اما چسبید دیگه. دستت درد نکنه نویسنده جان.

سکانس عاشقانه:

سهو و جوکیونگ که تو قایق بودن. الحق که در کنار هم خیلی خوب بودن.

دیالوگ برتر:

تو خوشگلی. تمام مفهوم سریال در همین یک کلمه خلاصه می شد.

در نهایت هدف سریال این بود که زیبایی حقیقی مردم رو دریابیم. هر کسی زیبایی خودش رو داره و اینکه قلب ادم ها مهمتر از صورتشونه. مثل دوست سوهو که در نهایت با وجود زیبایی مثل یه هیولا رنگ عوض کرد.

در کل به سریال نمره ی 8.8 رو به خاطر طنز قوی، فان بودن سریال، عاشقانه و برومنس خوب، موسیقی متن و تدوین خوب می دم.


سریال Mr. Queen 2020
با بازی شین هه سان
اثری از کارگردان سریال هوارانگ

نام ها: آقای ملکه - ملکه آهنی - ملکه بی احساس
محصول: 2020 کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: عاشقانه | تاریخی | کمدی | درام | فانتزی
تاریخ پخش: 22 آذر 1399 - Dec 12, 2020
قسمت ها: 20
روزهای پخش: شنبه و یکشنبه ها
مدت زمان: 70 دقیقه
وضعیت: در حال پخش جایگزین استارت آپ
بازیگران:
Shin Hye Sun - Kim Jung Hyun


خلاصه داستان: جانگ بونگ هوان ، مردیست که به عنوان سرآشپز در کاخ آبی رییس جمهور کار میکند ، اما زندگی او وقتی دگرگون میشود که با هویت زنی به نام کیم سو یونگ (Shin Hye-Sun) در دوران چوسان از خواب بیدار میشود ، او تمام تلاشش را میکند به زندگی واقعی خود برگردد اما موفق نمیشود و دست سرنوشت باعث میشود که او ملکه شاه فعلی چوسان یعنی چئول جونگ (Kim Jung-Hyun) شود و این درحالیست که شاه باطن قوی و قدرتمند خود را پشت چهره آرام و بی خیالش مخفی کرده است و خود فرد دیگری را دوست دارد و از این ماجرا باخبر نیست که توطئه های فراوانی برای به قتل رساندن او درحال شکل گیریست تا اینکه.

نقدو بررسی سریال کره ای آقای ملکه

داستان آشپز ماهری که براش پاپوش می دوزن و تو یه حادثه به دل استخر فرو میره و جاش با زنی که قراره ملکۀ دوران چوسان بشه عوض میشه.

روند داستان:

سریال در عرض یک قسمت به کل تغییر میکنه و مردی که تا دیروز به خودش می نازید و همه چیز بر وفق مرادش بوده حالا به زنی بدل شده که یک روز قبل از ازدواجش با پادشاه، در دریاچه افتاده و چیزی از گذشته در خاطرش نیست. حالا این مردی که تو قالب یک زن رفته به هر دری می زنه تا برگرده. تو این بین با پادشاه و معشوقه و اعضای قصر آشنا میشه. بالاخره بعد از پستی بلندی زیاد ملکه میشه اما این اول ماجراست چون هیچ راهی برای برگشت آشپزمون وجود نداره و تازه می فهمه با جسم جدید، افکار و احساسات زنی که در قالبش فرو رفته وجودشو کم کم تسخیر میکنه.

بازیگرها:

هر دو بازیگر مرد و زن عالی ظاهر شدن. پادشاه خیلی خوب تونست نقش مردی مبارز اما ملایم و وفادار رو بازی کنه که مجبور بود جلوی همه سر تعظیم فرودبیاره. خیلی خوب هم از پس این نقش براومد. واقعا بازی در وایکیکی و زمان کجا و این کجا!

زن داستان که خیلی خوب تونسته بود عادت های یک مرد رو در بدن یک زن نشون بده. هر چند گاهی اغراق داشت اما به واقع جور دیگه ای نمیشد مرد بودنش رو نشون بده. از نظر عاشقانه و باقی اکت ها هم عالی ظاهر شد. از معدود بازیگرهای زنیه که نه به خاطر زیباییش، بلکه به خاطر بازی خوبش تحسینش می کنم.

بازیگر های جانبی هم خوب بودن مخصوصا انتخاب معشوقۀ که با اون ظاهر ملیح و آروم نشون داد هر کسی می تونه تبدیل به هیولا بشه.

نکات مثبت

داستان نقطه عطف های خوبی داشت. مثل اینکه از هنر آشپزی ملکه استفاده شد تا قسمتی هایی که پادشاه در بطن قصر رسوخ کرده بود و حتی از اتاق عمل ملکه ی بزرگ هم خبر داشت. یا تله ای که برای خودش چیده بود. خیلی خوب هم نویسنده برای هر دو سه قسمت یه نقطه عطف گذاشته بود تا داستان از تب و تاب نیفته

استفاده درست از فلاش بک ها: نویسنده به خوبی خاطرات ملکه رو در داستان ریخته و با این کار معمای مرتبی ساخته بود. اینکه بیننده کشف کنه در شب ازدواج ملکه چه اتفاقی افتاده و چی باعث این اتفاق شده نکته ی خوبی بود که فضای خالی داستان رو پر کرد و باعث عاشقانه های ملکه و پادشاه شد.

آهنگسازی با اینکه عجیب بود اما به سبک سریال میومد و به داستان رنگ و بوی جالبی داده بود.

استفاده خوبی از نشانه های امروزی در گذشته داشت. مثل دروغ گفتن. یا استفاده از غذاهای امروزی

زوج های مختلف داستان رو دوست داشتم. با اینکه عشق سرآشپز و ندیمه، یا پسر بیکار و نیمۀ دیگۀ ملکه ساده بود اما خوب فضای داستان را پر کرده بود.

داستان در کنار تم تاریخی تم آشپزی هم داشت. برای کسایی که از تیپ سریال های جواهری در قصر خوشون میاد، سریال خوبیه.

موردی که خیلی دوست داشتم نشون دادن مشکلات ن بود. اینکه یه مرد درد بارداری و مشکلاتش رو لمس کنه خیلی برام جالب بود.

دیالوگ برتر:

وقتی از یه کابوس بیدار میشم، گاهی احساس عجیبی دارم انگار که اون خواب زمان حاله و ما الان تو زمان گذاشته ایم. انگار دارم این خواب رو تو لحظه های آخر زندگی قبل از مرگ به عنوان یه پادشاه بی کفایت می بینم.

و سکانس صحبت های ملکه ی مادر در مورد فرزند ملکه.

-من بی دینم به طلسم اعتقاد ندارم.

-وقتی بچه ات به دنیا بیاد متوجه می شی اون موقع دلت می خواد به چیزی اعتقاد پیدا کنی که قبلا نداشتی. ناامید و درمونده می شی و می خوای حتی پیش سنگی که مردم لگدش می کنن هم دعا کنی. ممکنه از هیچی تو این دنیا نترسی اما حالا از همه چیز دنیا خواهی ترسید.

برای سکانس برتر هم لحظۀ انفجار ظرف عود را انتخاب می کنم.

مرگ نقش دوم مرد هم ناگوار بود.

نکات منفی

اول از همه تعداد زیاد قسمت ها. اولش فکر کردم سریال شونزده قسمتیه اما هرچی جلوتر رفتم، دیدم نخیر این مقدمه چینی قرار نیست تموم شه. آخه نویسنده ده قسمت چی رو کش میدی؟ خیلی راحت می شد با چند قسمت کمتر مقدمۀ بهتری چید. چرا که مثلاً نقطه های اوج داستان عملاً از قسمت های ۸ به بعد شروع شد که برای این داستان ساده به نظرم خیلی دیر بود.

نکته ی بعدی از طنز موقعیت به خوبی استفاده شده بود اما قطعا طنز کلامیش زیاد برای ما نمود نداشت. یه وقتایی تازه بعدا می فهمیم ملکه یه عبارت امروزی به کار برده.

همه فن حریف بودن این آقای آشپز. حالا درسته آشپزی کاردرست بود اما درست کردن ماسک و آرایشگری دیگه تو کتم نرفت. مدام هم ادعای ارتشی بودن می کرد اما خیلی هم هنرجنگ ندیدم.

مورد بعدی نظر شخصیمه. دلیلی هم نداره همه موافق باشن. نمی دونم چرا هیچ کس این مطلب رو ذکر نمی کنه. وجود هویت یک مرد در بطن یک زن! قبول دارم داستان فانتزیه و هر چیزی شدنیه. اما هویت یک فرد به همین راحتی تحت تاثیر هرمون ها قرار نمی گیره. ملکه عملا موجودی با ذهنیت مرد بود که در جسمی نه رفت. خیلی دوست داشتم اتفاقی باشه که نشون بده زنه در بطن ملکه در اون لحظه های عاشقی افسار فکر و احساسات ملکه رو بدست می گیره و باعث این اتفاق ها می شه. یه نشونه ی بارز و مشخص، مثل خاطرات یا هر چیز دیگه. باز تو قسمت های اول ملکه موقع مستی عشقش رو نشون می داد اما عملا تو قسمت های اخر یه مرد بود که عاشق پادشاه شده بود. به نظرم تو این لحظات احتیاج به یه کلید بود که نویسنده فکری براش نکرده بود.

انتهای داستان خیلی سریع اتفاق افتاد. به نظرم به جای اون همه مقدمه چینی ابتدای داستان بهتر بود به روند پایانی بهتری می رسیدن. عملا تو یه قسمت و نیم شورش کردن و بردن و مرده به جسمش برگشت و الی آخر. در صورتی که می شد از قسمت های بیرون از قصر عاشقانه های خوبی ساخت که در کنار شورش استفاده بشه.

قسمتی که اون مرد خائن هم خواجه شد اما در زمان حال هنوز حضور داشت هم سوتی سریال بود.

و مورد اخری که به شدت رو مخمه و جوابی براش داده نشد. چرا ملکه و آشپز باهم جابه جا شدن؟ خب لامصب یه دلیل بیار. از اول سریال انتظار داشتم این دو نفریه جوری بهم ربط پیدا کنن. مثلا این دو نفر که تو کالبد هم فرو رفتن در انتهای سریال همدیگه رو ملاقات کنن. مثلا زنی که شبیه ملکه است با آشپز. یا رفاقت زیاد آشپز با پادشاه. این مرد عاشق روحیۀ عدالت طلب و مهربان پادشاه بود. می شد یه صحنه نشون داد که آشپز در زمان حال با مردی که شبیه به پادشاه مواجه بشه. درست مثل وقتی که یه مرد یا زن غریبه می بینیم و تو ذهنمون می گیم چقدر این آدم آشناست. یه مفهوم عمیق که جالبه خود کره ای ها هم بهش اعتقاد دارن؛ اما ازش استفاده نشد.

پیغام سریال:

من از کل سریال به این نتیجه رسیدم که مواجه با مرگ تاثیر عمیقی روی درخواست و رفتار انسان ها داره. ملکه بعد از اینکه تمام زندگیش رو از دست داد به فرد جدیدی تبدیل شد که بی باک جلو می رفت و از چیزی نمی ترسید و همین باعث شد تاثیرات زیادی تو قصر و پادشاه و اطرافیانش بذاره.

در کل نه سریال خیلی پر هیجانی بود که یه لحظه هم برام خواب و خوراک نذاره نه اونقدر بی هیجان که ولش کنم یه سریال بی استرس بود. بهش نمرۀ هشت و هشت رو میدم و برای اوقات فراغت پیشنهاد می کنم.

پیچ اینستا و کانال تلگرام نقد کره

@naghdkoreh


عنوان: Bloody Romance
نام چینی: 媚者无疆 / Mei Zhe Wu Jiang
ژانر: تاریخی ، عاشقانه , ووشیا , فانتزی
تعداد قسمت ها: 36
کیفیت: 1080p
حجم هر قسمت: حدود 550 MB
خلاصه
داستان در مورد یک زن جوان است که در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته بوده، از جهنم برگشته و تبدیل به یک قاتل شده است

نقد و بررسی سریال چینی عاشقانۀ خونین

پدر وان می، دخترش رو به ازای دو کیسه برنج میفروشه تا از خونش، طلسم باکرگی بگیرن. وان می با کمک یک قاتل زن فرار می کنه و در نهایت برای نجات جونش وارد شهری به اسم گوی هوا می شه و تازه می فهمه گاهی مردن بهتر از زنده موندنه. وان می تبدیل به یکی از قاتلان زن می شه که برای زنده موندن باید مردم رو بکشه.

روند سریال: داستان دقیقا از لحظه ای که پدر وان می اون رو می فروشه، خیلی خوب و پر کشش شروع می شه. ما با سرنوشت دختر بدبختی که به زحمت زنده مونده مواجه می شیم. تا جایی که مجبور می شه برای زنده موندن به قاتلی زیبا و حرفه ای بدل بشه. در این بین مردی به اسم چانگ آن خدمتکار و سایه ی وان می می شه تا در همۀ شرایط به اربابش کمک کنه و مرگ و زندگی این دو نفر بهم گره می خوره. در آخر عشق ممنوعه ای به وجود میاد چرا که یک زن قاتل نباید عاشق سایه اش بشه. و داستان وقتی جالب تر میشه که وان می با اون قلب مهربونش به هیچ عنوان نمی تونه کسی رو بکشه.

بازیگرها:

معمولا سریالهای تاریخی چینی معجونی از بازیگرها و شخصیت های فراوونه که بستر اصلی داستان رو شکل می ده این سریال هم مثتثنی نیست. مجموعۀ عظیمی از شخصیت های خاکستری که در کنار هم داستان رو باز کرده بودن. تو این سریال برخلاف همیشه که به سراغ نقش های اول مرد و زن می رفتم به سراغ نقش دوم مرد می رم. بازیگر بی نظیری که خیلی خوب هوش و زیبایی و عشق و مرگ رو نشون داد. اینقدر این بازیگر فکر شده و عالی بازی کرده بود که حتی جلوۀ بازیگرهای اصلی رو هم گرفته بود.

بازیگر زن داستان. اعتراف می کنم یکی از قشنگ ترین بازیگرهای چینی بود که دیدم. دقیقا چهره و شخصیت مهربئنش بهم میومدن.

چانگ آن، از اون بازیگرهایی بود که خیلی خوب حس رو منتقل می کرد. نمونۀ یک قهرمان وفادار که هر جا بود جونش رو برای وان می فدا می کرد.

نکات مثبت سریال

اول از همه شخصیت پردازی بی نظیر سریال:

شاهزاده ی کوری که به محض شفا پیدا کردن چشماش، وان می رو می بینه و عاشقش می شه اما جالبی این شخصیت در اینه که شاهزاده از یک طرف عاشق وان میه اما از طرف دیگه هدفش انتقام گرفتنه و برای رسیدن به هدفش گاهی حتی وان می رو هم به خطر میندازه. این خط باریک عشق و هدف بی نظیر بود. مردی با هوش و قدرتمند که در عین نبوع بالا عاشق زنی شده بود که عاشق سایه اش بود.

یکی از مواردی که تو سریالهای چینی ستایش می کنم اینه که شخصیت ها تغیرات اخلاقی باورنکردنی ندارن. قطعا بعضی از صفات و خصلت های ما حتی در طول سال ها هم تغیر نمی کنه و نویسنده های چینی به این نکته خیلی خوب دقت می کنن. وان می از اول دل رحم بود، شاهزاده از اول باهوش بود و چانگ آن از اول وفادار بود و در طول سریال تمام این خصلت ها تا پایان باقی می مونه.

ساخت شخصیت های منفور با پس زمینه ای قابل درک که از این شخصیت ها، افرادی خاکستری می ساخت. شخصیت چای لو یا خدای شکنجه به خوبی پرداخت شده بود و نویسنده از آوردن شخصیت های جدید ابایی نداشت.

دومین نکتۀ مثبت موسیقی بی نظیر سریال. براوو! او اس تی های چینی کم کم داره آرشیو آهنگ هام رو پر می کنه.

تغیر مفاهیم و آشنایی زدایی.

گفته بودم آشنایی زدایی به معنی ساخت مفهومی جدید از مفاهیم کلیشه ای و تکراریه. از قدیم در همه جای دنیا ن مثل سایه به دنبال مردان بودن. همیشه اسم مردها اول اومده و کسی به زن پشت اون مرد بها نداده. جالبه که این دومین سریال چینیه که این ساختار رو شکسته و دنیای داستان رو وارونه نشون داده. گوی هوا شهریه که ن قاتل با زیباییشون مرتکب قتل می شن، در کنارشون مردهایی به عنوان سایه زندگی می کنن که حتی حاضرن جونشون رو برای اربابانشون بدن. بدتر از اون عشق ممنوعۀ بین ارباب و سایه است و تاثیر این قانون بی رحم روی زندگی ن و سایه های این شهر.

عشقی که از چای لو گرفته شد و اون رو به بی رحم ترین زن شهر بدل کرد. از این تغیر نگرش واقعا لذت بردم. بازهم تکرار می کنم مفهوم زیر لایه ای داستان این بود که اگه هر چیزی از قاعده خارج بشه فاجعه به بار میاره. مثل عشقی که از زن و مرد گرفته می شه، یا نی که علی رغم طبیعت حساسشون دست به کارهای وحشتناکی مثل قتل می زنن

ابتدای داستان برام جالب بود بدونم این دختر دل رحم چطور می تونه به یه قاتل بدل بشه اما نویسنده داستان رو به نحوی چید که وان می هنوز زن مهربون و دل رحمی بود

کلا روند رشد شخصیت ها آروم و گام به گام بود و نویسنده در این مورد خوب کار کرده بود.

عاشقانۀ شخصیت ها هم خوب بسط پیدا کرده بود، از کوتاه ترین صحنه ها مثل یک نگاه، یا یک لمس تا صحنه های رمانتیک احساسی عالی. بستر سریال هم پر از داستانهای مختلف عاشقانۀ ریز و درشت بود که بیننده رو سرگرم می کرد.

داستان نقطه عطف های خوبی داشت. مخصوصا قسمتی که چانگ آن نمی تونه برای نجات وان بره و بلاهایی زیادی سر وان می میاد. یا تمام قسمت هایی که وان می باید از پس ماموریت های سخت و گاهی ناممکنش بربیاد.

داستان خیلی خوب روی مفاهیم کار کرده بود، مفاهیمی مثل نشون دادن فقر و نداری، عشق، مرگ و خانواده. مثل همیشه نویسندگان چینی در زیرلایه های داستان تمام این مفاهیم رو باز کردن و نشون دادن. دمشون گرم.

سکانس های برتر

رقص وان می جلوی چانگ آن.

قسمتی که چانگ آن با صورت زخمی وان می مواجه می شه. عکس العمل هر دو شخصیت عالی بود.

دیالوگ برتر

وان می: تاحالا کسی رو دوست داشتی؟ دیگه ازت نمی پرسم اما قسم بخور تا آخر عمر غیر از من عاشق کسی نشی.

چانگ آن: اونو که قبلا خوردم(قسم)

مردم دنیای رزمی، مردم گوی هوا رو شیاطین می نامند. اما شیاطینی مثل شما بهم وفادارید!؟ واقعا مضحکه.

نکات منفی

اول از همه باید بگم متاسفانه سریال سد اندینگه. پایان بد و تاثیر گذاری هم داره که تا یه مدت افسردتون می کنه مخصوصا که روند انتهایی سریال سرشار از غم و درده و برای اون هایی که حساسن توصیه اش نمی کنم.

دومین مشکل انتخاب شخصیت اول مرد از جهت جذابیت ها. از نویسنده در تعجبم این هجم از شخصیت پردازی و قهرمان پروری در شاهزاده با جذابیت های بیش از حد مثل هوش و زیبایی و پول و قدرت. چرا نویسنده این شخصیت رو به عنوان شخصیت اصلی مرد انتخاب نکرد؟ با اینکه چانگ آن هم شخصیت وفادار و خوبی بود اما قطعا به گرد پای شاهزاده نمی رسید.

مورد بعدی روند پایانی سریال بود غیر از تم غمناک سریال، داستان خیلی زود جمع شد که به نظرم منطقی نبود. چای لو با اون ید و بیضا و قدرت تموم نشدنی خیلی زود مرد.

متاسفانه مثل همیشه اواسط داستان از تب و تاب افتاد.

و مهمترین نکته: خبر ندارم سریال سانسور شده یا نه، گویا سانسور شده و همین باعث شده تمام قسمت های عاشقانۀ سریال حذف بشه. سی و شش قسمت حتی بدون یه ماچ ناقابل گذشت. لامذهب سانسورچی محترم همه رو از بیخ و بن زده بود و نذاشتن بیننده سیراب بشه. این شرایط به همراه تم غمناک و پایان فوق العاده غمناکش حس بدی به بیننده می ده

در کنار اینها یه سری فانتزی برحسب روند سریال داشتم که متاسفانه اصلا در دل داستان نیومد. چانگ آن قراره بود قدرت رو به دست بگیره و شاهزاده می خواست امپراطور رو از بین ببره. انتظار داشتم قدرت چانگ آن بهتر نمایش داده بشه یا حداقل امپراطور حذف بشه که در آخر نه تنها امپراطور حذف نشد بلکه دست راست شاهزاده رو هم مال خودش کرد. (البته ممکنه داستان برحسب واقعیت باشه که اگه اینطور باشه از این گزینه چشم پوشی می کنم.)

در آخر با وجود تمام اینها به نظرم یکی از قشنگ ترین عاشقانه ها وروند ها رو داشت و بهش نمره ی 8.9 رو می دم. اگه سداندینگ می بینید یا عاشق سریال چینی هستید یا از روند متفاوت خوشتون میاد این سریال پیشنهاد می شه.


سریال Mr. Queen 2020
با بازی شین هه سان
اثری از کارگردان سریال هوارانگ

نام ها: آقای ملکه - ملکه آهنی - ملکه بی احساس
محصول: 2020 کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: عاشقانه | تاریخی | کمدی | درام | فانتزی
تاریخ پخش: 22 آذر 1399 - Dec 12, 2020
قسمت ها: 20
روزهای پخش: شنبه و یکشنبه ها
مدت زمان: 70 دقیقه
وضعیت: در حال پخش جایگزین استارت آپ
بازیگران:
Shin Hye Sun - Kim Jung Hyun


خلاصه داستان: جانگ بونگ هوان ، مردیست که به عنوان سرآشپز در کاخ آبی رییس جمهور کار میکند ، اما زندگی او وقتی دگرگون میشود که با هویت زنی به نام کیم سو یونگ (Shin Hye-Sun) در دوران چوسان از خواب بیدار میشود ، او تمام تلاشش را میکند به زندگی واقعی خود برگردد اما موفق نمیشود و دست سرنوشت باعث میشود که او ملکه شاه فعلی چوسان یعنی چئول جونگ (Kim Jung-Hyun) شود و این درحالیست که شاه باطن قوی و قدرتمند خود را پشت چهره آرام و بی خیالش مخفی کرده است و خود فرد دیگری را دوست دارد و از این ماجرا باخبر نیست که توطئه های فراوانی برای به قتل رساندن او درحال شکل گیریست تا اینکه.

نقد نهایی سریال آقای ملکه

آقای ملکه با همه نقات قوت و ضعف بالاخره به پایان رسید و حالا نوبت نقد و بررسی نهایی سریاله.

این سریال از اون دست از سریال هایی بود که واقعا قصد دیدنش نداشتم و بی گدار به آب زدم و با توقع خیلی خیلی پایین شروع کردم اما باید اعتراف کنم برخلاف تصورم انقدر دو قسمت اول خیلی خوب و تمیز کار شده بود و سطح انتظار بالا برد .
طولی نکشید که بعد از گذشتن دو سه قسمت احساس کردم دیگه اون جذابیت اولیه برام نداره و سریال در جا دراپ کردم و دیگه سراغش هم نرفتم اما امان از اسپویل های وسوسه کننده فضای مجازی و بازی چشمگیر شین هه سان دیگه نتوستم جلو کنجکاوی خودم بگیرم و تصمیم گرفتم بخاطر شین هه سان شده یه فرصت دیگه به سریال بدم و بعد از دو سه هفته دوباره سریال شروع کردم و بشدت خوش حالم که دراپ نکردم و ادامه دادم


آقای ملکه صرفا یه سریال مدرن مطلق یا تاریخی مطلق نیست بلکه ترکیب متفاوتی از هردو این اینها یعنی سفر زمانه اما نه یه سفر زمان معمولی که مشابه اش چندین بار قبلا دیدم
اینبار قرار روح یک مرد به گذشته سفر کنه و در بدن ملکه چوسان ظاهر بشه . ایده بسی نو که کمتر در کیدراما دیده شده و انصافا خیلی خوب و تمیز بود
و اشین هه سان تونسته این نقش در این سریال به تصویر کشیده بکشه

نقد امروز تا حدودی با سایر نقد و بررسی که تا به امروز نوشتم متفاوت خواهد بود اینبار قرار سریال از دو بعد کمدی رمانتیک و بعد تاریخی نقد کنیم پس با ما همراه باشید


بعد کمدی رمانتیک:
قبل از هرچیز لازم که بگم جنس کمدی این سریال خیلی خاص و ممکنه هر کسی با این سبک کمدی کنار نیاد و براش چندان جالب نباشه اما بشخصه علیرغم اینکه خیلی تو ژانر کمدی سخت پسندم و شوخی و جنسی و +۱۸ چندان باب میل نیست خوشبختانه با این سریال مشکل چندانی نداشت و بشدت از دیدنش لذت بردم حتی بنظرم چند قسمت اول کمدیش خیلی جذاب تر از بقیه قسمت هاش بود
سناریو سریال تو زمینه کمدی واقعا عالی کار شده بود به طوری که از همون اول تا قسمت های پایانی سریال یک لحظه طنز و کمدی شو از دست نداد و همچنان مخاطب به سمت خودش میکشید بازیگران کمدین های سریال هم حرفی برای گفتن نمیذارن .
اگرچه بیش تر بار کمدی این سریال روی دوش شین هه سان بود ولی خب از بازی خوب کارکتر های چون بانو چویی ، سر آشپز ، شاه و تو زمینه کمدی نمیشه قافل شد و بنظرم همه تو این زمینه عالی بودند

اما در رابطه با بُعد رمانتیک مهم ترین اصل بشخصه برای من کمستری زوجین! تجربه ها نشون میده حتی کلیشه ای ترین سریال های هم با داشتن یه کمستری فوق العاده تونسته نظر منو به خودش جلب کنه ( نمونه بارزش منشی کیم چشه و مشکلی نیست خوب نباشی ) خوشبختانه اینجا هم شاهده کمستری فوق العاده کشنده ای بین شاه و ملکه بودیم

در نگاه اول چون شناختی از بازیگر شاه نداشتم و اولین بار بود تو یه سریال میدیدمش حس مثبت چندانی بهش نداشتم و کمستری چندانی بین شاه و ملکه حس نمی شد ولی رفته رفته( از ۸ به بعد ) با قوی شدن تم رمانتیک کمستری شون رفته رفته برام جذاب و جذاب تر شد
عاشقانه شاه و ملکه و عشق شون هم بیشک یکی از دلچسب ترین داستان هایی بود که دیدم بدور از عشق در نگاه اول و عشق اجباری

❌اسپویل ❌
بشخصه جا داره از کارکتر پردازی فوق العاده شاه و ملکه و بازی فوق العاده هردو بازیگر مورد تحسین و تمجید قرار بدم که چقدر عالی تونستند این عشق به این قشنگی به تصویر بکشند

سویونگ واقعی که دختر یکی از اشراف زاده های قدرتمند بوده که به واسطه پدرش قرار به زودی ملکه چوسان بشه .
از نظر شرایط روحی و عاطفی دختر مهربون و آرامیه اما بشدت سست اراده و ضعیفه .عاشق شاه ولی میدونه شاه علاقه چندانی بهش نداره و اون نادیده اش میگره از طرفی با ملکه شدنش مجبور از پسر عموش که همیشه پشت و پناه بوده فاصله بگیره و بیشتر احساس تنهایی میکنه فشار های مختلف و درد و رنج تنهایی اون آسیب پذیر و نا امید تر میکنه تا اینکه ترجیح میده دست به خودکشی بزنه تا بمونه و در برابر مشکلات مقاومت کنه

اما مستر کویین قصه ما یه آدم مستقل و به قول معروف از هفت دولت آزاد که هر کاری که دوست داشته باشه میکنه و هیچ کس و هیچ چیز هم نمیتونه جلشو بگیر با همین شخصیت متفاوت و منحصر به فردش سعی میکنه ملکه اعظم رفته رفته رام خودش کنه و شاه که یه روز ازش متنفر بوده شیفته خودش کنه تغییرات شخصیتی که در طول سریال برای دو کارکتر اصلی اتفاق افتاد به قدری منطقی و آرام بود که واقعا جای تحسین داره
داستان عشقی این زوج هم بشخصه خیلی منطقی و آرام و پیوسته جلو رفت و هیچ حرکت غیر معقولانه نداشت

بطور کلی بعد کمدی رمانتیک سریال خیلی خوب کار شده بود واقعا لذت بردم از دیدنش

بعد تاریخی :
قبل هم گفته بودم این سریال به چشم یه سریال تاریخی خوب مثل مستر سان شان یا ملکه هفت روزه نمیبنم و صرفا بخاطر داستان کمدیش قصد دارم بیینم در نتیجه انتظار چندان بالایی هم از این سریال نداشتم .

اول از همه باید بگم سریال کم و بیش بیشنه تاریخی داره و کلیات اصلی داستان از تاریخ منشاء گرفته ولی خب مثل هر سریال تاریخی دیگه تفاوت های کوچیک و بزرگ با اصل خود تاریخ داره .
اما خود سریال جنبه تاریخی قوی و کار شده درست و حسابی نداره و بیشتر به طنز و شوخی گرفته شده است کم و بیش با کلیشه ها اعصاب خورد کن تاریخی هم روبه رو میشد که میتونه برای یه عده جالب و سرگرم کننده باشه و برای بعضی خسته کننده به عنوان مثال باز هم جنگ قدرت و جنگ ن در بار مسائل مثل فقر و بد بختی قدرتمندی وزیر وزار و .بطور کلی میشه گفت داستان تاریخی منو تا حدودی یاد " افسانه خورشید و ماه " انداخت . البته لازم به ذکر بگم از اونجایی که چاشنی کمدی داره تا حدودی سرگرم کننده و خیلی اعصاب خورد کن نیست.

نگران ژانر ی اش نباشید اونقدر ها زیاد نیست و اگر شما مثل من علاقه چندانی ندارید میتونید جلو بزنید اصلا به داستان اصلی صدمه نمیزنه.
+این نکته اضافه کنم شخصا علیرغم علاقه شدید به سریال های تاریخی چندان علاقه به ت های درباری شون ندارم و اغلب جلو میزنم تنها سریال تاریخی که ت برام جذاب بود ملکه هفت روزه بود که اونم بخاطر رو گل لی دونگ گان عزیز بود وگرنه کلا ت برام خسته کننده


بطور کلی بعد تاریخی سریال خیلی توجه منو به خودش جلب نکرده اما دوتا نکته مهم که لازم بگم اینکه : سریال روی بعد زن محوری در دوران چوسان و دلایل عمده که باعث تضعیف دوران چوسان شد خیلی خوب به تصویر کشید

اسپویل

سریال به خوبی نشون میده شخصیت های قدرت طلبی چون ملکه اعظم و ملکه بیوه برای اینکه همچنان قدرت در دست داشته باشند سراغ شاهزادگانی که بی سواد و ضعیف هستند میرفتند تا همچنان خودشون همچنان قدرت به دست بگیرن .که در اواخر سریال به خوبی این موضوع نشون داد ( بر اساس گفته ها ساناز جون )

نکته بعدی شخصیت برتر و متفاوت ملکه در اون دوران چوسان بود که خب تاکیید بر زن محور بودن سریال میکرد ملکه که ترسی از کسی نداره و هر کار دوست داشته باشه میکنهنه تنها زیر سلطه کسی نمیره که دیگران زیر سلطه خودش میکنه مثلا ملکه از مهارت در آشپزی سعی میکنه توجه دیگران مخصوصا راس قدرت یعنی ملکه اعظم تو مشت بگیره و .


در رابطه با کارکتر پردازی بنظرم کارکتر ملکه واقعا عالی و بی نقص کار شده بود در کنارش شاه هم قابل قبول بود اما در مورد بقیه کارکتر ها چندان نظر مثبت ندارم .اینجوری بگم کلا کارکتر های سریال دو دسته بودند سیاه و سفید و هیچ دلیل قانع کننده برای شون آورده نشده بود


کارگردانی سریال هم عالی بود و بشدت نظر منو به خودش جلب کرده بود انتخاب لوکیشن های جذاب در طبیعت و خارج کردن فضا از محیط بسته قصر ، استفاده از تم آشپزی و غذا های رنگی رنگی ، به کار گیری ترکیب رنگی های عالی برای طراحی لباس های دوران چوسان ( بشدت عاشق طراحی لباس دوران چوسانم) استفاده از او اس تی های جالب و متناسب با کمدی و طنز داستان همه همه بر جذابیت های سریال افزوده بود و بشدت مورد تحسین من قرار گرفت


در رابطه با بازی بازیگرا هم میشه گفت اکثر بازیگرا بازی متوسط روبه خوب داشتند ولی بازی شین هه سان و کیم هیون جون واقعا درخشان بود که در ادامه بیش تر در موردشون صحبت خواهم کرد

شین هه سان : حقیقتا نمیتونم بگم اینجا بهترین بازی شین هه سان بود چرا که او واقعا در این سه درام که به تازگی ازش دیدم یعنی آخرین ماموریت فرشته عشق ، آوای مرگ و مستر کویین به متفاوت ترین شکل ممکن تونست توجه منو به خودش جلب کنه و بهترین بازیشو به تصویر بکشه . اما بیشک در این سریال تونست توانایی شو به عنوان یک کمدین زن به بهترین شکل ممکن به رخ بکشه و ثابت کنه یکی از با استعداد ترین بازیگران زن کیدراماست.
من بشخصه بعد از درام آوای مرگ فن این بازیگر شدم و اخیرا در کنار این سریال ،سریال آخرین ماموریت فرشته عشق هم دیدم و توانایی بشدت در بازیگری ستایش میکنم .
جدا از مهارت فوق العاده اش در کمدی این سریال که همه شیفته خودش کرده بنظرم اون حتی در به تصویر گذاشتن دو شخصیت متفاوت هم بسیار تواناست و هم در این سریال و هم در آخرین ماموریت فرشته عشق به خوبی این بهمون نشون داده .کمستری کشنده اش حرفی برای گفتن نمیداره در کل بازیگر فوق العاده ای امیدوارم در درام های بیش تری ازش بیینم

کیم هیون جون: جالبه که خودم خبر نداشتم قبلا ازش یه درام کوتاه قسمت به اسم " تپه یخی " دیده بودم .اما با این حال بنظرم بازیگر خوب و با استعدادی و تونست در این سریال مشابه شین هه سان توجه منو به خودش جلب کنه ولی خب هنوز جا داره پخته تر بشه .

❌اسپویل نهایی ❌

میشه گفت تقریبا هپی اند و منطقی!!
راستش با وجودی که سریال تا پایان قسمت ۱۸ برام لذت بخش بود و کمدیشو حفظ کرده بود ولی بنظرم ای کاش 16 قسمتی جمعش میکردند .
بشخصه دو قسمت آخر خیلی برام جذاب نبود ولی بطور کلی میتونم بگم منطقی ترین پایان بور که براش میشد در نظر گرفت و تقریبا همه سوالات ذهن مخاطب جواب داد .

استدلال شخصی در رابطه با پایان سریال :

اگرچه نتوستم رابطه منطقی با روح سر آشپز و جسم ملکه پیدا کنم ولی بنظر میرسه در ابتدا روح سر آشپز بطور کلی وارد بدن ملکه میشه و روح سویونگ کاملا از جسم خارج در قسمت که ملکه در کما رفت و برگشت دو روح در یک بدن بودند که بسته به شرایط قدرت نمایی میکردند
در واقع روح سد آشپز به سویانگ روحیه قدرت طلبی برای رسیدن به اهداف شو داد پس منطقی بود با خارج شدن روح سر آشپز شاه و ملکه همچنان بهم علاقه داشته باشند چون در واقع عشق اصلی ببین این دوتا شکل گرفته بود ( اگر دقت کرده باشید روند عاشقانه بعد از بهوش اومدن ملکه شروع شد )

در نهایت باید بگم دیدن همچین سریالی به شرایط روحی تون بستگی داره من ژانر مورد علاقه ام کمدی نیست ولی خب خیلی از دیدن این سریال لذت بردم سکانس های فان و جذاب خیلی خوب داشت منتهی بر خلاف بقیه من نیمه اول به دوم ترجیح میدم
در نهایت امتیاز 7 از 10بهش میدم و به عزیزانی که دنبال یه سریال کمدی خوبی هستند حتما پیشنهاد میکنم

برای اطلاع از آخرین آپدیت نقد وبررسی سریالها در کانال تلگرام نقد کره عضو شوید

کانال تلگرام( کلیک کنید)

برای دیدن ویدیوی سریال های منتخب پیچ اینستای نقد کره رو فالو کنید.

پیچ اینستا (کلیک کنید)


نام فارسی : خنده در وایکیکی ۲

نام انگلیسی : Eulachacha Waikiki 2

هانگول : 으라차차 와이키키 ۲

ژانر : عاشقانه | کمدی | درام | جوانی

روز های پخش : دوشنبه ها و سه شنبه ها

شبکه پخش : jTBC

زمان هر قسمت ۶۰ دقیقه

تعداد قسمت ها : ۱۶

کشور سازنده : کره جنوبی

نویسنده : Kim Ki Ho

کارگردان : Lee Chang Min

خلاصه داستان

فصل دوم خنده در وایکیکی اینجاست! لی جون کی (لی یی کیونگ) یه بازیگر معمولیه که یک مهمونخانه رو اداره میکنه اما این مهمانخانه با مشکلات مالی رو به رو شده و در حال ورشکستگیه. او از دوستان خود یعنی چا وو شیک (کیم سون هو) و کوک کی بونگ (شین هیون سو) میخواد که بهش کمک کنند و .

بازیگران

خوب بعدمدتها هوس کردم نقدبنویسم ازسریالی که شایدبخاطردلایلی کمترموردتوجه قرارگرفت همونطورکه خیلی ها درجریان هستیداین سریال به دنبال سری قبل خنده دروایکیکی 1 ساخته شدومن البته امیدوارم حالاحالاها هم سری 3و4 و.ازش بسازند.سریهای خنده دروایکیکی نقطه عطفی درساختارطنزسریالهای کره ای است که بیشتربه غالب سریالهای طنزآمریکایی (فرندز و. ) شبیه است تا کره ای پس بنظرم احتمالا میتونه غیرکی درامریها هم جذب کنه سریالی که درتمام قسمتها باهرترفندی سعی داره خنده به لب بیننده بیاره والحق که موفق هم هست چون بنظرم ازون غم رایج سریالهای کره ای که غالبا شاهدش بودیم خبری نیس هرچندکه ازنظرکمدی هم لایه لایه ای است یعنی نه تنها طنزموقعیت بلکه کمدی سیاه اجتماعی هم داراست یعنی ازطنزسخیف اصولاجنسی وکمی تا قسمتی بی ادبی درش هست تا طنزانتقادی ازصنعت سینما وموسیقی وورزش و.دروایکیکی 1 داستان هاحول یه مهمان خونه با محوریت 6 جوان هم خونه میگذشت ودراینجاهم به همین منوال اما باحضوربازیگرها وشخصیتهای جدیدادامه پیدامیکند.

جوونهایی که خیلی شاخ وقهرمان وباهوش نیستندآدمهایی عادی والبته گاهاشایدبشه گفت خل وچل احمق اماسرخوش که راه حل های عجیب ومسخره ای برای خلاصی ازمشکلاتشون پیدامی کنند(پت ومت وار)اما تدابیرشون طولی نمیکشه که درنهایت به خرابکاریهای بزرگی کشیده میشه که عرصه روبهشون تنگ میکنه وازدل همه اینهاموقعیت طنزمیسازه و باعث خندیدن بیشتربیننده هامیشه بله درواقع این هم خونه ها باعقل خودشون سعی درغلبه به مشکلاتشون دارنداما بدشانسی های این 6 نفرنگون بخت گویی تمومی نداره (ازقدیم گفتن هرچی که سنگه زیرپای لنگه) ونکته جالب اینکه این افرادهم هرچندبرای مدت کوتاه دلسردوناامیدمیشنداما این موضوع طولی نمیکشه چون همشون درکنارهم به همدیگه دلداری میدندوبه هرگیروگوری هست همه چی رفع ورجوع میشه وبه شادی دوباره میرسند .

درطول سریال بارها شاهدسوتفاهم هاوعاداتی مثل اغراق ودروغ و بی دست وپایی وساده لوحی وشیطنت های بچگانه کارکترها بودیم که بنظرعامل اصلی گرفتاریهای این شخصیتهای بانمک قصه بودولی یکی ازاین خصوصیات درهرکدوم ازکارکترها برجسته تربودمثلا سویون بی دست وپا بوددرحالیکه جونکی ساده لوح بودکه هیچوقت شانس چندانی درپیداکردن کارموردعلاقه اش نداشت یاکارکترکی بونگ که بنظرمیرسه ضریب هوشی واطلاعات کمی داره (کمی خنگ )درحالیکه ووشیک باهوش ترازبقیه بوداما بی اعصاب و اهل چاخان بودیاخواهرش یوری که خودشوعقل کل گروه میدونست اما هربارنتیجه تفکرات عمیقش برعکس میشدوهمه اینها درکنارهم گروه نامتعارف اسکلی روتشکیل میدادندکه ازکاراشون تامیتونیم بخندیم و ازخنده ترک برداریم .

اما مسائل عمیق ترازمسایل این جونها هم مطرح شدکه من واقعا به نویسنده وشجاعتش برای نشون دادن این مسائل تبریک میگم مساله سینما ونادیده گرفتن استعدادهای جونها مطرح شدوانتقادی داشت برصنعت فیلم وسریال وبی عدالتی های این عرصه .جونکی جونی بودکه علارقم استعدادش همیشه بایدنقش دست چندم روبازی میکردیابدل کاریامجری میشدودرهمه حال هم بهش زورگفته میشدکه ازترس اخراج شدن حتی اجازه دستشویی رفتن خودشم نداشت یاغالبا بعنوان بدلکارازطرف نقشهای اصلی تحقیرمیشدیا یه قسمت بودکه جونکی همش داشت کالاهای اسپانسرها روتبلیغ میکردیعنی همون چیزی که هم کارگردان هم بازیگرو آزار میداداما بعلت جذب سرمایه وادامه پروژه ساخت ناگزیرازانجامش بودنددقیقامثل این سریالهایی که اینروزها دیده شده درش روی کالایابرندخاصی تاکیدمیشه وصدای بینندگان روهم درمیاره ازبس بیجا تبلیغ صورت گرفته واین سکانس درواقع هجوو اعتراضی است براینکارتهیه کنندگان کره ای که خیلی واضح وعلنی دراین سریال شاهدش بودیم (خوب حالشونوگرفتیددمتون گرم ).

ازطرفی به ساختارهای اشتباه صنعت موسیقی وورزش پرداخته بود مثلا درموسیقی نشون میدادباز همون سلطه گری سرمایه گذارها برقراره طوریکه آهنگسازواجدشرایط حتی نمی تونه آهنگ خودشوبخونه وبخاطرمافیا یادلایل دیگه ازاشخاص دیگه استفاده می کنند یا مثلا درورزش یه جوون بخاطرنقص عضودیگه قادربه ادامه کارنیست اما ازطرف اون باشگاه ورزشی هیچ بیمه یا مزایایی برای گذران زندگیش دریافت نمی کنه ومجبوره سختی های زیادی بکشه .همه اینهابصورت انتقاداجتماعی یا درغالب کمدی سیاه خیلی خوب دراین 2 سری نشون داده میشه بدون هیچگونه شعارخاصی

یه موردی که من ازین 2 سری وایکیکی خیلی دوس داشتم این بودکه به نسبت بقیه سریالهای کمدی رمانتیک واقعاکلیشه کمتری داشت هرچندهنوزچاشنی کره ای بودن خودشو حفظ کرده بوداما باع کلیشه ها باعث خنده مضاعف شده بودنظرتون روجلب میکنم به کلیشه اتفاقی پرتاب دختروپسرزوج سریالها توبغل هم که اینجا بصورت برعکس وافتادن 2 پسربطرز عاشقانه وخیلی مسخره ای بودیامثلا کول کردن پسرتوسط دخترداستان (کلیشه برعکس ) یامثلا مثلث عشقی که به اون صورت نداشت وقضیه فقط بصورت آشنایی وقرارافرادداخل مهمونخانه وایکیکی باخارج بودکه البته هیچوقت سرانجامی نداشت چون درنهایت این افرادداخل مهمونخونه بودندکه درنهایت بهم میرسیدندواین باعث میشدحال بیننده خوب بشه وبیخوددرگیرمثلث نباشه .سکانس مست کردن که تواکثرکره ای ها دیده میشه وخرابکاریهای خنده دارشخصیت ها اینجاهم هست البته به اشکال کاملا مبتکرانه ومتفاوت

نکته حایزاهمیت دیگه موسیقی اصلی متن کاملا بجاو درادامه موسیقی هایی معروف ازآثاربزرگ جهان که به تناسب تصاویروطنزداستان شاهدش بودیم که انگارخواسته بودادای دینی باشه به خالقان این آثار

به نظرشخصی ام ازلحاظ بازیگری هم بازیگرای این فصل قویترازفصل یک بودندبخصوص دخترها

فضای رنگی رنگی روشن با رنگهای پاستلی دکورولباس بازیگرا ترکیب چشم نوازی درایجاداین مکان مفرح بوجودآورده بود دست کارگردان دردنکنه خسته میشم گاهی ازبس سفیدسباه خاکسنری می بینم اغراق نیس اگه بگم همه رنگها عین انیمیشن ها توچشم بودند.

نگاهی به شخصیتهای داستان

لی جونکی : مسوول مهمونخونه وایکیکی که هنرپیشه است ولی همیشه درنقش های دست چندم وبدلکاری وبرنامه کودک و. بوده ویه جورایی اغلب حقش خورده شده اما دلش مثل گنجشک صاف وساده وباوجودهمه ناملایمات سرخوشی وذوق عجیبی دربرابراتفاقات داره بطرزخاصی میخنده ودست میزنه وتکیه کلامشم هست کنچانا کنچانا (طوری نیس همیشه چیزدرسته )

چاووشیک : دوست دوره دبیرستان جونکی آهنگسازه و پسریه که کمی تا قسمتی بی اعصاب غرغرواهل اغراقه اما بنظرازبقیه پسراعاقل ترومسولیت پذیرتروعاشق پیشه ترمیادوبه خاطرظاهروصدای خوبش دل اغلب خانومهاازصاحب خونه تا خانم گانگسترو شاگردش و . رو میبره واغلب مرارتهای زیادی سراین قضایا تحمل میکنه خخخخ .

کی بونگ : دوست وهمکلاسی دیگه جونکی که ورزشکاره ودرلیگهای دست چندم بازی میکنه که همیشه خدا بعلت خنگ بازیاش شیشش گروهفتشه وخوب مجبوره مشاغل مختلفی روهم امتحان کنه که اونم اتفاقی عاشق یکی ازافرادداخل وایکیکی میشه وماجراهای خنده داری که بوجودمیاره .

سویون :دختری که ازطیقه بالاست اما پدرش ورشکست میشه وخودش مجبورمیشه به وایکیکی پناه بیاره وکلا آدم چلفتی وبی دست وپایی است که خرابکاره اماآرزوداره مجری بشه البته اونم درنهایت عاشق میشه و .

یوری :خواهرووشیکه که من نفهمیدم دلیل اومدنش به وایکیکی چی بوداما بنظرخودش خیلی تیزوباهوش وعقل کل میادکه اغلب معلوم میشه اینطورنیس درکل آشپزقابلیه وآرزوداره رستوران خودشو به پا کنه

کیم جونگ اون : هم دانشگاهی جونکیه که سینما خونده اما اونم بخت برگشته ترازجونکیه وتواین حرفه شانسی نیاورده توجمع ازهمه دختراشلوغ تروپسرونه تره ازهرلحاظ جوریکه همش مثل پسراددرحال جنگیدن باجونکیه وهیچ پسری اونو به چش یه زن نمی بینه اما درنهایت ایشون هم عاشق میشه .

نکات مثبت سریال توتحلیل گفته شدمیرسیم به بررسی نکات منفی سریال

-وجودشباهت زیادساختاری فصل 1و2

خیلی منتظر فصل2 بودم(قبل از قضایای بازیگرای فصل1، گفته بودن همه بجز جونکی عوض میشن)با عوض شدن بازیگرام مشکل نداشتم موافقم بودم چون نویسنده موضوع جدید شیمی جدید و کاراکترای جدید خلق میکنه اما انگار از بازیگرای جدید استفاده کرد که بتونه همون ایده های قبلیو رو کنه از همون اول با این ذهنیت دیدم که این یه فصل جدیده و نباید با قبلی مقایسه شه ولی چاره چیه که خود نویسنده منو یاد فصل1مینداخت. مثالهاش متعدده :

سه تا زوج داریم که دقیقا مشابه زوجای فصل یکن: جونکی و جونگ اون مثل جونکی و سوجین که اولش بهم میپریدن، سر اینکه جونکی به دختره کمک کرد و مراقبش بود دختره عاشقش شد ووشیک و سویون مثل دونگ گو و یونا که پسره از همون اول عاشق دختره میشه ولی دختره رد میکنه و کم کم عاشقش میشه کی بونگ و یوری مثل دوشیک و سوا که پسره صاف و ساده س دختره بهش دستور میده، دختره میخواد کار و بار راه بندازه پسره کمکش میکنه و بهم نزدیک میشن. کی بونگ شب کابوس میدید که ربکا روی شکمشه و تهدیدش میکنه مثل جونکی که خواب دید اولیویا روی شکمشه و قسمت رپ خوندن یونافصل قبل با استعداد نداشتنش سویون این فصل تو خوانندگی برابری میکنه

یا قسمتی که ووشیک شکست عشقی خورده بود یاد شکست عشقی سوجین یادونگو توفصل1 افتادم که بقیه میخاستن حالش رو خوب کنن.یا قرار گذاشتن یوری با اون مرده که ناکوک میخندید یاد قراررسوجین با سونبه انداختم که عادت زشت دست گذاشتن تو بینی داشت و.

کلا انگار نویسنده ی کلمات همیشگی داره تو ذهنش وخط داستان مشترک براش مینویسه البته چیز آنچنان ناجوری هم نیس گویا شده سبکش وبنظرم کلا سریالهای چندفصلی شباهتهای زیادی بهم دارنداما خوب ممکنه تکرارزیاد گاهی توذوق بعضی طرفدارا بزنه .

-بهرحال فیلمنامه وایکیکی 1 دست اول تروقوی تربودتا وایکیکی 2

طنزش نمیتونم بگم هرکسی به ی چیزی ممکنه بخنده ی جاها اون فصل خندیدم ی جاها این فصل یه وقتهایی این فصل بیشتر حتی خندیدم یا شاید مثلا چندقسمت نخندیدم یهو ی قسمت کلی خندیدم کلا چون هرقسمت داستان خودشوداشت آیتمی بود ومثل سریالهایی بودکه روتین زندگی آدمها رونشون میدن نه اینکه مثل خیلی ژانرها یه سوژه یا ماجرای خاصی روازاول تابه آخر دنبال کنه درنتیجه بعضی قسمتهاش خیلی خنده داروبعضی قسمتهاش یکم حوصله سربرمیشد.

بازیگرها

Lee Yi-Kyung در نقش Lee Joon-Ki

لی یی کیونگ درتقش لی جونکی فوق العاده عالی وماصلا نظیرشو توکارطنزدربازیگرهای کره ای ندیدم یعنی منویاد اسطوره جیم کری میندازه باکاراش واقعا همه کاراش بانمکه اصلا پدیده ای است برای خودش امیدکه روزبه روزفیلم وسریالهای بیشتری ازش ببینیم.

سایربازیگران هم درجایگاه خودشون خیلی خوب ظاهرشدند.بازیگری کیم سون هوروخیلی قبول دارم خیلی قدرتمنده درکارشوبیان احساسش هم طنزروخوب درمیاره هم جدی رو قیافشم که گوگولیه بنظرم. بعد خانومها کیم یه وون- ومون گایونگ- وآه سوهی هم واقعا بازیگریشونوپسندیدم برخلاف اکثربازیگرای زن جدیداما این 3 تن بنظرم بااستعدادندوالبته آقای شین هیون سوهم باراول بودکه میدیدمش وینظرم ایشون هم بانمک وباحال بودند.

سکانسهای خاطره برانگیز

خوب سکانسهای عالی زیادداشت اما اگه بخام 2-3 تاشوبگم

1-سکانسی که جونکی سرصحنه فیلمبرداری دستشویی داشت اما ازترس کارگردان نتونس بره وخودشونگرداشت اما اونقدربهش آب خوروندن وضربه زدن که بهش فشاراومد آخرخودشوخراب کرد(من یکی ترکیدم تواین صحنه ازخنده ) تلفیق صحنه هاوکات موازی ونحوه تدوین کارعالی بود.

2-سکانسی که جونکی داشت پرده رودرست میکردناخودآگاه بهش گیرکردوحلق آویزشد .

3-سکانس مشروب خوری سویون بارییسش وووشیک واون جنگ ودعواهای خنده دارهنگام مستی

4-سکانسی که اون سه عدد رفیق کله پوک سرازکمدسویون توخونه بدهکارباباش درآوردندبعدجونکی میاد اعلام میکنه موقع سفردرزمان به این نقطه پرتاب شدند خخخخ

ختم کلام

خنده دروایکیکی 2 سریالی بودکه علارقم کم وکاستی هایی که داشت حالموخوب کردوحسابی شنگول شدم و خیلی دوسش داشتم ومی تونم نمره 9 از10 روبهش بدم وهمینجا اعلام می کنم که منتظر فصل3 اش هم هستم و این فصلم به اندازه یکش یا بیشتر دوست داشتم امیدوارم که شمام اگه دیدید بتونیدلذت ببرید ودیدنشون خصوصا تواین روزای سخت ودلگیربه همگان پیشنهادمیکنم .


  • آخرین قسمت منتشر شده :58آخرین فصل منتشر شده :فصل 1
  • زبان :Mandarinمحصول :چين
  • قالب زیرنویس :SRTمترجم (مترجمین) :bahare_hide - omid.abc - سابدراما
  • امتیاز IMDB :مشخص نشده !تعداد قسمت :58
  • ستارگان :Sophie Zhang,Rahman Aarif,Jing Chaoپ
  • رنسس رونگ لی از چی غربی بدون هیچ خاطره ای از کما بیدار میشود.اما او به هویت واقعی خود نسبت به اتفاقات گذشته مشکوک می شود.برای تشکیل یک اتحاد

نقد و بررسی سریال چینی پرنسس نقره ای

رونگ له به هوش میاد و متوجه می شه تمام گذشته اش رو از خاطر برده و حالا باید به عنوان پرنسس غرب برای اتحاد کشورها با پرنسس وویونگ ازدواج کنه. اما وویونگ که مرد باهوش و مستقلیه به هیچ عنوان زیر بار این ازدواج نمی ره. بالاخره رونگ له با بدرقۀ برادرش به کشور همسایه می ره تا بتونه به نقشه ای برای شکست این کشور دست پیدا کنه و از اون جایی که وویونگ راضی به این ازدواج نیست رونگ له با شخصیتی متفاوت برای پیدا کردن نقشه به وویو نزدیک می شه و هر دو عاشق هم می شن. اما رونگ له با شخصیت واقعیش باید چیکار کنه؟

روند داستان:

دقیقا داستان از همون نقطه که رونگ له به هوش میاد شروع می شه. عشق و محبت برادرش رو می بینیم که یه جورایی شک برانگیزه و در نهایت رونگ له راهی دیار غربت می شه اما چون وویو هیچ جوره زیر بار این ازدواج نمی ره با هویت جعلی در چایخانه ای مشغول کار می شه و همین باعث آشنایی این دو نفر و روند عاشقانه ی سریال می شه. وویو که حتی از لمس زن ها هم عصبی میشه، می فهمه رونگ له با نام جعلی مان یائو تنها زنیه که می تونه لمسش کنه و اون رو از خاطرات تلخ کودکی که با مرگ مادر شکل گرفته نجات بده. مخصوصا که رونگ له زنی باهوش و زیباست. در کنار اینها پای فرمانده فوچو وزیر جنگ به داستان باز میشه مردی که از همون ابتدا از هویت رونگ له خبر داره و در یک نگاه عاشق رونگ له می شه. و دقیقا داستان از جایی قشنگ می شه که رونگ له به عنوان پرنسسی که وویو دست رد به سینه اش زده با فوچو ازدواج می کنه.

داستان در کل به روند فراز و نشیب عشقی وویو و رونگ له و عشق برادرش و فوچو و معمای گذشته ی فراموش شده اش می پردازه.

نکات مثبت سریال

فیلمنامه ی منسجم:

داستان با وجود پر قسمت بودن نقطه های عطف خوبی داشت. جعل هویت رونگ له و عاشقانه اش (که به نظرم قشنگ ترین قسمت های سریال همین قسمت ها بود) رو شدن واقعیت و ازدواج رونگ له و فوچو. عاشقانه های فوچو. زندگی گذشته و پر ابهام رونگ له. و در نهایت اتفاقی که باعث سفید شدن موهای رونگ له شد.

استفاده از استعاره ها:

بازهم به این واقعیت رسیدم چینی ها خیلی خوب می تونن مفاهیم عمیق رو به این زیبایی به تصویر بکشن. پرنسس نقره ای دقیقا به همین نکته اشاره می کنه. وقتی رونگ له بر خلاف تمام تلاش هاش با دست خودش وویو رو زخمی می کنه و از غم و خشم در یک لحظه موهاش سفید می شه. این صحنه بی نهایت عالی و پر مفهوم بود. دقیقا مثل مثل خودمون که می گیم یک شبه موهاش سفید شد.

منطق سریال:

با وجود بعضی از جلوه های غیر واقعی مثل پوستی که روی صورت می کشیدن و می تونستن چهرۀ دیگه ای بسازن اما روند داستان خوب و منطقی جلو رفت و راضی بودم.

موسیقی متن و صحنه پردازی و گریم و طراحی لباس همه عالی. چین ثابت کرده در ساخت این نوع سریال ها به هیچ عنوان کم نمی ذاره.

در کنار عاشقانه ی اصلی داستان، عاشقانۀ زوج های فرعی رو هم دوست داشتم. مثل عاشقانه برادر وویو

داستان معماهای خوبی داشت از مادر فوچو گرفته تا واقعیت مرگ مادر وویو و زندگی گذشتۀ رونگ له. از این جهت می شه گفت بیشتر از عاشقانه تم سریال معمایی و تاریخی بود.

سکانس های برتر

قسمتی که واقعیت رو شد و وویو دقیقا تو روز عروسی رونگ له برای بردنش اومد اما نتونست جلوی ازدواج عشقش رو بگیره.

قسمتی که رونگ له باعث زخمی شدن وویو می شه و با فکر به اینکه عشقش رو کشته موهاش سفید می شه.

نکات منفی سریال :

تقریبا بعد از قسمت های ابتدایی که واقعیت رو شد داستان برام از تب و تاب افتاد. هر چند همچنان سریال رو ادامه می دادم اما به واقع دیگه اون هیجان قسمت های اولی رو نداشتم و فقط رو حساب کنجکاوی سریال رو ادامه دادم. مخصوصا که قسمت های جنگ و مشکلات زیر پوستی دو کشور و زیراب زنی ها مثل همیشه زیاد بود و خسته کننده

عشق فوچو نسبت به رونگ له به نظرم واقعا بیش از حد و غیر واقعی بود. این حجم از عشق که حتی با دیدن رونگ له و وویو در حمام هم کم نشد و همچنان عاشق و شیدای رونگ له بود، برام هضم نشدنی بود جدای اینکه از دم همه عاشق خانم بودن. داستان عشقی امپراطور به رونگ له که نقش برادرش رو بازی می کرد و در انتها معلوم شد عاشق و معشوق بودن، به نظرم بی دلیل بود. نویسنده خیلی بهتر می تونست بدون استفاده از این ترفند داستان رو پیش ببره.

انتهای داستان

با وجود مقدمه چینی بیش از حد، خوب بود و دوست داشتم. هر چند که بازهم تکرار می کنم داستان برام هیجان خیلی زیادی نداشت و فقط به خاطر حل شدن معماهای پی در پی داستان، سریال رو دنبال کردم.

در انتها به خاطر خوش ساخت بودن و در عین حال کشدار شدن بعضی قسمت ها نمره ی 8.5رو می دم.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

rondbazs kavircnegint دانلود mrebel fasa-a mikhakrayane 75949768 هر چی که بخوای irannews90 کارآموزی حسابداری,آموزش حسابداری سرمایگان