نام ها: تاریخ آرتدال
محصول:2019کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: عاشقانه | فانتزی| تاریخی| درام| ی
تاریخ پخش: 11 خرداد 1398 - 01Jun2019
قسمت ها:
روزهای پخش:شنبه و یکشنبه ها
مدت زمان: 80 دقیقه
خلاصه داستان: داستان این سریال در ارتباط با یک سرزمین افسانه ای به نام Arth و ساکنان شهر باستانی آرتدال و مناطق اطراف آن میباشد.
یون سام (سونگ جونگ کی) با سرنوشت نابودی آرتادل به دنیا می آید. مادرش او را نجات میدهد. او بعد از گذراندن سختی های زیاد، سال ها بعد برای تحقق سرنوشت خود به آرتدال بازمیگردد.
ldquo;تا گونrdquo; قهرمان جنگی و قدرتمندترین شخص در آرتدال میباشد. رویای او رسیدن به امپراطوری است.
تان یا (کیم جی ون) با سرنوشت مشابه یون سام متولد شده است. او که جانشین یک قبیله است توانسته با غلبه بر سختی ها به یک تمدار تبدیل شود.
نام ها: تاریخ آرتدال
محصول:2019کره جنوبی از شبکه tvN
ژانر: عاشقانه | فانتزی| تاریخی| درام| ی
تاریخ پخش: 11 خرداد 1398 - 01Jun2019
قسمت ها:
روزهای پخش:شنبه و یکشنبه ها
مدت زمان: 80 دقیقه
خلاصه داستان: داستان این سریال در ارتباط با یک سرزمین افسانه ای به نام Arth و ساکنان شهر باستانی آرتدال و مناطق اطراف آن میباشد.
یون سام (سونگ جونگ کی) با سرنوشت نابودی آرتادل به دنیا می آید. مادرش او را نجات میدهد. او بعد از گذراندن سختی های زیاد، سال ها بعد برای تحقق سرنوشت خود به آرتدال بازمیگردد.
ldquo;تا گونrdquo; قهرمان جنگی و قدرتمندترین شخص در آرتدال میباشد. رویای او رسیدن به امپراطوری است.
تان یا (کیم جی ون) با سرنوشت مشابه یون سام متولد شده است. او که جانشین یک قبیله است توانسته با غلبه بر سختی ها به یک تمدار تبدیل شود.
نقد سریال تاریخی کره ای تاریخ آسادال_آرتادال
داستان به زمان پیدایش انسان برمیگرده . زمانی که تازه انسان تونسته پیشرفت کنه و جوامع رو بسازه. اما حرص و آز همین انسان پیشرفته، باعث سرنگونی انسان های اولیه می شه ودست به قتل وعام تمام مردمان اولیه می زنن. در این بین نسل دو رگه ای از انسان های اولیه و انسان های پیش رفته به اسم ایگوتو ها زنده می مونن که مثل انسان های اولیه قدرت زیادی دارن.
داستان در اصل از تولد سه فرزند متفاوت نشات می گیره و تقابل زندگی هر کدوم از اینها رو نشون می ده که چگونه در طی سالیان سال هر کدوم به قطبی از قدرت بدل می شه.
اونسوم که یه ایگوتوئه وارد قبیله ای ابتدایی به نام واهان می شه و در اونجا همراه با تانیا دختر رئیس قبیله بزرگ میشه با حمله ی لشگر آسادال که انسان های متمدن عصر حاضر هستن تانیا و اهل قبیله به بردگی گرفته می شن. بیینده بعد از چند قسمت با تانیا و گروه بردگان همراه می شه از طرف دیگه تلاش های اونسوم رو برای نجات عشقش تانیا می بینه. اما مگه یه ایگوتوی دست بسته چه کاری از دستش برمیاد؟ داستان از اینجا به بعد تازه به ماجرای اونسوم و تانیا می پردازه
روند داستان
سریال با مقدمه چینی تقریبا طولانی ای شروع می شه. شاید دو قسمت طول بکشه تا داستان وارد اصل موضوع بشه و به روند بزرگسالی شخصیت های اصلی بپردازه.
البته این مقدمه چینی طولانی با وجود شخصیت های متعدد و جو ناشناخته ی سریال شاید در وهله ی اول خسته کننده و گیج کننده به چشم بیاد اما در انتها بعد از دو سه قسمت بیننده کاملا با روند و شخصیت ها اشنا می شه و هیچ مشکلی پیش نمیاد. قطعا برای سریال عظیمی مثل این سریال با این هجم وسیع از داستان و روند و شخصیت باید همچین مقدمه ای به کار می رفت پس حتما مقدمه رو ببینید که بعد از دو سه قسمت دیگه مشکلی باقی نمونده
با پلی کردن سریال یاد فیلمی به اسم هزاران سال قبل از میلاد افتادم. شاید فضا و ادم های اولیه و نوع پرداخت سریال منو به اون حال و هوا برد و برام جالب بود. گونه های متفاوت انسان، فضای کاملا ناشناخته و زبان جدید باعث میشه با پدیده ی جدیدی از سبک و سریال سازی در کره مواجه شید.
روند سریال فراز و نشیب بسیار خوب و عالی ای داره. گاهی سریال ساکن می شه و گاهی به اوج می رسه و ببیننده در وهله ی اول به هیچ عنوان نمی تونه روند سریال رو پیش بینی کنه.
تا به اینجا داستان از سه فصل شش قسمتی پیش ساخته تشکیل شده وقراره فصل های چهارم و پنجم به زودی ساخته بشه. هر فصل از داستان به نحوی با یه نقطه ی عطف تموم می شه و همین بیننده رو ترغیب به ادامه می کنه
شخصیت سازی
سریالهای تاریخی معمولا تیپ سازی زیادی دارن. این سریال هم مستثنا نیست. مخصوصا که داستان از گذشته به زمان حال سریال برمیگرده و در نتیجه وسعت شخصیت ها بیش از حده اما نگران نباشید. هر چی جلوتر برید بهتر با جو داستان کنار میاید و نویسنده کارش رو به خوبی انجام می ده.
داستان از چند شخصیت اصلی و بی نهایت شخصیت فرعی تاثیر گذار تشکیل می شه که در هرفصل متفاوته. به واقع نویسنده و کارگردان در کنار هم خیلی خوب این مسیر رو هدایت کرده بودن.
فیلمنامه
هدف اصلی داستان، قدرت آز و حرص بشر از ابتدای خلقت رو مورد چالش قرار می ده. زمانی که مردم به اتحاد رسیدن و از نظر علمی قدم های اولیه ی پیشرفت رو طی کردن اما همین سرمنشاء درد های جامعه ی بشری نسل جدید می شه
انسان پیشرفته یا مردم شهر آسادال، انسان های بقیه قبایل رو به برده گی می گیرن تا بیشتر از قبل پیشرفت کنن. و در این راه کم کم مردانی که حریص تر و آزمندتر هستن برای دست یابی به قدرت مطلق در طلب پادشاهی برمیان. این روند ابتدا تا انتهای سریال و پیداش امپراطوری آسادال هست
اما در کنارش واقعا مفاهیم زیبایی رو خلق می کنه. اینکه انسان نخستین یا همون اونسوم در ابتدا هیچ فکری راجع به خیانت دروغ بردگی نداره و کم کم متوجه می شه پیشرفت انسان، انسانیت رو هم از بین برده.
پی می بره خاصیت قدرت، دروغ و قتل و فجایع بیشتری می سازه و هرچه بیشتر درش غرق می شه رهایی از اون سختتر می شه
در کنار این پیشرفت، خرافات هنوز هم در بین مردم جاریه و همین چالش های بسیار متعددی به وجود میاره. فیلنامه کم کم سه عنصر: خرافات . پیشرفت و امپراطوری رو در کنار هم قرار می ده و شاخه های مختلف هر کدوم رو به رخ می کشه.
من سریال تاج و تخت رو ندیدم و ایده ای راجع بهش ندارم اما به نظرم این سریال درنوع خودش خیلی خوب تونسته بود این مسائل رو نشون بده.
داستان پر از امید و عشق و خیانت و دروغ بود. قدرت طلبی و خرافات .
خرافاتی که می تونه کسی رو به عرش برسونه یا از عرش به فرش بکشونه. (چقدر این قسمت داستان برام اشنا و درد اور بود )
اونسوم در پی نجات خودش و تانیا و اهالی قبیله اش کم کم وارد بازی ای می شه که می بینه حالا برای نجات تانیا باید کل دنیا رو از دست مردم آسادال نجات بده. و همین روند تبدیل شدن اونسوم از یک ایگوتوی پست به خدای مظلومان رو به خوبی روایت می کنه.
با این تفاسیر به جرات یکی از بهترین و مرتب ترین فیلمنامه هایی بود که تا به حال دیده بودم. روندی غیر قابل پیش بینی، تعدد شخصیت های بسیار و پرداخت به موقع و کامل شخصیت ها ، اهنگسازی و مقدمه چینی بسیار عالی، گریم عالی که در پایین توضیح کامل می دم، نقطه های عطف و فراز و نشیب های معقول، استفاده از جلوه های بصری و ویژه، مخصوصا در زمان خلق تصاویر حمله ی خرس و گاو وحشی، تدوین کاملا خوب از نکات فوق العاده مثبت سریال بود.
گریم سریال
از گریم سریال ایراد های زیادی گرفته شده بود اما به نظرم واقعا خوب بود اواتار با اون هیبت از جزئیات شروع کرد. برای ایگوتوها و انسان های اولیه هم این جزئیات لازم بود پس فقط به صرف اینکه خون بدن اونسوم بنفشه یا چشم های رنگی داره نمی شه به گریم سریال خرده گرفت. چون خیلی از موارد پیش اومده نویسنده با تکیه بر همین جزئیات، راز ها و خرافات رو بال و پر داده.
جدای اینکه گریمور باید گریم قبایل و شخصیت های مختلف رو متفاوت از همدیگه خلق می کرد و یکی از پروژه های عظیم در این حیطه بود. تا اونجا که یادمه نزدیک به هفت هشت مدل مختلف گریم و لباس داشتیم که به عینه متوجه پرداخت خوب گروه گریمور بودم. مثل پرداخت انسان های اولیه، مردم آسادال، قبیله ی کوه سفید، قبیله ی مومو، قبیله ی واهان، زبان سیاه ها ، گریم سربازان و راهبه ها و. واقعا عالی بود پس کم لطفیه اگه فقط بخوایم برحسب رنگ خون بدن ایگوتوها در مورد گریم سریال نظر بدیم. (تو پرانتز بگم کلی فکر کردم اگه قرار بود نویسنده خون بدن اونسوم رو با یه رنگ دیگه نمایش بده چه رنگی می تونست باشه. زرد؟ نارنجی؟ سبز؟ به نظرم بهترین رنگ رو استفاده کرده بود. هر چند به نظرم از رنگ سیاه هم می تونست استفاده کنه.
خب بریم سراغ نکات منفی سریال
وقتی سریال تا این حد تعدد شخصیت داره قطعا باید تعدد عاشقانه هم داشته باشه. به جز دو زوج اصلی سریال، تقریبا هیچ عاشقانه ی درست و درمونی تو دل سریال نبود ویه جورایی سریال خیلی پاستوریزه بود. دلیلش رو نمی دونم اما واقعا می شد عاشقانه ی سریال رو بیشتر کرد. مخصوصا عاشقانه ی سایا و تانیا. البته بگم عاشقانه ی بادیگارد تانیا رو خیلی دوست دارم. خدا کنه تو فصل بعدی به این فانتزیم بها بدن. این بادیگارد بی زبون خوراک اینجور عاشقانه هاست.
نکته ی دوم. بعضی قسمت های سریال واقعا بی حال و بی انگیزه می شد اما اونقدر زیاد نبود که شما رو کلا از سریال زده کنه. چون دقیقا در همین لحظه یه نقطه عطف خوب اتفاق می افتاد.
مشکل سوم شخصیت سایا بود. با اینکه نویسنده سعی کرده بود یه نقش منزوی اما باهوش به تصویر بکشه اما من همچنان باهاش مشکل داشتم نه خنده اش رو درک می کردم و نه هوش بی نظیرش رو. هیچ جای داستان برام این شخصیت باز نشد. دلیلش از به قدرت رسانی پدری که عمری اونو زندانی کرده بود چی بود؟ ایا عاشق تاگون بود یا ازش متنفر بود؟ نظرش نسبت به تانیا چی بود؟ عاشقش بود یا فقط چون تو رویاهاش اونو می دید دوستش داشت. چرا قدمی برای بهبود رابطه اش با تانیا برنمی داشت. مخصوصا وقتی که تانیا به قدرت رسید توقع داشتم رابطه اش با سایا خیلی بیشتر از قبل بشه.
خلاصه که توضیح کافی داده نشد شاید هم در فصل های بعدی باز می شه و سایا به یه شخصیت واحد می رسه.
در مورد بعدی. نمی دونم واقعا جزو نکات مثبته یا منفی. من تا لحظه ی اخر هم با این موضوع درگیر بودم. تاگون مرد خوبی بود که بد شد یا از اول هم بد بود؟ با اینکه در جوانی مجبور به کشتن هم قبیله های خودش شده بود چرا نویسنده سعی می کرد این مرد رو اینقدر خوب نشون بده یا با نشون دادن عشقش به ته الا چرا سعی می کرد تاگون رو با بیننده اشتی بده؟ این شخصیت تناقض زیادی داشت از این طرف ادم ها رو می کشت و از طرف دیگه به سربازهاش می گفت از کشتار متنفره. این مرد حتی به پدر خودش هم رحم نداشت پس چرا نویسنده تا این حد می خواست این شخصیت رو خاکستری نشون بده؟
یه جاهایی نجات اونسوم هم عجیب و غریب می شد. انگار وحی منزل اومده بود این ادم زنده بمونه. شده از اسمون سنگ می بارید و زنده می موند. یا دینی که شابارا به اونسوم داشت؟ عجیب نبود؟ حالا درسته بچه اتو نجات داد نه اینکه دنبالش بگردی که دینت رو بهش بدی
در اخر باز هم تاکید می کنم مقدمه چینی طولانی ای داشت به نظرم نویسنده می تونست این مقدمه رو به حالت فلش بک نشون بده نه این طور خطی و پشت سرهم. چون همین باعث می شه قسمت های اولیه زیاد جذاب نباشه و بیینده رو از دیدن منصرف کنه.
در کنار این نکات منفی باز هم می گم سریال زیبایی بود که واقعا بعد از دیدنش احساس می کردم یه چیزی کم دارم. به شدت احتیاج به فصل های بعدی داره و قطعا فصل های بعدی فصل های خوبی خواهند بود.
سکانس های برتر
سریال ترکیبی از امید و غم و درد بود همین باعث تحریک عواطف می شه. از قسمت های حساس سریال
نفرین های تانیا و صحنه ی رقصش برای پیدا کردن زنگ در معبد.
صحنه ی زیبایی که تانیا به پای بچه های برده کفش می پوشونه
یا مرگ ساتینگ، چقدر این پسر دردناک مرد. اصلا سر صحنه ی مرگش نمی تونستم جلوی اشکام رو بگیرم.
در نهایت بی اندازه از دیدن سریال راضیم و سبک سریال رو یه سرو گردن از سریالهای معمولی بالاتر می دونم. با اغماض بهش نمره ی نه رو می دم و حتما توصیه می کنم با وجود پایان ناکامل و شروع نشدن فصل های بعدی این سریال زیبا رو از دست ندید.
نقد و بررسی سریال کره ای تو فوق العاده ای _ تو خارق العاده ای از رز عزیز |Extraordinary You
نقد و بررسی سریال کره ای زندگی خصوصی او از نیلوفر عزیز | Her Private Life
نقد و بررسی سریال کره ای تاریخ آسادال_آتدال |Arthdal Chronicles
نقد و بررسی سریال ترکی پرنده سحر خیز از یاس عزیز | Erkenci kuş
نقد و بررسی سریال کره ای وقتی شیطان تو را می خواند از رز عزیز|When The Devil Calls
نقد و بررسی سریال کره ای مهمان از شیده ی عزیز |The Guest
نقد و بررسی سریال کره ای عشق انقلابی از مون شاین| Revolutionary Love
رو ,های ,سریال ,ی ,داستان ,شه ,می شه ,انسان های ,های اولیه ,بعد از ,رو به ,خلاصه داستان داستان ,سرنوشت نابودی آرتادل ,آرتدال بازمیگردد ldquo ,آرتدال میباشد رویای
درباره این سایت